مباحث مطرح شده در این جلسه:
- بیع مرابحه
- مسائلی پیرامون شرط اول
- مسئله سیزدهم: کذب بایع در اخبار به راس المال و خیار مشتری
- بررسی وجود خیار در صورت حط ثمن توسط بایع
- خیار مشتری در صورت کذب بایع به پایین گفتن راس المال
شرایط بیع مرابحه
مسائلی پیرامون شرط اول
مسئله سیزدهم: کذب بایع در اخبار به رأس المال و خیار مشتری
اگر بایع نسبت به رأس المال دروغ بگوید، کذب یا در مقدار ثمن است یا در وصف ثمن است یا در زمان است مثلاً نسیه خریده است ولی میگوید نقد خریدهام. نتیجه تا اینجا این شد که مشتری خیار فسخ ندارد. مشتری به همین قیمتی که مسمی در معامله است، جنس را بردارد و اگر مشتری ضرر کرده بایع باید ضرر او را جبران کند.
شیخ طوسی، محقق حلی و شهید اول فرمودهاند: مشتری خیار دارد. صاحب جواهر ادعای اجماع کرده است. ولی گفته شد که اجماع نداریم.
بررسی وجود خیار در صورت حط ثمن توسط بایع
برفرض خیار داشتن مشتری، اگر بایع حطّ ثمن کند و مقداری که دروغ گفته است را کم کند، آیا خیار فسخ مشتری ساقط میشود؟
علامه حلی در تذکره صریحاً فرموده است خیار ساقط میشود: وإذا ثبت الخیار، فلو قال البائع: لا تفسخ فإنّی أحطّ الزیادة ، سقط الخیار. (تذکره الفقها ج ۱۱ ص ۲۳۵)
علیالقاعده دیگران هم همین نظر را دارند. شافعی دو نظر دارد. اگر بگوییم خیار ساقط میشود، دلیل این است که علت وجود خیار، ضرر مشتری است و وقتی بایع قیمت را کم کرد، دیگر ضرر منتفی است و خیار هم منتفی میشود.
دلیل عدم سقوط خیار، استصحاب است. زمانی که بایع قیمت را پایین نیاورده است، مشتری خیار داست، وقتی قیمت را پایین آورد، شک میکنیم خیار ساقط شده است، بقای خیار را استصحاب میکنیم.
شیخ انصاری در هر خیاری، بحثی را درباره مسقطات خیار مطرح کرد. مثلاً در خیار مجلس، تفرق مسقط خیار است. تصرف، حدوث عیب، تلف مبیع، مسقطات خیار هستند. در هیچیک از خیارات، چنین مسقطی نبود که حط البایع، مسقط خیار است. این شاهد آن است که خیار در ما نحن فیه خیار جدیدی است.
خیار به دلیل استصحاب باقی است. پاسخ میدهیم که موضوع فرق کرده است و لذا استصحاب جاری نمیشود. آنچه خیار داشت، مشتری قبل از پایین آوردن قیمت بود و الآن مشتری بعد از پایین آوردن قیمت است. خیار ثابت شده بود برای از بین بردن ضرر و الآن ضرری وجود ندارد.
خیار ساقط است به دلیل انتفای ضرر. پاسخ میدهیم همیشه ضرر مالی نیست بلکه گاهی ضرر عرضی است. بهعنوانمثال کسرشان مشتری است که چیزی را باقیمت پایین بخرد، یعنی ضرر مالی نیست ولی ضرر عرضی هست. ضرر عرضی مهمتر از ضرر مالی و جانی است.
احتمال دیگر این است که وقتی مشتری رضایت دارد جنسی را باقیمت بالا بخرد، بهطریقاولی رضایت دارد که به قیمت پایین بخرد. اگر بایع دروغ گفت و قیمت بالاتری ذکر کرد و مشتری قبول کرد، چنانچه بایع قیمت را پایین بیاورد، مشتری بهطریقاولی راضی است ولیکن رضایت، باید ابراز شود و صرف رضایت قلبی کفایت نمیکند و ابراز رضایت یا با کلام است یا با عمل.
احتمال دیگر این است که فرق است بین اثبات کذب بایع با اقرار و اثبات کذب بایع با بینه. اگر بایع به کذب اقرار کرد، چه تضمینی هست که الآن هم صادق باشد، در این صورت مشتری خیار دارد، چون هنوز احتمال کذب بایع وجود دارد؛ اما اگر دو شاهد عادل گفت که بایع دروغ گفته است، در این صورت مشتری خیار ندارد و احتمال کذب منتفی است.
احتمال دیگر این است که دلیل خیار یا لا ضرر است یا اجماع. اگر دلیل خیار، اجماع باشد، دلیل لبی است و باید قدر متیقن اخذ شود و قدر متیقن اجماع جایی است که بایع قیمت را کم نکرده است. اگر دلیل خیار، لا ضرر باشد، لا ضرر درجایی قابل تمسک است که علمای قدیم تمسک کرده باشند و در این مسئله علمای قدیم به لا ضرر تمسک نکردهاند.
خیار مشتری در صورت کذب بایع به پایین گفتن رأس المال
تاکنون بحث در این بود که بایع دروغ بگوید و قیمت را بالاتر از قیمت خرید خود ذکر کند اما اگر بایع چیزی را گران خریده و در بیع مرابحه قیمت را پایینتر ذکر کرد، آیا مشتری خیار دارد؟
اولاً آیا کذب اطلاق میشود؟ این بستگی دارد به اینکه کذب را چگونه معنا کنیم. اگر کذب را به معنای اخبار به خلاف واقع بدانیم، دروغ گفته است؛ اما اگر کذب را به معنای قول غیرمفید دانستیم، دیگر کذب نیست. یخ انصاری در مکاسب فرموده است: حسن و قبحِ صدق و کذب بالوجوه و الاعتبارات است. (کتاب المکاسب ج ۲ ص ۲۲) یعنی اگر پرسید راست گفتن خوب است یا بد، باید بگوییم بستگی دارد در کجا و چه نوع صدقی؟ اگر راست گفتن موجب اختلاف و نزاع است، قبیح است و اگر کسی دروغ گفت و موجب آشتی دو نفر شد، حسن است. در حدیث داریم که اگر کسی راست گفت و موجب فتنه شد، فرشتهای که کاتب اعمال اوست، مینویسد دروغ گفت و اگر دروغ گفت و موجب آشتی دو نفر شد، فرشتهای که کاتب اعمال اوست، مینویسد راست گفت. آیا این فرشته راست نوشته است یا دروغ؟ فرشته، معصوم است و خطا نمیکند. معنای حدیث این است که ملاک شرع، صدق و کذب نیست بلکه ملاک شرع این است که وجوه و اعتبارات چیست. فقط در عدل و ظلم، عدل حسن است و ظلم، قبح دارد و ذاتی است ولی در بقیه موارد اینگونه نیست؛ اما غالباً صدق، مفید است و کذب، مضر است لذا بهصورت کلی میگوییم صدق، حسن است و کذب، قبیح است ولی این تعبیر مسامحی است.
در ما نحن فیه وقتی بایع قیمت را پایینتر گفت، موجب ضرر مالی نمیشود لذا اصلاً بایع دروغ نگفته است و خیار ندارد. بله اگر موجب ضرر عرضی باشد، دروغ گفته و مشتری خیار دارد.
احتمال دیگر این است که در ما نحن فیه خیار وجود دارد، چون در باب مرابحه، ملاک صدق و کذب نیت بلکه ملاک ضرر مشتری و خیانت و عدم خیانت است. گفته شد که در حدیث نبوی آمده است: غبن المسترسل سحت، یعنی خیانت به اعتماد مردم، حرام است. در این صورت خیار وجود دارد.