مباحث مطرح شده در این جلسه:
- حجیت خبر واحد
- استدلال به دلیل عقلی
- وجه تقدم خبر واحد بر اصول عملیه در صورت حجیت خبر واحد بنابر
- دلیل انسداد صغیر
- نظر شیخ انصاری
- نظر برخی از شاگردان آخوند خراسانی
- نظر استاد
حجیت خبر واحد
استدلال به دلیل عقلی
وجه تقدم خبر واحد بر اصول عملیه در صورت حجیت خبر واحد بنابر دلیل انسداد صغیر
اگر خبر واحدی داشتیم که از باب دلیل انسداد حجت بود یا لزوم عمل داشت و مثبت تکلیف بود و در مقابلش اصل عملی غیر محرز نافی تکلیف وجود داشت، کدامیک مقدم است؟ و وجه تقدم چیست؟
اگر خبری داشتیم که مثبت تکلیف است و در مقابلش اصل عملی مثبت تکلیف وجود دارد و اصل عملی یا محرز است مثل استصحاب و یا غیر محرز است مثل احتیاط. فرض هم بر این است که دلیل حجیت خبر واحد، انسداد صغیر است. در اینکه خبر بر اصل عملی مقدم است اختلافی نیست ولی کلام در وجه تقدم است.
مثال: اگر کسی شهادت داد قطره خونی در یکی از دو ظرف افتاده است و علم اجمالی داریم که یکی از دو ظرف نجس شده است و برفرض که حالت سابقه هر دو ظرف طهارت است؛ در این صورت اصل عملی محرز (استصحاب) اثبات تکلیف میکند و هر دو ظرف پاک هستند.
مثال دیگر: قطره خون در یکی از دو ظرف افتاد و علم اجمالی به نجاست یکی از آنها داریم و برفرض حالت سابقه هر دو نجاست است؛ شک داریم که یکی پاک شده است و علم اجمالی داریم که یکی از دو ظرف نجس است. در اینجا دو استصحاب جاری میشود؛ یک استصحاب میگوید ظرف الف نجس است و استصحاب دیگر میگوید ظرف ب نجس است. علم اجمالی میگوید هر دو طرف علم اجمالی است و باید احتیاط کرد.
در این موارد علم اجمالی اثبات تکلیف میکند. (علم اجمالی با خبر واحد فرقی نمیکند) در اینکه علم اجمالی مقدم است شکی نیست اما وجه تقدم چیست؟
نظر شیخ انصاری
شیخ انصاری میفرماید علت تقدم علم اجمالی بر استصحاب این است که در دلیل حجیت این استصحاب نوعی تناقض وجود دارد. دلیل حجیت استصحاب، حدیث «لا تنقض الیقین بالشک بل انقضه بیقین آخر» است. اگر صدر حدیث را در نظر بگیریم گوید دو استصحاب جاری میشود و یقین سابق با شک لاحق نقض نمیشود. ذیل حدیث میفرماید یقین سابق با یقین لاحق نقض میشود و علم اجمالی یا خبر واحد یقین آخر است؛ یعنی در اطراف علم اجمالی استصحاب جاری نمیشود و این تناقض است. حدیث از طرفی میگوید استصحاب کن از طرف دیگر میگوید استصحاب نکن به این تناقض در دلیل استصحاب است.
نظر برخی از شاگردان آخوند خراسانی
بعضی از شاگردان آخوند خراسانی فرمودهاند تناقض در دلیل استصحاب پیش نمیآید بلکه تناقض درواقع پیش میآید. اگر در ما نحن فیه استصحاب جاری شود، معنایش این است که خدا میگوید از این ظرف اجتناب بکن مکن و این تناقض است.
شارع از یکسو میفرماید استصحاب جاری کن یعنی بگو پاک است و اجتناب نکن. از سوی دیگر علم اجمالی داریم که یکی نجس است و اجتناب واجب است و این نوعی تناقض است.
اگر شارع بخواهد بگوید استصحاب حجت است و علم اجمالی هم حجت است یعنی اطاعت کن و اطاعت نکن و این تناقض درواقع است و ربطی به حدیث لاتنقض ندارد. استحصال در اطراف علم اجمالی موجب تناقض درواقع میشود و تناقض باطل است پس استصحاب جاری نمیشود.
نظر استاد
قبلاً مطرح شد که باب تعارض روایات یعنی موردی که علم به تکاذب داریم. اگر یک حدیث بگوید حدیث دیگر دروغ است و آن حدیث میگوید این حدیث دروغ است، باب تعارض روایات است.
در بحث اصول عملیه تعارض به این نیست که علم به کذب احدهما داریم؛ اگر دو اصل جاری کردیم و یقین داریم که یکی دروغ است اشکالی ندارد. مثلاً اگر دو ظرف داریم که حالت سابقه هر دو نجاست است الآن یقین داریم یکی پاک شده است میتوان دو استصحاب جاری کرد و گفت ظرف الف قبلاً نجس بود و الآن شک داریم پاک شده است پس نجس است و ظرف ب هم همینطور؛ بااینکه یقین داریم یکی دروغ است چون یکی پاک شده است.
ملاک در تعارض اصول عملی مخالفت عملی است. زمانی که حالت سابقه هر دو ظرف نجاست است و میدانیم یکی پاک شده است در دو ظرف استصحاب جاری میکنیم هر دو را کنار میگذارید و مشکلی پیش نمیآید چون مخالفت نشده است؛ اما اگر حالت سابقه هر دو ظرف طهارت است و یک قطره خون در یک از آن دو افتاد و نمیدانیم کدامیک نجس شده است، چنانچه استصحاب طهارت هر دو را کنیم، قطعاً مرتکب نجس شدیم لذا جایز نیست چون مخالفت عملی پیش میآید.
ما نحن فیه از قسم دوم است یعنی مخالفت عملی پیش میآید. هرگاه خبری برای اثبات تکلیف داریم و اصول عملی محرزه برای ثبوت تکلیف داریم، چنانچه اصول عملیه موجب مخالفت عملی بشود تعارض در اصول میشود و اصول را کنار میگذارد.