باحث مطرح شده در این جلسه:
- حجیت خبر واحد
- حجیت ظن انسدادی در اصول دین
- بررسی کلام آخوند خراسانی در کفایه
- استدلال به وجوب شکر منعم
حجیت ظن انسدادی در اصول دین
مرحوم آخوند خراسانی در کفایه وقتی این بحث را مطرح میکند که در اصول دین معرفت خدای نبوت واجب است و آیا باید یقین داشته باشیم یا ظن کفایت میکند، میفرماید: در بعضی از اصول دین میتوان گفت تحصیل معرفت و علم لازم است چون شکر منعم واجب است. شکر منعم اقتضا میکند که شناخت خدای متعال و وسایط فیض را علم داشته باشیم اما درباره معاد، شکر منعم دلیل نمیشود که باید علم داشته باشیم.
یک نظر آن است که معرفت خدا به دلیل نقلی واجب است. مقدس اردبیلی در کتاب خود از راه دلیل نقلی اثبات خدا را مطرح میکند. امیرالمؤمنین علیهالسلام به امام حسن مجتبی علیهالسلام است میفرماید: اگر خدای دیگری غیر از ﷲ وجود داشت باید پیامبری میفرستاد و چون پیامبری از خدای دیگر نیامده است معلوم میشود خدای دیگری غیر از ﷲ وجود ندارد. برخی این جمله نهجالبلاغه را به عنوان دلیل نقلی اثبات خدا و نبوت دانستهاند.
آیتﷲ مصباح در کتاب معارف قرآن میفرماید: شاید تنها آیهای که دلیل عقلی بر اثبات وجود خداوند است، آیه «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ» (طور/۳۵) است؛ اما آیات دیگر معمولاً بحث حکمت، غرض و هدفمندی آفرینش است.
بررسی کلام آخوند خراسانی در کفایه
آخوند خراسانی میفرماید با قطعنظر از آیات و روایات، دلیل عقلی بر وجوب شناخت خدا داریم و آن دلیل شکر منعم است. (کفایة الأصول – ت الزارعی السبزواری ج ۲ ص ۳۸۲)
ولیکن عبارت کفایه واضح نیست؛ آیا مراد آخوند این است که وجوب شکر منعم که قاعده عقلی است، دلالت بر وجود معرفت خدا دارد؟ بهعبارتدیگر آخوند میخواهد بفرماید معرفت منعم، مقدمه شکر منعم است یا معرفت واسطه در فیض مقدمه شکر است و شکر به معنای استفاده نعمت در محل خود است یا اینکه آخوند میفرماید خود معرفت مصداق شکر است نه آنکه خدا را بشناسیم تا شکر کنیم؟ وجوب شکر منعم، شناخت خداست و شناختن، شکر خداست. هر دو احتمال در عبارت کفایه وجود دارد؟
بهعبارتدیگر شکر بر دو قسم است: عملی و اعتقادی. شکر گاهی استفاده نعمت در محل خود است و گاهی مطالعه درباره خدا و صفات خدا است. عبارت آخوند با هر دو مطلب سازگار است.
استدلال به وجوب شکر منعم
بحث درباره این است که خدا را به چه دلیل باید شناخت؟ کلام آخوند ربطی به بحث ندارد چون در هر قضیه عقلی حکم دقیقاً روی موضوع میرود و حکم از موضوع به موضوع دیگری تعدی نمیکند. «شکر منعم واجب است» یعنی خدا را بشناسید تا شکر کنید یا منعم را بشناسید تا شکر کنید؟ اولی اصول دین، شناخت خداوند است نه شناخت منعم. شناخت منعم یعنی شناخت خدا با وصف نعمت دادن و اولی اصول دین، شناخت خدا است چه نعمت داده باشد و چه نعمت نداده باشد.
انقلت: صفات خدا عین ذات خداست. وقتیکه از منعم بودن بحث بشود از خدا بحث شده است. مثلاینکه خدا بدون علم و قدرت نمیشود لذا بحث از صفات خدا بحث از ذات خداست.
قلت: فرق است بین صفات ذاتی خدا و صفات فعلی خدا. اینکه صفات خدا عین ذات است، صفات ذاتی (علم، حیات و قدرت) است؛ اما در خالق و رازق بودن، صفات عین ذات نیستند. صفات فعلی خدا، زائد بر ذات است و صفات ذاتی عین ذات است. اراده خدا زائد بر ذات است.
صحیح آن است که خداوند با صفات ذاتی غیر از خداوند به عنوان صفات فعلی است و این دلیل عقلی، خدای با صفات فعلی را میگویند و این از بحث خارج است چون اولی اصول دین، خدای با صفات ذاتی است. منعم بودن خدا جز اصول دین است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه میفرماید: عبادت سه گونه است: عبادة التجار، عبادة العبید و عبادة الاحرار. (نهجالبلاغه حکمت ۲۳۷) بعضی از حواشی کفایه این حدیث را آوردهاند و گفتهاند معرفت خدا باید به خاطر خدا بودن او باشد نه به خاطر منعم بودن او.
با صرفنظر از این روایت میگوییم شناخت خدای متعال به معنای وجود خدا است و گاهی به معنای صفات خدا است. شناخت خدا به معنای وجود خدا، یکی از اصول دین نیست.
در قرآن و روایات بحث از وجود خدای متعال نیست چون اصل مسلم و امر مفروض و غیرقابلشک تلقی شده است. اولی اصول دین، توحید است و توحید از صفات خدا است و ما درباره وجود خدا بحث میکنیم. معرفت خدا به معنای وجود خدا جز اصول دین نیست و امری قطعی و مسلم است و نیازی به بحث ندارد؛ اما معرفت خدا به معنای صفات او مثل تجرد خدا جز اصول دین است و قابلبحث است. در صفات خدا بحث وجوب منع پیش نمیآید. صفات خدا دلیل عقلی دارند و ربطی به وجوب شکر منعم ندارند.