خارج فقه (مسائل مستحدثه قضا) حرم مطهر ۱۴۰۳

درس خارج فقه استاد عابدی

بررسی فقهی قانون تجارت؛ بیع، بیع مرابحه، شرایط بیع مرابحه، شرط سوم، خرید چند جنس یکجا و فروش تکی، بررسی روایات

مباحث مطرح شده در این جلسه:

  • بیع مرابحه
  • شرط سوم: صدق بایع در إخبار
  • خرید چند جنس یکجا و فروش تکی
  • بررسی روایات
❋ ❋ ❋

شرایط بیع مرابحه

شرط سوم: صدق بایع در إخبار

خرید چند جنس یکجا و فروش تکی

اگر کسی چند چیز را به صورت جمله‌ای بخرد و سپس موقع فروش هر یک را قیمت گذاری کند وربح آن را هم بگوید و مرابحه بفروشد؛ کما اینکه بسیاری از بازاری‌ها همین کار را می‌کنند، صاحب جواهر ادعای اجماع کرد که چنین معامله‌ای جایز نیست.

بررسی روایات

حدیث اول: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ وَ فَضَالَةَ عَنِ اَلْعَلاَءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ: فِی الرَّجُلِ یَشْتَرِی الْمَتَاعَ جَمِیعاً بِثَمَنٍ ثُمَّ یُقَوِّمُ کُلَّ ثَوْبٍ بِمَا یَسْوَی حَتَّی یَقَعَ عَلَی رَأْسِ مَالِهِ یَبِیعُهُ مُرَابَحَةً ثَوْباً ثَوْباً قَالَ لاَ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُ أَنَّمَا قَوَمَهُ. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۷۷ باب ۲۱ از ابواب احکام العقود ح ۱)

سند حدیث صحیحه است و امام علیه السلام طبق روایت فرمود جایز نیست کسی که چند پیراهن می‌خرد آنها را دانه دانه قیمت گذاری کند و مرابحه بفروشد، بلکه باید بگوید همه را به فلان قیمت خریده‌ام.

حدیث دوم: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَشْتَرِی الْمَتَاعَ جَمِیعاً أَ یَبِیعُهُ مُرَابَحَةً ثَوْباً ثَوْباً قَالَ لاَ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُ أَنَّمَا قَوَمَهُ. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۷۷ باب ۲۱ از ابواب احکام العقود ح ۲)

حدیث دلالت می‌کند که در بیع مرابحه باید اعلام کند به صورت کلی چند خریده‌ام و خودم ثمن را بر هر یک از آنها توزیع کرده‌ام. حدیث مضمره است ولی مضمِر، محمد بن مسلم است که از بزرگان است و از غیر امام علیه السلام سوال نمی‌کند.

حدیث سوم: وَ عَنْهُ عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ وَ فَضَالَةَ عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَعِیدٍ فِی حَدِیثٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ رَجُلٍ ابْتَاعَ مَتَاعاً جَمَاعَةً فَیُطْلَبُ مِنْهُ مُرَابَحَةً مِنْ أَجْلِ أَنِّی ابْتَعْتُهُ جَمَاعَةً فَیَقُولُونَ کَیْفَ قَوَّمْتَ فَیَقُولُ قَوَّمْتُ هَذَا بِکَذَا وَ هَذَا بِکَذَا قَالَ لاَ بَأْسَ بِهِ قُلْتُ فَإِنَّهُمْ یَزِیدُونَهُ عَلَی مَا قَوَّمَ قَالَ إِلاَّ أَنْ یَزِیدُوهُ عَلَی مَا قَوَمَ. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۷۷ باب ۲۱ از ابواب احکام العقود ح ۳)

سند حدیث: عنه یعنی حسین بن سعید اهوازی. نضر بن سوید و نصر بن سوید، یک نفر است و احتمالا نضر بن سوید درست است و در بسیاری از کتابها نصر بن سوید آمده است.

نضر بن سوید، نابینا بوده و از رجال تفسیر قمی است که از توثیقات عامه است که علی بن ابراهیم، رجال این کتاب را توثیق کرده است. همه ارباب فن رجال، او را توثیق نموده‌اند. فضاله بن ایوب هم موثق است. موسی بن بکر را واقفی دانسته‌اند. شیخ طوسی در رجال خود فرموده است موس بن بکر واقفی است. عجیب است که نجاشی و کشی که متبحر در رجال هستند، نگفته‌اند واقفی است و این به معنای آن است که واقفی نیست. موسی بن بکر معاصر امام هشتم علیه السلام است و هیچ حدیثی از امام رضا علیه السلام نقل نکرده است و این قرینه بر واقفی بودن ایشان است ولی موید بر واقفی نبودنش این است که چند حدیث درباره امام زمان علیه السلام و انتظار فرج نقل کرده است. احتمالا واقفی بوده است ولی با توجه به مناظره موسی بن بکر با علی بن مهزیار، از واقفی بودن توبه کرده است. البته چند حدیث درباره امام زمان علیه السلام قبل از این مناظره دارد. چه واقفی باشد و چه واقفی نباشد، موثق است و روایاتش قبول می‌شود.

علی بن سعید، احتمال علی بن سعید مُکاری است که واقفی است و اینکه موسی بن بکر از علی بن سعید، نقل کرده است شاهدی بر واقفی بودن موسی بن بکر است. علی بن سعید مُکاری توثیق شده است. سند حدیث موثق است گرچه علی بن سعید هم توثیق دارد و هم در بسیاری از کتابهای رجالی مُهمل است. لذا موثق متمایل به ضعیف است.

متن حدیث مشکل دارد. احتمالا عبارت حدیث غلط است و شاید راوی اشتباه کرده یا ناسخ اشتباه کرده است و صحیح این است: من اجل أنّه إبتاعه. کما اینکه ملا محمد تقی شوشتری در الاخبار الدخیله فرموده است. (مستدرک الاخبار الدخلیه ص ۸)

در عبارت «قُلْتُ فَإِنَهُمْ یَزِیدُونَهُ» احتمال کلمه یزیدونه غلط است و یریدونه صحیح است کما اینکه «یزیدوا» غلط است و «یریدوا» صحیح است. متن حدیث، معلل است و سند هم شبه موثق است.

حدیث چهارم: وَ عَنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ اِبْنِ مُسْکَانَ عَنْ عِیسَی بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنِ الْقَوْمِ یَشْتَرُونَ الْجِرَابَ الْهَرَوِیَّ أَوِ الْمَرْوَزِیَّ أَوِ الْقُوهِیَّ فَیَشْتَرِی الرَّجُلُ مِنْهُمْ عَشَرَةَ أَثْوَابٍ وَ یَشْتَرِطُ عَلَیْهِ خِیَارَهُ کُلَّ ثَوْبٍ بِرِبْحِ خَمْسَةِ دَرَاهِمَ أَقَلَّ (أَوْ أَکْثَرَ) قَالَ فَقَالَ مَا أُحِبُّ هَذَا الْبَیْعَ أَ رَأَیْتَ إِنْ لَمْ یَجِدْ فِیهِ خِیَاراً غَیْرَ خَمْسَةِ أَثْوَابٍ وَ وَجَدْتَ بَقِیَّتَهُ سَوَاءً فَقَالَ لَهُ إِسْمَاعِیلُ ابْنُهُ فَإِنَّهُمْ قَدِ اشْتَرَطُوا عَلَیْهِ أَنْ یَأْخُذُوا مِنْهُ عَشَرَةَ أَثْوَابٍ فَرَدَّ عَلَیْهِ مِرَاراً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بَقِیَّتُهُ سَوَاءٌ ثُمَّ قَالَ مَا أُحِبُ هَذَا الْبَیْعَ. (وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۷۸ باب ۲۱ از ابواب احکام العقود ح ۴)

سند حدیث: عنه یعنی حسین بن سعید اهوازی. علی بن نعمان موثق و جلیل القدر است. عبدﷲ بن مسکان بسیار جلیل القدر است. عیسی بن ابی منصور توثیق ندارد. سند حدیث به خاطر عیسی بن منصور ضعیف است.

«هروی» منسوب به هرات، «مروزی» منسوب به مرو، «قُهی» منسوب به قُهستان است یعنی قائن یا بیرجند که قهستان در آنها واقع شده است.

«خیاره» به معنای خیار اصطلاحی نیست بلکه به معنای بهترین جنس است.

کتب اربعه و صحاح سته توسط غیر عرب زبان نوشته شده‌اند ولذا ایرادات اعرابی و عبارتی زیادی دارند و این روایت هم شاهد آن است. «أَنْ یَأْخُذُوا مِنْهُم عَشَرَةَ أَثْوَابٍ» صحیح است نه «أَنْ یَأْخُذُوا مِنْهُ عَشَرَةَ أَثْوَابٍ».

سند دیگر حدیث: مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: وَ ذَکَرَ مِثْلَهُ وَ زَادَ وَ کَرِهَهُ لِمَوْضِعِ الْغَبْنِ. وَ کَذَا رِوَایَةُ اَلصَدُوقِ فِی نُسْخَةٍ.

علی بن ابراهیم از بزرگان است. ابراهیم بن هاشم گرچه توثیق ندارد و شرح لمعه روایات او را حسنه دانسته است اما او از اجلاء است و توثیق لازم ندارد، مانند شیخ صدوق که توثیق لازم ندارد. اسماعیل بن مرّار توثیق ندارد. یونس بن عبد الرحمان از اصحاب امام هشتم علیه السلام، اهل اهواز و ساکن قم است. احتمالا اسماعیل بن مرّار هم قمی است چون علی بن ابراهیم و ابراهیم بن هاشم، و یونس قمی بوده‌اند و اگر قمی باشد موثق است؛ چون اهل قم، ضعیف را از قم اخراج می‌کردند ولی او را اخراج نکرده‌اند. با این توضیح، حدیث موثق می‌شود وگرنه ضعیف است.

محل برگزاری