مباحث مطرح شده در این جلسه:
مشروط بودن واجب مشروط پس از تحقق شرط
مقدمه سوم میرزای نائینی در بحث ترتب
ترتب این بود که وقتی شارع امر به اهم کرده است، معلوم است که مهم را نمیخواهد و مهم امر ندارد. اما اگر کسی اهم را معصیت کرد، آیا مهم را انجام بدهد یا شارع مهم را نمیخواهد؟ به عبارت دیگر وقتی مسجد نجس شده و وقت نماز هم هست، شارع تطهیر مسجد را خواسته است نه نماز را، اگر کسی میخواهد اهم را معصیت کند، میتواند نماز بخواند یا نمازش باطل است؟ این بحث ترتب است، یعنی طلب مهم (نماز) مترتب است بر معصیت اهم (تطهیر مسجد).
مشروط بودن واجب مشروط پس از تحقق شرط
جلسه قبل گفته شد یکی از مقدماتی که میرزای نائینی برای ترتب ذکر کرده است این بود که واجب مشروط همیشه مشروط است، بعد از اینکه شرط محقق شد باز هم مشروط است و واجب مطلق نمیشود. مقصود این بود که مهم واجب مشروط است (یعنی اگر مسجد را تطهیر نکردی پس نماز بخوان) و اهم واجب مطلق است (یعنی خدا تطهیر مسجد میخواهد بدون قید و شرط)؛ اگر در واجب مشروط، شرط محقق شد یعنی مکلف اهم را معصیت کرد، آیا مهم واجب مطلق میشود یا واجب مشروط است؟ گفته شد که واجب مشروط همیشه مشروط است. کسی که مستطیع شده است، حج برایاو واجب مشروط است نه مطلق. در نتیجه شارع طلب ضدین نکرده است که کسی بگوید ترتب، طلب ضدین است پس محال است. چون یکی واجب مطلق است و دیگری واجب مشروط، حتی پس از تحقق شرط باز هم مشروط است. یعنی این واجب مشروط در عرض واجب مطلق نیست که بگوییم شارع طلب ضدین کرده است، طلب ضدین در جایی است که هر دو واجب مطلق باشند.
مقدمه سوم میرزای نائینی در بحث ترتب
همیشه باید امر یا بعث یا خطاب یا تکلیف، قبل از زمان انجام مشروط باشد، یعنی اول باید شارع امر کند بعد مکلف آن را انجام دهد، نه اینکه وقتی عمل انجام میگیرد خدا امر کند چون این تحصیل حاصل است. مثلا خدا هنگام اذان صبح بگوید روزه بگیر، در این صورت یا مکلف امساک کرده است که تحصیل حاصل میشود، یا امساک نکرده و در هنگام اذان در حال خوردن است که نمیتواند روزه بگیرد. لذا امر باید قبل از زمان فعل امر صادر شده باشد. وقتی خدا میخواهد به نماز امر کند، باید قبل از آنکه مکلف به نماز بایستد امر کند، و قبل از به نماز ایستادن مکلف، شارع فقط به اهم امر میکند نه به مهم. چون قبل از نماز امر به تطهیر مسجد کرده است، زمانی که هنوز مکلف معصیت نکرده است شارع تطهیر مسجد را میخواهد. زمانی به نماز امر کرده است که مکلف معصیت کند و هنوز معصیت نکرده است. تا تکبیره الاحرام را نگفته است معصیت نکرده است، تا معصیت نکرده است خدا فقط به اهم امر کرده است نه به مهم، پس امر به مهم نیست تا بخواهد نماز بخواند، موقعی هم تکبیره الاحرام را میخواهد بگوید امری وجود ندارد چون گفتیم باید امر قبل از فعل باشد.
مگر اینکه کسی قائل به واجب معلق یا شرط متاخر باشد. واجب معلق این است که این موقع صبح امر به نماز ظهر داریم معلقا بر اینکه ظهر شود. شرط متاخر مانند اینکه شرط عملی بعد از آن عمل باشد مانند روزه مستحاضه که شب آینده غسل میکند. واجب معلق در مانحن فیه این است که امر به نماز معلق است بر معصیت امر به تطهیر مسجد. شرط متاخر در مانحن فیه این است که همان موقع که خدا امر به تطهیر مسجد کرده است، همان موقع امر به نماز هم کرده است، اما به نحو شرط متاخر یعنی نماز بخوان و شرطش این است که امر به تطهیر را معصیت کند. پس ترتب در صورتی صحیح است که یا واجب معلق یا شرط متاخر را بپذیریم. جالب این است که میرزای نائینی از یک طرف میفرماید واجب معلق یا شرط متاخر به معنایی که گفته شد صحیح نیست و هیچ کدام را قبول ندراد و از طرف دیگر میفرماید ترتب صحیح است.
راه حل این است که بگوییم مهم (نماز) امر دارد و امر به نماز قبل از نماز است و قبل از نماز امر به تطهیر مسجد بوده و آن موقع هم هنوز معصیت نشده بوده است. زمانی که هنوز معصیت نشده بوده است، شارع فقط اهم را خواسته نه مهم را. میرزای نائینی این بحث را به تکوینیات و بحث علت و معلول تشبیه میکند و میگوید همان گونه که در فلسفه این مشکل را حل کردهاند ما هم در اصول فقه همان گونه حل میکنیم. در فلسفه این بحث مطرح میشود که باید علت قبل از معلول باشد، از طرفی هم میدانیم که علم و معلول زمانا معیت دارند. وقتی علت میخواهد معلول را ایجاد کند، اگر معلول نیست، پس عدم است و عدم موجود نمیشود، چون چیزی تبدیل به نقیض خود نمیشود. اگر هم علت میخواهد معلول موجود را موجود کند، تحصیل حاصل است. کسی همین اشکال را نزد امام هشتم مطرح کرد و گفت: یا بن رسول ﷲ! آیا خدا جهان معدوم را ایجاد کرده است یا جهان موجود را؟ اگر جهان موجود را ایجاد کرده است، تحصیل حاصل است. اگر جهان معدوم را ایجاد کرده است، عدم که تبدیل به موجود نمیشود و تناقض است. طبق روایت امام هشتم فرمود: ان ﷲ تعالی خلق لا من شیء، نه اینکه خلق من لا شیء و نه اینکه خلق من شیء.
میرزای نائینی فرموده است: در فلسفه میگویند علت مقدم است بر معلول رتبةً نه زماناً، و علت با معلول معیت دارد زماناً. در اصول فقه هم میگوییم اینکه گفتهاند اول باید امر یا بعث باشد بعد انبعاث، اولیت در اینجا رتبی است، اما زماناً امر با خود ماموربه متحد است. در نتیجه لازم نیست بگوییم خدا قبل از نماز امر به نماز کرده است، (که در این صورت دیگر ترتب صحیح نخواهد بود چون قبل از نماز اصلا امر به نماز نیست بلکه فقط امر به تطهیر مسجد است) بلکه هنگام تکبیره الاحرام هم معصیت اهم است و هم امر به نماز است و هم خود نماز است، اما رتبةً اول امر است بعد نماز گرچه زماناً امر و ماموربه با هم هستند.