مباحث مطرح شده در این جلسه:
کشف ملاک
راه دوم کشف ملاک
کشف ملاک
گفته شد که یکی از بحثهای باب ترتب که خیلی کاربرد دارد بحث کشف ملاک است، یعنی از کجا بدانیم که تطهیر مسجد اهم است و نماز مهم است؟
گفته شد معمولا راهی برای کشف ملاک نداریم مگر از طریق امر شارع. از اینکه خدا چیزی را نهی کرد میفهمیم مفسده دارد و از اینکه به چیزی امر کرد میفهمیم مصلحت دارد، همچنانکه از ممکن است اهمیت حکم یا امر شارع بفهمیم که این مصلحت اهم است یا نه. تعداد گفتن دلیل بر اهم بودن نیست، مثلاً خدای متعال نماز را ده بار در قرآن فرموده اما تطهیر را دوبار فرموده است، اینها دلیل نمیشود. یا مثلاً صدقه را صد بار در قرآن فرموده است اما خمس را یکبار فرموده است، در حالیکه خمس مهمتر از صدقه است. وحدت و تعدد امر ملاک نیست بلکه نوع امر ملاک است؛ مثلاً در باب ربا میفرماید ربا مثل جنگ با خداست، اما غیبت را به جنگ با خدا تشبیه نکرده، فرموده گوشت برادر دینی خوردن است. معلوم میشود که ربا از غیبت شدیدترات. از نوع و لحن و سیاق کلام میفهمیم کدلم برای شارع اهم است و کدام مهم.
دیروز اشاره شد که باید ببینیم دلالت التزامیه کلام تابع دلالت مطابقه است یا نه؛ و مقصومد این بود که وقتی خدا به چیزی امر میکند دلالت مطابقه است، دلالت التزامیهاش این است که پس مصلحت دارد. اگر این دلالت مطابقه از کار افتاد، آیا دلالت التزامیه از بین میرود؟ این بحث منطقی است و در منطق اختلافی است. بعضی میگویند دلالت التزامیه با از بین رفتن دلالت مطابقه از بین میرود، بعضی میگویند دلالت التزامیه حدوثاً تابع مطابقه است ولی بقاءً تابع آن نیست. نماز خواندن امر داشت و واجب بود پس مصلحت هم داشت، حالا که مسجد نجس شده است دیگر نماز امر ندارد؛ آیا مصلحت دارد؟ مثالی را قبلا ذکر کردیم که اگر زن حائض بیش از هفت آیه قرآن بخواند مکروه است. فرض کنید دو زن حائض داریم، یکی میگوید من هفت آیه بیشتر نمیخوانم و تلویزیون نگاه میکند، دیگری بیش از هفت آیه میخواند. کدام یک از این دو زن بهتر است؟ در کفایه گفته شد کراهت در عبادت اقل ثواباً است. آیا میتوانیم بگوییم کشف میکنیم که قرائت قرآن مصلحت دارد حتی اگر شارع نتواند امر کند یا نهی کند، میدانیم که قرائت قرآن مصلحت دارد، لذا کسی که قرآن میخواند بهتر است. مصلحت داشتن قرائت قرآن را از کجا میفهمیم با اینکه امر ندارد یا نهی دارد. این مصلحت را از راه اطلاق و تقیید میفهمیم، یعنی اگر این زن حائض نبود شارع فرموده «فاقرئوا ما تیسر من القرآن» این امر مطلق است و میفرماید قرآن خواندن مصلحت دارد به دلالت التزامیه. جایی که با حائض بودن مزاحمت پیدا کرد، دلالت مطابقه از بین میرود و امر ندارد، اما مصلحت قرائت قرآن باقی است.
راه دوم کشف ملاک
آیا میتوانیم بگوییم هر چیزی که بدل دارد مهم است و هر چیزی که بدل ندارد اهم است. فرض کنید کسی در آخر وقت نماز را نخوانده است، اگر وضو بگیرد و نماز بخواند فقط یکرکعت نماز در وقت و سه رکعت خارج وقت خواهد بود. اگر وضو نگیرد و با تیمم نماز بخواند، چهار رکعت نماز در وقت خواهد بود. کدام اهم و کدام مهم است، باید مراعات وقت کند و بگوید وقت اهم است پس تیمم کند و نماز بخواند؟ یا طهارت مائی اهم است و باید وضو بگیرد ولو اینکه سه رکعت خارج وقت باشد؟ (فتوای عجیبی اینجا هست که بعضی گفتهاند در این موارد اصلاً نماز واجب نیست. احتمالاً در ذهن صاحب این فتوا این بوده که تیمم واجب نیست چون میتواند وضو بگیرد. وضو هم نمیتواند بگیرد چون وقتی میگذرد. پس فاقد الطهورین است و نماز بر او واجب نیست.) اصل اینکه باید نماز بخواند شکی نیست (الصلاة لاتترک بحال)؛ اما وضو بگیرد و یکرکعت در وقت و سه رکعت خارج وقت، یا تیمم کند و تمام نماز در وقت؟ ربط این مسئله به بحث ما این است که وضو بدل دارد و میتواند تیمم کند، اما وقت بدل ندارد. آیا میتوان گفت پس بین طهارت مائی (وضو) و وقت، وقت مقدم و اهم است و وضو مهم است؟ شاید درست این است که بگوییم اصل این مطلب درست است که هر چیزی که بدل دارد مهم است و هر چیزی که بدل ندارد اهم است اما در مانحن فیه تطبیق نمیکند؛ زیرا وقت هم بدل دارد، «من ادرک من الوقت رکعة فقد ادرک الوقت کله».
مثال دیگر: کسی یک لیوان آب دارد، بدنش نجس است و وضو هم ندارد. طهارت حدثی بدل دارد و میتواند تیمم کند، اما طهارت خبثی بدل ندارد و باید تطهیر کند. پس واجب است بدنش را تطهیر کند و بهجای وضو تیمم کند. قاعده کلی درست است که هرجایی که بدل ندارد، بیبدلها مقدم هستند. مثلاً چیزی واجب تعیینی است و دیگری واجب تخییری. واجب تعیینی بدل ندارد و واجب تخییری بدل دارد. همیشه واجب تعیینی بر واجب تخییری مقدم است.