مباحث مطرح شده در این جلسه:
- حجیت ظواهرنظر میرزای قمی در حجیت ظواهر
- پاسخ استاد
نظر میرزای قمی در حجیت ظواهر
در بحث حجیت ظواهر چند قول مخالف وجود دارد. میرزای قمی در قوانین بحث کرده است: ظواهر نسبت به من قُصِدَ افهامه حجت هستند ولی معلوم نیست نسبت به کسی که مقصود بالافهام نباشد ظاهر کلام حجت باشد. بهعبارتدیگر خطابهای مشافهه و غیرمشافهه داریم. بحث درباره خطاب مشافهه نیست که آیا شامل معدوم میشود؟ بحث این است: کسی که مقصود به کلام نیست میتواند به کلام عمل کند؟ گاهی انسان قصد عدم افهام دیگری را دارد. اگر دیگری فهمید، ظاهر کلام برای او حجت است؟ میرزای قمی میفرماید: ظواهر کلام برای مقصودین حجت است و برای غیر مقصودین حجت نیست و ما نسبت به کلام پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام غیر مقصود هستیم.
ظاهر این قول صحیح نیست و احتمالاً مراد میرزای قمی آن است که ظاهر هر کلامی وقتی حجت است که بدانیم دو چیز غفلت نشده است: ۱- وقتی متکلم میخواهد حرف بزند و قرینهای را فراموش نکرده است و هر چه در ذهنش بوده است را بیان کرده است. ۲- مخاطب هم درست شنیده است و کم و کاستی در نقل کلام متکلم نداشته باشد. مطلب اول که متکلم در مقام بیان باشد، اصل عقلایی این است که متکلم همه مقصود خود را با کلام خود بیان کند و اصل بر تطابق بیان او با مقصود است. ولیکن شاید متکلم قرائن حالیهای داشته است و به آنها اعتماد کرده است ولی مخاطب، فقط کلام را نقل کرده است و قرائن حالیه را نقل نکرده است. بلکه شاید میرزای قمی معتقد است که روایات تقطیع شدهاند و قرائن مقالیه زیادی بوده است که حذف شدهاند. (آیتﷲ خویی در اجود التقریرات چندین صفحه بحث کرده است که روایات زیادی تقطیع شدهاند و بسیاری از روایات نیز به ما نرسیدهاند). وقتی قرائن روایات به ما نرسیده است، دیگر نمیتوان به روایات اعتماد کرد.
انسداد باب علم چندراه دارد:
۱- دلیلی بر حجیت خبر واحد نداریم. (صاحب معالم).
۲- ما مخاطب روایات نیستیم و مشافه نیستیم.
۳- بر حجیت خبر واحد، دلیل داریم و مشافه هستیم اما همه روایات به ما نرسیده است یا تقطیع شدهاند. اصل عدم غفلت در متکلم جاری است اما در مخاطب جاری نیست، لذا نمیتوان به ظواهر عمل کرد و لذا میرزای قمی قائل به انسداد شده است.
پاسخ استاد
بحث تقطیع روایات و اینکه قرائن روایات حذف شدهاند، بحث حدیثشناسی است نه اصول فقه. الفاظ روایات نوعاً از معصوم نیست ولی مطلب و مضمون از معصوم است. علت اینکه در ادبیات کسی سراغ حدیث نمیرود همین است که لفظ راوی است نه معصوم. ما در فقه و اصول مطلب و مضمون امام را میخواهیم. (البته مواردی مثل متواتر لفظی، ادعیهای که تعبدی هستند، کلامی که شاهد بر فصاحت و بلاغت است مثل نهجالبلاغه، روایتی که راوی معتقد است نقل به معنا حرام است، استثنا هستند).
اما اینکه از روایات حذف شدهاند: از زمانی که کتاب کافی نوشته شد، اصول اربعمائه کنار گذاشته شد. امروزه تعدادی از اصول اربعمائه موجود است. وقتی این اصول را با بحارالانوار یا وسائل مقایسه میکنیم، مشاهده میکنیم که چیزی از این احادیث کم نشده است و تقطیع هم نشدهاند. مثال آنکه کتب اربعه درواقع کتب خمسه بوده است ولی کتاب مدینه العلم شیخ صدوق که دو برابر من لایحضره الفقیه بوده است، چهار قرن است مفقود شده است. علمای قدیم که کتابهای فقهی با استدلال به حدیث نوشتهاند، آن روایات امروزه در کتب اربعه وجود دارند. تا زمان شیخ بهایی این کتاب بوده است و علمای قدیم به آن استناد کردهاند که این احادیث در کتب امروز وجود دارد. بله احادیث تکراری حذف شدهاند.