مباحث مطرح شده در این جلسه:
- شهرت
- شهرت فتوایی
- اشکال آیتﷲ خویی به حجیت شهرت فتوایی
- پاسخ استاد به کلام آیتﷲ خویی
شهرت
شهرت فتوایی
اگر فتوایی مشهور بود و هیچ مستند و مدرکی برای آن سراغ نداریم، آیا فتوای مشهور حجت است؟ آیا میتوان آن را دلیل فتوا قرار داد؟
مراد از مشهور، شهرت فتوایی قدماست که از زمان اهلبیت تا زمان محقق حلی (قرن هفتم) است. ملاک در متقدمین و متأخرین علامه حلی است؛ علامه حلی اولین کسی است که فتوای او ناظر به اهل سنت است ولی تا قبل از ایشان اینگونه نبوده است.
اشکال آیتﷲ خویی به حجیت شهرت فتوایی
آیتﷲ خویی میفرماید: شهرت فتوایی اعتبار ندارد. مقبوله عمر بن حنظله میفرماید: «المجمع علیه عند أصحابک، فیؤخذ به من حکمنا ویترک الشاذ الذی لیس بمشهور عند أصحابک» و مرفوعه زراره میفرماید: «خُذْ بِمَا اشْتَهَرَ بَیْنَ أَصْحَابِکَ».
اولاً این حدیثها اعتبار سندی ندارند.
ثانیاً ما در «خذ بما اشتهر» موصوله و مبهم است و رفع ابهام بهوسیله صله است. ما اشتهر یعنی الحدیث المشتهر و شامل فتوای مشهور نمیشود. مثلاینکه صاحب مغازه بوید: چگونه اناری میخواهی؟ مشتری جواب دهد: ما هو اکبر. آیا مراد آن است که هر چیزی که بزرگتر است میخواهم یا مراد آن است که انار بزرگتر را میخواهم. حدیث شامل فتوا نمیشود.
ثالثاً حدیث میفرماید: فإن المجمع علیه لا ریب فیه، وإنما الأمور ثلاث: أمر بین رشده فیتبع، وأمر بین غیه فیجتنب، وأمر مشکل یرد حکمه إلی ﷲ عز وجل وإلی رسوله. هر چیزی که مشهور است (مجمع علیه) است و اجماع لا ریب فیه است و ما لا ریب فیه، بین الرشد است و غیر آن بین الغی است. عبارت «فإن المجمع علیه لا ریب فیه» نکره در سیاق نفس است و افاده عموم میکند و آنچه هیچ شکی در آن نیست، مجمع علیه است ولی در مشهور، شک هست لذا بین الرشد نیست و بین الغی است.
پاسخ استاد به کلام آیتﷲ خویی
حدیث مقبوله عمر بن حنظله در احتجاج طبرسی نقل شده است که در اینجا آن را نقل میکنیم. در وسائل الشیعه جلد هفتم هم نقل شده ولی اشکالی دارد لذا از احتجاج نقل میکنیم.
«قال: ینظر الآن إلی ما کان من روایتهما عنا فی ذلک الذی حکما، المجمع علیه بین أصحابک، فیؤخذ به من حکمهما ویترک الشاذ الذی لیس بمشهور عند أصحابک، فإن المجمع علیه لا ریب فیه، وإنما الأمور ثلاث: أمر بین رشده فیتبع، وأمر بین غیه فیجتنب، وأمر مشکل یرد حکمه إلی ﷲ عز وجل وإلی رسوله، حلال بین، وحرام بین، وشبهات تتردد بین ذلک، فمن ترک الشبهات نجا من المحرمات، ومن أخذ بالشبهات ارتکب المحرمات، وهلک من حیث لا یعلم». (الاحتجاج ج ۲ ص ۱۰۶)
امام میفرماید به حدیث مشهور و مجمع علیه عمل کنید و شاذ را کنار بگذارید، سپس میفرماید امور سه دسته هستند. امام خمینی میفرماید: مشهور و مجمع علیه، بین الرشد هستند و شاذ و نادر، بین الغی هستند؛ و آیتﷲ خویی میفرماید: مجمع علیه، بین الرشد است.
اینکه امام معصوم فرمود: امور سهگانه هستند؛ با دسته اول و دوم کاری ندارد بلکه مراد امام شبهات است. بین الرشد که روشن است و بین الغی هم چیزی است که سرتاپای آن جهل و ضلالت است. حدیثی که شاذ و نادر است (کمتر کسی درباره آن فتوا داده است) سرتاپا جهل نیست بلکه در آن جهل هست یا عمل به آن ضلالت نیست بلکه شاید ضلالت و گمراهی دارد. امام میفرماید: حدیث مشهور و حدیث شاذ داریم. امور سه دسته هستند و حدیث شاذ، شبهه است و اگر شبهات را کنار بگذاریم نجات مییابیم. حدیث شاذ، مشتبه است برخلاف نظر امام خمینی و آیتﷲ خویی. باید شاذ را کنار بگذاریم چون مشتبه است نه آنکه بین الغی باشد.
اما عبارت «فإن المجمع علیه لا ریب فیه» آیا مطلق است یا نسبی؟ ازلحاظ ادبیات و اصول، نکره در سیاق نفی، مفید عموم است اما کمتر جایی هست که چیزی مطلق باشد؛ مثلاً آیا کذب در همه موارد بد است یا آیا صدق در همه موارد خوب است؟ در حدیث داریم که اهل بهشت در بهشت هیچ لذتی بالاتر از حورالعین ندارند. این نسبی است یعنی بین نکاحها در بهشت، هیچ لذتی مثل حورالعین نیست یعنی لذت نسبی است. کلمه لا ریب فیه مثل نوع کلماتی که در روایات آمده است به معنای نسبی است یعنی حدیث مشهور نسبت به حدیث شاذ، لا ریب فیه است لذا ممکن است ریب داشته باشد.
مقبوله عمر بن حنظله، حاوی اسرار ائمه است و ائمه اسرار خود را به فرد ضعیف نمیگفتند. اگر دلیلی بر وثاقت کمیل بن زیاد جز دعای کمیل و احادیث او نباشد، کفایت میکند چون اسرار را به او آموختهاند. وثاقت عمر بن حنظله از حدیث معلوم است چون اسرار ائمه را تحمل کرده است و اسرار را به فاجر و فاسق نمیگویند.
رفع ابهام موصول گاهی با غیر صله است. در ما نحن فیه میتوان گفت کلمه «ما» ابهام دارد و نمیدانیم فقط حدیث مشهور را میگوید یا هر چیزی که مشهور است. از حدیث میتوان فهمید که مراد از ما هر چیزی است که مشهور باشد.