مباحث مطرح شده در این جلسه:
دو راه برای صحت عبادتی که ضد مامور به است
دلیل مصلحت داشتن نمازی که ضد ازاله است
اشکال آیتﷲ خوئی به آخوند خراسانی
جواب استاد به اشکال آیتﷲ خوئی
راه دوم صحت عبادتی که ضد مامور به است
اشکال استاد به این راه
دو راه برای اینکه اگر ضد مامور به عبادی بود، ضد عبادی صحیح است و باطل نیست، ذکر شده است. به عبارت دیگر اگر مسجد نجس شده است و وقت نماز هم وسیع است، مکلف به جای آب کشیدن مسجد، به نماز میایستد، دو راه هست برای اینکه بگوییم این نماز صحیح است. حتی اگر بگوییم امر به شیء مقتضی نهی از ضد هست.
راه دوم بحث ترتب است که بسیار طولانی است و از قدیم دعوایی بین نجف و سامراء بوده است. کسانی که تفکر نجفی دارند مثل آخوند خراسانی و آیتﷲ خوئی و شاگردان ایشان میگویند ترتب باطل است، کسانی که تفکر سامرائی دارند مثل میرزای شیرازی یا مرحوم فشارکی یا امام خمینی و آیتﷲ اراکی و شاگردان ایشان میگویند ترتب صحیح است. بحث ترتب را از جلسه آینده بحث میکنیم.
امروز این را بحث میکنیم که ضد عبادت بود و نهی داشت، این نمازی که نهی دارد صحیح است. استدلال اینگونه است: اولا این نهی، نهی تبعی است نه نهی نفسی. نهی نفسی مفسده دارد و هر چیزی هم که مفسده دارد، باطل است. اما اگر نهی تبعی بود مانند وجوب مقدمه واجب که وجوبش تبعی است نه نفسی، امر تبعی مصلحت و ثواب ندارد و تقرب به خدای متعال نمیآورد. در نهی از ضد ماموربه هم همین گونه است که نهی تبعی کشف از مفسده نمیکند و معصیت ندارد و ترک آن موجب تقرب به خدای متعال نمیشود. ثانیا این نماز که ضد ازاله است مصلحت دارد و نهی آن هم اشکالی ایجاد نمیکند. پس این نماز صحیح است.
دلیل مصلحت داشتن نمازی که ضد ازاله است
در کفایه آخوند فرموده است: ما یقین داریم که این نمازی که ضد با تطهیر مسجد است، با نمازهای دیگر هیچ فرقی ندارد، فقط این نماز مزاحم با تطهیر مسجد است ولی نمازهای دیگر این مزاحمت را ندارند. نمازهای دیگر مصلحت دارند، این نماز هم مصلحت دارد. فرق در این است که این نماز یک نهی دارد.
اشکال آیتﷲ خوئی به آخوند خراسانی
آیتﷲ خوئی اشکال کرده است: این از نماز بودن کم دارد، راه تشخیص مصلحت و مفسده، امر و نهی شارع است. خدا امر به قربانی کرده، میفهمیم که قربانی مصلحت دارد. مصالح را از امر شارع میفهمیم و مفاسد را از نهی شارع. نمازی که مزاحم با تطهیر مسجد است، امر ندارد، وقتی امر ندارد نمیتوانیم بفهمیم مصلحت دارد یا نه.
جواب استاد به اشکال آیتﷲ خوئی
و لکن این اشکال را میتوان جواب داد. درست است که در تعبدیات مصالح و مفاسد را از راه امر و نهی میفهمیم ولکن در ما نحن فیه نبود امر، به خاطر مانع است نه به خاطر عدم مقتضی. علت اینکه شارع امر به نماز نکرد، نماز عیب داشت یا اینکه علتش این بود که مسجد را تطهیر کنیم. ما میدانیم علت عدم امر به ضد این است که امر به ضدین نمیتوان کرد. پس کلام آخوند صحیح است.
راه دوم صحت عبادتی که ضد مامور به است
در منطق گفته شده که یک دلالت مطابقه داریم و یک دلالت التزامیه. دلالت التزامیه تابع دلالت مطابقه است؛ ولی اگر در جائی دلالت مطابقه اشکال پیدا کرد، دلالت التزامیه در جای خودش باقی است. مثلا فرض کنید شارع امر کرد به نمازی و فرمود: اقیموا الصلاه، دلالت مطابقی این کلام آن است که نماز واجب است. دلالت التزامیه آن است که این نماز مصلحت هم دارد. یعنی نماز واجب است مطابقةً و نماز مصلحت دارد التزاماً. اگر دلالت مطابقی مشکل پیدا کرد چون مزاحم با ازاله است، یعنی خدا نمیتواند بگوید نماز واجب است چون امر به ضدین درست نیست. اما دلالت التزامیه این است که مصلحت دارد و این در جای خودش هست. پس این نماز مصلحت دارد گرچه واجب نیست.
مثلا اگر کسی شهادت بدهد که این کتاب مال زید است. دلالت مطابقی کلام این است که کتاب مال زید است و دلالت التزامیاش این است که مال عمرو نیست. وقتی دلالت مطابقی باطل شد، مثلا فهمیدیم اشتباه است، اینکه مال عمرو نیست، درست است. در قرآن صدها مثال از این دست وجود دارد.
تا اینجا اگر این حرفها را بپذیریم، نتیجه آن است که این نماز صحیح است.
اشکال استاد به این راه
و لکن همه این حرفها قابل خدشه است. اولا اصل اینکه گفتیم هر دلالت مطابقه یک یا چند دلالت التزامیه دارد، جای تامل است. ممکن است دلالت مطابقهای باشد که هیچ دلالت التزامیه نداشته باشد. بر فرض که هر مطابقهای، دلالت التزام داشته باشد، صرف وجود تلازم بین التزام و مطابقه کافی نیست، بلکه باید بین مطابقه و التزام تلازم باشد و ملزوم هم وجود داشته بشاد تا لازم وجود پیدا کند. مثلا اگر گفتیم آنجا آتش هست، دلالت مطابقی این است که آن جا آتش هست، دلالت التزامی این است که آنجا حرارت و دود هم هست. چون بین دود و آتش تلازم وجود دارد.
اگر دلالت مطابقی این کلام اشکال داشت مثلا دروغ بود، دیگر نمیتوانیم بگوییم پس دود هست. صرف تلازم بین دود و آتش کافی نیست بلکه باید آتش باشد تا دود هم باشد. ما نحن فیه اینگونه است. این نماز که خدا امر کرده و دلالت مطابقهاش وجوب است و دلالت التزامیاش مصلحت است، اگر وجوب کنار رفت، مصلحت هم کنار میرود، نه اینکه مصلحت باقی باشد. ملزوم باید وجود داشته باشد تا لازم باشد. اگر ملزوم نباشد، لازم هم نیست. در این صورت نماز باطل است، چون خدا نمیتواند بگوید اقیموا الصلاه چون امر به ضدین درست نیست، پس نه نماز واجب است و نه مصلحت دارد.