خارج فقه (مسائل مستحدثه قضا) حرم مطهر ۱۴۰۳

درس خارج فقه استاد عابدی

بررسی فقهی قانون تجارت؛ بیع، بیع مرابحه

مباحث مطرح شده در این جلسه:

  • نکته اخلاقی
  • مطلبی درباره جنگ غزه
  • ورود به بحث جدید
  • بیع مرابحه
  • اشکال ادبی به صاحب جواهر
❋ ❋ ❋

نکته اخلاقی

یکی از خصوصیات درس خارج آن است که استاد بگوید نظر من این است و نظر دادن در درس خارج معمول است. امام خمینی می‌فرمود: «من» شیطان است و نگویید «من» و «به نظر من»؛ و ازاین‌جهت باید به خدا پناه ببریم. امروزه بحث‌های اخلاقی خیلی موردنیاز است در خانواده یا جامعه یا مسائل فردی. هیچ‌چیزی مهم‌تر از قرب الی ﷲ نیست و معمولاً می‌گویند فقه و اصول مقدمه اخلاق است و اخلاق مقدمه قرب الی ﷲ است و هدف اصلی این است که انسان به خدا نزدیک بشود. این‌طور نشود که خدای‌نکرده به قول امام خمینی گاهی علم توحید هم حجاب است و انسان را از خدا دور می‌کند. خواندن دعا، تلاوت قرآن، ارتباط با اهل‌بیت علیهم‌السلام و توسل هدف‌های اصلی است و درس و بحث مقدمه است و اگر انسان زیاد در مقدمه بماند و ذی المقدمه را فراموش کند، عمر انسان تباه می‌شود و هدر می‌رود.

زمانی در قم روزی صد و پنجاه درس اخلاق وجود داشت. ان شاء ﷲ که این اندازه یا بیشتر باشد امروزه. به‌هرحال درس اخلاق خیلی لازم و ضروری است و باید کتاب‌های اخلاقی و شرح‌حال بزرگان را مطالعه کنیم، احادیث اخلاقی و کلمات حکمت و پند و اندرز ضروری است.

مطلبی درباره جنگ غزه

مطلب دیگر اینکه تقریباً یک سال از حادثه غزه و ظلم صهیونیست‌ها می‌گذرد؛ اگر روز قیامت خداوند به ما بگوید در غزه کشتار می‌شد و صهیونیست‌ها جنایت می‌کردند و شما راحت نشسته بودید، چه جوابی داریم؟ بمبی که دو سه روز پیش در چادرهای فلسطینی‌ها انداختند، بمبی بود که ۱۵ متر زمین را حفر کرد یعنی بمب‌های معمولی که هفت هشت متر گودال ایجاد می‌کند استفاده نمی‌کند و اسرائیل این بمب‌ها را علیه این مظلومین استفاده می‌کند. مردم غزه، مردمی بسیار مقاوم هستند و بااین‌همه ظلم و فشاری که بر آن‌ها هست تاکنون مقاومت کرده‌اند و خیلی هنر کرده‌اند. چیزی از دست ما برنمی‌آید لااقل دعا کنیم که خداوند شر این‌ها را بکند.

چند وقت پیش هیئتی از صهیونیست‌ها به عربستان می‌رود و صحبت می‌کنند درباره این جنگ و زمان آتش‌بس؛ صهیونیست‌ها در جلسه رسمی صریحاً گفته‌اند، این‌گونه نیست فقط فلسطین مال ما باشد بلکه خیبر و فدک هم مال است و این‌ها حتی ادعای ارضی نسبت به مکه و مدینه هم دارند. در پاکستان منطقه شیعه‌نشینی هست به نام تلمسان یا تلمستان که در مرز چین قرار دارد و صهیونیست‌ها در آنجا هم حضور دارند و ادعای ارضی دارند. دعا کنیم که به برکت اهل‌بیت علیهم‌السلام و ایام ولادت رسول خدا، خداوند نصرت و یاری خودش را به بر مسلمانان نازل بفرماید و این جنگ و آشوب در دنیا به نفع مسلمانان و مظلومان تمام شود و شر اجانب و دشمنان را به خودشان برگرداند.

ورود به بحث جدید

دو سال گذشته بحث درباره افلاس شرکت‌ها بود و این بحث مطالب زیادی دارد که هنوز مطرح نکرده‌ایم و چون مطالبی درباره قانون تجارت و افلاس شرکت‌ها می‌نوشتم که مجلس و شورای نگهبان درباره این قانون بحث‌هایی دارند، در تابستان این بحث را نوشتم و تمام کردم و لذا دیگر بحث افلاس را ادامه نمی‌دهیم.

بسیاری از پرونده‌های دادگاه‌ها مربوط به همین بحث تجارت و معاوضات یا معاملات و ارتباطات مالی مردم با یکدیگر است. اکثر دعواها و اختلافات، مالی است. کتاب مکاسب شیخ انصاری بحث تجارت و خریدوفروش است ولی شیخ انصاری بسیاری از بحث‌های مربوط به تجارت را اصلاً بحث نکرده است و چون شیخ انصاری بحث نکرده است، علمای بعد از شیخ هم ورود نکرده‌اند؛ مثل بحث ربا، معاملات صرف، معاملات سلف، بیع ثمار، بیع حیوان، بیع مرابحه، مواضعه، مساومه و تولیه، بحث اقاله. این بحث‌ها جزء مکاسب است. شیخ انصاری و علمای بعد از او که در دویست سال اخیر بحث مکاسب را مطرح کرده‌اند مثل امام خمینی و آیت‌ﷲ خویی و شاگردان این دو بزرگوار که مکاسب را بحث کرده‌اند، این مباحث را ندارند بااینکه بسیار مورد ابتلا و نیاز جامعه هستند و در قانون تجارت مطرح شده است ولی بلاتکلیف مانده است.

به‌عنوان‌مثال نوع مردم می‌گویند بلیت هواپیما یا بلیت قطار خریدم؛ آیا این درست است؟ بلیت بحث اجاره است و وقتی می‌گوید بلیت را خریدم به‌جای اینکه بگوید یک صندلی قطار یا هواپیما را اجاره کردم می‌گوید خریدم، مانند کسی که خانه‌اش را اجاره می‌دهد ولی می‌گوید خانه را فروختم یا خانه را اجاره کرده است ولی می‌گوید خانه را خریدم؛ آیا این معامله صحیح است یا باطل؟ این جای بحث دارد.

یا در باب نکاح به‌جای متعت در متعه، انکحت یا زوجت بگوید یا به‌جای نکاح بگوید آجرت؟ آیا این صحیح است یا باطل؟

امروزه در میان مردم معاملاتی که دلال‌ها در آن دخالت دارند از بنگاه‌ها گرفته تا غیر آن. دلال چیزی را می‌خرد و گران‌تر می‌فروشد یا ماشینی را می‌خرد و نگه می‌دارد که گران‌تر بفروشد. بحث بیع مرابحه که می‌خواهد سود ببرد در چه صورتی حلال و در چه صورتی حرام است؟

در اجاره هم همین‌طور است؛ خانه‌ای را اجاره می‌کند به یک قیمت و همان خانه را به دیگری باقیمت بالاتر اجاره می‌دهد. مخصوصاً با این وضع تورم، مسائلی ازاین‌دست خیلی مبتلابه است.

بیع مرابحه

بحث را از بیع مرابحه شروع می‌کنیم. بیع مرابحه یعنی شخصی چیزی را به قیمتی می‌خرد و بعد به مشتری می‌گوید این جنس را به این قیمت خریده‌ام و فلان مقدار سود می‌خواهم و به این قیمت می‌فروشم. مثلاً چیزی را یک‌میلیون خریده است و می‌گوید ده درصد سود می‌خواهم و به یک‌میلیون و صد هزار تومان می‌فروشم.

برای مطالعه در جواهر الکلام جلد ۲۳ صفحه ۳۰۳ به بعد بحث بیع مرابحه مطرح شده است.

اشکال ادبی به صاحب جواهر

صاحب جواهر رضوان‌ﷲ علیه عرب بوده است ولی جواهر را به‌عنوان کتاب ننوشته است بلکه یادداشت‌های صاحب جواهر بوده است و ایشان گاهی اطراف نجف برای تبلیغی می‌رفته است و برای ایام تبلیغی چیزهایی می‌نوشته که یادداشت‌هایی برای خودش باشد و مردم هم که سؤال کردند جواب بدهد. جواهر یادداشت‌های تبلیغی صاحب جواهر است. طبیعی است که انسان موقع یادداشت نویسی، چیزی را اشتباه بنویسد و هنگام نوشتن می‌داند که اشتباه است ولی یادداشت است و قرار نیست چاپ بشود. لذا اگر اشکالی به عبارات ایشان مطرح می‌شود، نقصی به صاحب جواهر نیست. مرحوم شیخ عباس قمی در الفوائد الرضویه می‌فرماید زمانی که صاحب جواهر این کتاب را می‌نوشت حداقل ۲۰ نفر دیگر شرح شرایع می‌نوشتند. آن‌ها کتاب می‌نوشتند به‌عنوان شرح شرایع ولی صاحب جواهر برای خودش یادداشت‌برداری می‌کرد. نام آن ۲۰ شرح در تاریخ باقی نماند ولی جواهر این‌قدر معروف شد به این دلیل که نیت ایشان هوای نفس نبود بلکه نیتش قربه الی ﷲ بوده است.

۱- کلمه مرابحه باب مفاعله است و باب مفاعله گرچه از قدیم گفته‌اند طرفینی است ولیکن صحیح آن است که باب مفاعله با باب تفاعل فرق دارد. باب تفاعل دو فاعل دارد: تضارب زید و عمرو اما اگر باب مفاعله باشد، یکی فاعل و دیگری مفعول است. باب مفاعله دو طرف دارد نه دو فاعل: ضارب زید عمروا. قرآن می‌فرماید: إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ. (نساء/۱۴۲) اگر باب مفاعله طرفینی است و معنایش این است که منافقین به خدا خدعه می‌زنند و خدا به آن‌ها خدعه می‌زند، دیگر لازم نبود بفرماید: و هو خادعهم؛ و صدها آیه مانند این آیه وجود دارد؛ بنابراین وقتی می‌گوییم باب مرابحه، معنایش این نیست که هم بایع ربح ببرد و هم مشتری، بلکه معنایش این است که یا بایع سود می‌کند یا مشتری؛ اینکه معامله برد برد می‌گویند در مسائل سیاسی است نه در معاملات تجاری. در تجارت مرابحه یکی «من له الربح» است و دیگری «من علیه الربح» است.

جواهر عبارتی دارد که این مطلب درست بیان نشده است.

۲– صاحب جواهر و علامه حلی در این بحث مکرر کلمه بعض و کل را به کار می‌برند و آن‌ها را با ال ذکر کرده‌اند: ان اشتری البعض، باع البعض. درحالی‌که کلمه بعض و کل هیچ‌گاه نباید ال بگیرد. قرآن می‌فرماید: وَکُلّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ. (نمل/۸۷) علت این است که کلمه بعض یا کل، دائماً در نیت اضافه هستند و کلمه‌ای که به کلمه دیگر اضافه لفظی نباشد موجب تعریف می‌شود و هر کلمه‌ای که در نیت اضافه است معرفه است و چیزی که معرفه است دوباره معرفه نمی‌شود. کسی گفت من دیدم سیبویه در کتاب خود، کلمه بعض را با ال آورده است و دیگری در پاسخ گفت سیبویه بااینکه امام در ادبیات است ولی عرب نیست و اشتباه کرده است.

اگر در بعضی از روایات کلمه بعض با ال ذکر شده است حتماً از باب تصحیفات محدثین است و حدیث نقل به معنا شده و راوی اشتباه کرده است. همین‌طور است کلماتی که تأکید هستند مثل اجمعون، همیشه معرفه هستند ولو اینکه ال نداشته باشند یا به چیزی اضافه نشده باشند لذا هیچ‌گاه ال نمی‌گیرند و حال واقع نمی‌شوند.

۳- شهید ثانی در مسالک در بحث مرابحه می‌فرماید: فکان کل منهما فاعلا للربح. این عبارت در جواهر این‌گونه است: فکان کلا منهما فاعل للربح که غلط است. مگر اینکه توجیه کنیم که کان نیست بلکه کأنّ است و عبارت چنین است: فکأنّ کلا منهما فاعل للربح.

محل برگزاری