باحث مطرح شده در این جلسه:
- حجیت خبر واحد
- حجیت ظن انسدادی در اصول دین
- کلام شیخ انصاری
- تعلیقات استاد بر کلام شیخ انصاری
حجیت ظن انسدادی در اصول دین
کلام شیخ انصاری و تعلیقات استاد بر کلام شیخ انصاری
عبارتی از مرحوم شیخ انصاری در باب اعتقادات ذکر شد اکنون ادامه فرمایش شیخ انصاری را مطرح میکنیم.
شیخ انصاری میفرماید: معرفت در اصول دین واجب است چه آن قسمی که علی الاطلاق واجب است و چه آن قسمی که مشروط واجب است؛ معرفت با اصطلاحات طلبگی مراد نیست یعنی واجبالوجود یا ذات اقدس اله در عرف مطرح نیست یا عرف معاد جسمانی را بلد نیست. این اصطلاحات جزء دین نیست و ندانستن آنها اشکالی ندارد بلکه باید لازمه یا مفهوم را علم داشته باشند مثلاً واجبالوجود یعنی آفرینندهای که آفریننده ندارد. (فرائد الاصول ج ۱ ص ۵۶۵)
استاد
۱- اینکه بگوییم غیر از خدای متعال خدایی وجود ندارد، توحید نیست بلکه باید بگوییم: نمیشود خدایی غیر از ﷲ وجود داشته باشد. نوع مردم به این مطلب توجه ندارند و میگویند یک خدا هست و دو خدا نیست درحالیکه باید نفی امکان خدای دیگر بشود.
۲- باید بین اعتقاد و جحد فرق گذارد. گاهی کسی اعتقاد به چیزی ندارد و گاهی اعتقاد به عدم آن دارد. در روایات فرمودند بعضی چیزها را برای برخی نگویید چون آنها انکار میکنند و بدترین عذاب برای کسی است که جحد میکند. مثلاً در مورد رجعت بسیاری نمیدانند به اعتقاد هم ندارند ولی برخی رجعت را انکار میکنند.
در برخی از اصول دین اعتقاد لازم نیست اما نباید جحد باشد. عدم علم به اینکه تورات و انجیل نسخ شدهاند یا تحریف شدهاند، اشکالی ندارد اما اگر کسی انکار کند، انکار مساوی با عذاب است. در مواردی اعتقاد لازم است مثل توحید و در مواردی اعتقاد لازم نیست مثل اعتقاد به عرش و در مواردی باید جحد نباشد.
شیخ انصاری میفرماید: جزئیات معاد برای کسی که علم و استدلال دارد، اعتقاد لازم است ولی برای کسانی که علم و استدلال ندارند، اعتقاد هم لازم نیست. بله در معادن جسمانی همه باید معتقد باشند و مثل توحید است. (فرائد الاصول ج ۱ ص ۵۶۷)
استاد
امام علی علیهالسلام فرمود: الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ إِقْرَارٌ بِاللِسَانِ، وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ. (نهجالبلاغه حکمت ۲۲۷) آیا عمل در ایمان نقش دارد؟ علامه طباطبایی در المیزان دوپهلو سخن میگوید و انسان نمیفهمد که آیا عمل در ایمان دخالت دارد یا ندارد و همین هم صحیح است و نباید گفت عمل در ایمان دخالت دارد یا عمل در ایمان دخالت ندارد.
ابوحنیفه میگوید: اگر کسی یک گناه کند، ایمان ندارد زیرا پیامبر فرموده است: الحیاء من الایمان و کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد.
خوارج میگویند اگر نماز نخوانی کافر میشوی و در مقابل، مرجئه و صوفیه میگویند دل باید پاک باشد و عمل ضرری به ایمان ندارد. اهلبیت علیهمالسلام و به پیروی از ایشان علامه طباطبایی میفرمایند اگر مخاطب خوارج باشد میگوییم عمل به ایمان ضرر نمیزند، ولی اگر مخاطب مرجئه باشد میگوییم عمل به ایمان ضرر میزند.
شیخ انصاری میفرماید معاد جسمانی مثل توحید است و همه باید اعتقاد داشته باشند اما اعتقاد به جزئیات معاد لازم نیست.
اصل معاد مسلم و ضروری دین است اما جسمانی بودن یا روحانی بودن یا هر دو یا اینکه معاد جسمانی به چه معناست مطلب دیگری است. در ذهن شیخ انصاری این است که بدن عنصری در معاد است و هرکس آن را انکار کند، کافر است. یکی از علما کتابی نوشته است و این مطلب را چند بار ذکر کرده است. درحالیکه در قرآن چنین چیزی نیست و صریح قرآن این نیست که بدن عنصری در معاد است. آیات شریفه قرآن واضح نیست. مثلاً اینکه فرمود «بَلَی قَادِرِینَ عَلَی أَنْ نُسَوّیَ بَنَانَهُ» (قیامه/۴) یعنی سرانگشت در روز قیامت درست میشود یا میفرماید میتوانیم این کار را بکنیم؟
دلیل بر اصل معاد است یا میدانیم که ظاهر قرآن معاد جسمانی است و جسم بدون روح معنا ندارد و لذا معاد روحانی هم هست. فهم اینکه جسم به چه معناست، کار هرکسی نیست و قریب بهاتفاق طلبهها نیز نمیتوانند آن را تحلیل کنند.
چنین چیزی که شیخ انصاری میفرماید باید به آن اعتقاد داشت، فقط مورد فهم ملاصدرا، امام خمینی و علامه طباطبایی است. عرف باید اعتقاد به معاد جسمانی و روحانی داشته باشند اما اینکه جسم به چه معناست را هرکسی نمیفهمد تا اعتقاد داشته باشد.