مباحث مطرح شده در این جلسه:
مقدمه سوم میرزای نائینی در بحث ترتب
مرحوم نائینی میخواهد طوری ترتب را تصور کند که صحیح باشد. به عبارت دیگر درست است که شارع نمیتواند طلب ضدین (اهم و مهم) کند، اما به صورت ترتب (اگر مکلف اهم را معصیت کرد، مهم را انجام بدهد) صحیح است.
مقدمه سوم میرزای نائینی در بحث ترتب
مقدمه سوم جلسه قبل گفته شد. میرزای نائینی فرموده است این مقدمه زیاد مهم نیست در حالیکه این مقدمه بسیار مهم است، و نکته کلیدی بحث است. آقای نائینی میفرماید باید موضوع محقق شود تا بعدا حکمی بیاید. ابتدا باید قتلی صورت بگیرد تا بعدا حق قصاص میآید، حق قصاص مترتب است بر اینکه موضوع محقق شود. بعضی مواقع موضوع و شرط و تکلیف با هم هستند. اذان شرط وجوب نماز ظهر است، همین که اذان شد شرط محقق شده است، موضوع وجوب هم محقق شده است، خود تکلیف هم محقق شده است؛ نه اینکه ابتدا اذان را میگویند، بعد شرط محقق شود، بعد موضوع محقق شود، بعد تکلیف میآید. در روزه هم همینگونه است که با اذان صبح اولین روز ماه مبارک رمضان، شرط و موضوع و تکلیف محقق شده است. میرزای نائینی این بحث را به علت و معلول تشبیه کرده است که علت و معلول با هم مقارن هستند و تقدم و تاخری بین این دو نیست مگر تقدم و تاخر رتبی. از قدیم هم گفتهاند که موضوع، علت و حکم، معلول است. یعنی در واقع هر چیزی پنج علت دارد: علت مادی، علت صوری، علت فاعلی، علت غایی و موضوع. و همیشه علت با معلول معیت دارد. میرزای نائینی مثال میزند که همانگونه که دست علت برای حرکت کلید است، و معیت با هم دارند (در عربی میگویند: حرکت الید فتحرک المفتاح، اما این فاء ترتب رتبی است، نه ترتب زمانی). فرق بین علت و معلول در تکوینیات با علت و معلول در احکام شرع این است که در تکوینیات بین علت و معلول، علم و اراده و تصمیم و نیت دخالت ندارد، اما وقتی خدا امر به نماز میکند که علت است برای نماز خواندن مکلف، شرطش آن است که مکلف بداند خدا امر کرده است. در علت و معلول شرعی یا اعتباری، علم، اراده و نیت دخالت دارد. به هر حال علت و معلول مقارن با هماند و فرقی ندارد که تکوینی باشند یا اعتباری.
هدف مرحوم نائینی این است که وقتی خدای متعال امر به تطهیر مسجد میکند، نماز را نمیخواهد و امر به نماز نکرده است چون طلب ضدین محال است. و لکن اگر کسی واجب معلق یا شرط متاخر را بپذیرد مشکل حل میشود، به صورت واجب معلق میگوییم الآن خدا میگوید مسجد را تطهیر کن ولی اگر در آینده میخواهی معصیت کنی و مسجد را تطهیر نکنی، امر به تطهیر ساقط میشود و خدا امر به نماز میکند و طلب ضدین نیست و نمازش صحیح است. میرزای نائینی میفرماید اگر کسی شرط متاخر را قبول نداشت میتوانیم معصیت را به صورت امر مقارن در نظر بگیریم. همانگونه که در روزه مستحاضه که باید بعدا غسل کند تا روزهاش صحیح میباشد، طبق کفایه میگوییم لحاظ غسل الآن است ولی خود غسل بعد است، یعنی شرط روزه مستحاضه لحاظ غسل است که الآن هست، با این بیان شرط متاخر، شرط مقارن میشود. در مانحن فیه هم میگوییم الآن که خدا امر به تطهیر مسجد کرده است، امر به نماز ندارد ولکن هر وقت معصیت کرد امر به نماز هست، عصیان شرط نیست، ارادة العصیان شرط است و ارادة العصیان الآن هست و شرط مقارن است. در عبارت مرحوم نائینی به جای ارادة العصیان فرموده الذی یعصی یعنی کسی که بعدا معصیت خواهد کرد. در این صورت (شرط امر به نماز، یعصی الامر بالازاله است نه معصیت) نتیجهاش این است که همین که خواست مسجد را تطهیر نکند، خدا میگوید پس نماز بخوان. اراده معصیت شرط است و شرط همیشه از مقومات موضع است، یعنی همین که میخواهد معصیت کند، موضوع وجوب صلات محقق شده است. این شرط صلات است، موضوع صلات هم این است که هرکس مسجد را تطهیر نمیکند، حکم هم وجوب صلات است، و عملش هم فعل صلات است. این چهارتا همزمان هستند و تقدم و تاخر ندارند. همان لحظهای که میخواهد معصیت کند، شرط محقق شده است، موضوع هم همین است، حکم هم این است که امر به صلات در همین لحظه آمد، فعلش هم در همین لحظه انجام شده است. به عبارت دیگر میرزای نائینی میخواهد کاری کند که نگویید اول امر میآید، بعدا وجوب و بعدا تکلیف، چون در این صورت دیگر ترتب نیست؛ چون اگر امر به اهم با معصیت ساقط شد، دیگر امر به مهم ترتب نیست. ترتب زمانی است که امر به اهم باشد تا بخواهیم امر به مهم را درست کنیم. مشکل در جایی است که وقتی خدا امر به اهم کرده است، مکلف بخواهد مهم را انجام بدهد.