باحث مطرح شده در این جلسه:
- حجیت خبر واحد
- حجیت ظن انسدادی در اصول دین
- وجوب نظر و فکر در اصول دین
- وجوب نظر از باب وجوب مقدمه
- اشکال استاد
- وجوب از باب وجوب دفع ضرر محتمل
- اشکال استاد
- پاسخ به اشکالات
- اصحاب المعارف
حجیت ظن انسدادی در اصول دین
وجوب نظر و فکر در اصول دین
شیخ انصاری در ادامه این بحث میفرماید: آیا فکر و تأمل در اعتقادات و در ادله اصول دین واجب است؟ و اگر واجب است دلیل وجوب چیست؟ و آیا وجود عقلی دارد یا وجوب نقلی؟
وجوب نظر از باب وجوب مقدمه
معمولاً شیخ انصاری با آخوند خراسانی وجوب نظر را از باب مقدمه واجب میدانند. اولین واجب در دین معرفت خداست و این معرفت متوقف بر نظر و فکر کردن است و مقدمه واجب، واجب است پس فکر کردن درباره اصول دین واجب است.
اشکال استاد
اولاً شاید کسی بگوید مقدمه واجب، واجب نیست و خود آخوند چنین نظری دارد.
ثانیاً آیا فکر کردن مقدمه معرفت است؟ اگر چیزی مقدمه منحصره باشد و مقدمه منحصره موصل باشد، آیا واجب است؟ اما اگر چیزی چند مقدمه در عرض هم دارد مسئله مقدمه نماز میتواند وضو باشد و میتواند غسل مستحبی باشد؛ در این صورت مقدمه واجب، واجب نیست. کلی مقدمه واجب است نه خصوص یک مقدمه.
در ما نحن فیه معرفت واجب است اما مقدمه آن منحصراً فکر کردن نیست. بسیاری با فکر کردن به اصول دین نمیرسند یعنی موصله نیست. برفرض موصل بودن، منحصره نیست چون ممکن است کسی با تهذیب نفس به معرفت برسد. دلیلی نداریم که فقط با فکر کردن به معرفت میرسیم. ممکن است کسی با الهام خداوند بدون فکر و بدون تهذیب به معرفت برسد؛ بنابراین نظر مقدمه منحصره نیست.
وجوب از باب وجوب دفع ضرر محتمل
آقا حسین خوانساری و پاسکال میگویند علت وجوب نظر و فکر از باب وجوب دفع ضرر محتمل است. علاوه بر اینکه خود فکر کردن چیز خوبی است و آدم با فکر بهتر از آدم بیفکر است.
اشکال استاد
میتوان گفت از پیامبر روایت نقل شده است: البلاهة أدنی إلی الإخلاص من فطانة بتراء. (جامع السعادات ج ۱ ص ۶۲)
یعنی آدم بیفکر به نجات نزدیکتر است مثلاً مجنون و صبی قطعاً اهل نجات هستند و آدم با فکر شاید اهل نجات باشد و آدم با فکر شاید اهل نجات باشد و شاید اهل نجات نباشد. ابوعلی سینا در اشارات این حدیث را نقل میکند و میگوید ابله به نجات نزدیکتر است. (الاشارات و التنبیهات ج ۱ ص ۱۴۰)
پاسخ به اشکالات
در پاسخ به مرحوم خوانساری میگوییم اگر کسی فکر کرد و به نتیجهای رسید، بازهم دفع ضرر محتمل مجرا دارد چون شاید فکر نادرست باشد و احتمال عقاب وجود دارد. با فکر کردن دفع عقاب برطرف نمیشود.
ولیکن پاسخ میدهیم اولاً بین غفلت با سهو و نسیان فرق است. حدیث رفع، در مورد سهو و نسیان است ولی غفلت را رفع نکرده است. در فقه، ناسی با وصف نسیان و ساهی حکم و تکلیف ندارند اما غافل تکلیف دارد، در آیات و روایات به غافل امرونهی کردهاند. کسی که فکر نمیکند، غافل است و غافل، قابل امرونهی کردن است.
یک بحث این است که آیا ابله یا بیفکر عقاب میشود؟ بحث دیگر این است که کمال در چیست؟ غافل یا ساهی یا صبی یا مجنون، جهنم نمیروند اما فکر، کمال و سعه وجودی است. کمال بودن فکر در این است که اگر به ابله و بیفکر بگویند ابله، ناراحت میشود و بدش میآید. بهعبارتدیگر با تحلیل فکر به کمال بودن آن میرسیم.
شیعه در این مسئله شبیه به معتزله است. اشاعره بحث میکنند که فکر کردن واجب است یا نه و از قرآن شاهد برای بحث میآورند که آیات امر به نظر کردهاند و امر ظهور در وجوب دارد. ممکن است کسی مثل صاحب معالم بگوید معلوم نیست امر دلالت بر وجوب کند. معتزله وجوب نظر را عقلی میدانند.
اصحاب المعارف
درگذشته افرادی را اصحاب المعارف مینامیدند که در زمان امام رضا علیهالسلام معروف بودند. سید مرتضی در الشافی و الذخیره، شیخ طوسی در تبیان و امین الاسلام طبرسی در مجمعالبیان، رویکرد تقابل با اصحاب المعارف دارند. جاحظ، ابومجلز و… اصحاب المعارف هستند. عقیده اصحاب المعارف این بود که تمام علوم نظری هستند و همه مردم مسلمان و خداشناس هستند و آیات شریفه برای آن است که علم خود را جحد و انکار نکنند. کافر پا روی وجدان و علم خود میگذارد. نه فقط اصول دین بلکه فروع دین هم وجدانی و فطری است. سید مرتضی، شیخ طوسی و طبرسی کتاب نوشتهاند که کلام اصحاب المعارف بهصورت موجبه جزئیه صحیح است اما بهصورت موجبه کلیه صحیح نیست.
در باب توحید، نبوت و معاد صحیح است اما در مسائل دیگر صحیح نیست.
در کتب منطق، تصور و تصدیق را به نظری و ضروری تقسیم میکنند که ریشه در کلام اصحاب المعارف دارد. درحالیکه اصحاب المعارف این را نمیگفتند بلکه تصور ضروری را تصور فطری میدانستند و بین فطری و بدیهی فرق داست. فطری یک قسم از شش قسم بدیهی است.
روایاتی که میفرمایند: معرفتی بالنورانیة، ناظر به کلام اصحاب المعارف است.