مباحث مطرح شده در این جلسه:
مقدمه پنجم میرزای نائینی در بحث ترتب
کلام استاد درباره مقدمات میرزای نائینی
مقدمه پنجم میرزای نائینی در بحث ترتب
وقتی دو خطاب یا دو تکلیف داریم، گاهی این دو خطاب هیچ ربطی به یکدیگر ندارند، مثلا یک «اقیموا الصلاة» داریم و یک «و لله علی الناس حج البیت» داریم، این دو دلیل مستقل هستند که هر کدام موضوع و حکم خودش را دارد. گاهی دو خطاب داریم و این دو خطاب با هم در تعارض و تضاد هستند، ولی یکی از این دو خطاب برای دیگری موضوع میسازد یا اینکه یکی از این دو خطاب موضوع دیگری را از بین میبرد. در جایی که یک خطاب موضوع برای دیگری میسازد، مثل مواردی که مستحب در مستحب است، مثل دعا کردن چهل مومن در قنوت نماز وتر، نماز وتر موضوع برای مستحب دیگر میسازد. یعنی گاهی یک عمل ظرف تحقق موضوع برای حکم دیگر است. یا مانند جلسه استراحت که مستحب یا واجب است اما این استحباب یا وجوب در نماز است. صورت سوم این است که گاهی دلیلی موضوع دلیل دیگر را دفع میکند یا دلیلی موضوع دلیل دیگر را رفع میکند، و این دفع یا رفع یا اختیاری است یا غیر اختیاری، یا تشریعی است یا تکوینی. مثال برای دفع موضوع دیگر: مثلا دلیلی میگوید اقیموا الصلاة و دلیل دیگر میگوید اقض ما فات کما فات، اگر کسی دلیل «اقیموا الصلاة» را اطاعت کند، دیگر برای دلیل «اقض ما فات کما فات» موضوع باقی نمیماند. مثال برای رفع موضوع دیگر: مثلا کسی نمیداند که مال مردم را تلف کرده است یا خیر، اگر این شخص مالی را رد مظالم بدهد، و فرض کنیم که بدهکار هم بوده ولی طرف را نمیشناسد، این رد مظالم، تکلیف ادای دین را رفع میکند. از این موارد در فقه بسیار است که گاهی دلیلی موضوع دلیل دیگر را از بین میبرد شبیه موارد ورود. میرزای نائینی میفرماید وقتی دو خطاب داریم و یکی اهم و دیگری مهم است، اینجا اطاعت اهم، موضوع مهم را از بین میبرد، به عبارت دیگر ظرف فعلیت مهم اصلا محقق میشود، یعنی اگر کسی بخواهد اهم را انجام بدهد دیگر جایی برای مهم نمیماند که مهم فعلی باشد. علت اینکه مهم دیگر فعلی نیست، یا به دلیل عدم قدرت است، چون قدرت را صرف اهم کرده است، یا چون زمان که ظرف تحقق هر چیز است و یکی از قیود موضوع است محقق نشده است. پس اینجا طلب ضدین نیست چون شارع فقط اهم را طلب کرده است. اگر مکلف اهم را معصیت کرد، در ظرف تحقق معصیت اهم، برای مهم موضوع محقق میشود و مهم را طلب میکند. اگر زمانی که شارع امر به اهم کرده بود و هنوز ظرف تحقق اهم یا معصیت اهم پیش نیامده بود، مثلا هنوز مسجد نجس نشده است، در اینجا یک امر به ازاله داریم و یک امر به صلاة داریم و هیچ یک فعلی نیستند، در این صورت که هنوز ظرف تحقق این دو محقق نشده است، آیا شارع طلب ضدین کرده است؟ اگر بگوییم قید عصیان اهم که ظرف تحقق فعلیت مهم است، قید طلب و مطلوب باشد، یعنی هم طلب شارع برای نماز در زمانی است که اهم معصیت شود، و هم فعل صلاة در زمانی است که اهم معصیت شود، اگر شارع بخواهد در این ظرف، هر دو را طلب کند طلب ضدین کرده است و طلب ضدین محال است. اما اگر شارع بگوید الآن که هنوز ظرف هیچ کدام محقق نشده است، من هم طلبی ندارم (طبق آنکه مرحوم نائینی واجب معلق را قبول ندارد)؛ و در ظرف تحقق موضوع اهم، اگر مکلف معصیت کرد، این معصیت تحقق موضوع صلاة است و بالعکس اطاعت اهم دفع موضوع مهم است. اگر مکلف اطاعت اهم کرد، تحقق موضوع یک دلیل رفع یا دفع موضوع دیگری است، پس طلب ضدین نمیشود. اگر هم معصیت کرد، طلب اهم نیست پس طلب مهم فعلی است.
آیتﷲ سبحانی فرموده است: بر فرض صحت این کلام، دور کردن راه است. میتوان ترتب را بدون این زحمات و مقدمات اثبات کرد. و این کلام بسیار منطقی و صحیح است. گرچه این مقدمات میرزای نائینی دقیق است.
این مقدمه پنجم منطقی است و میرزای نائینی هم آن را دلیل منطقی دانسته است. در منطق مظفر و غیر آن که منطق ارسطویی است، بنابراین است که هر چیزی دلیل داشته باشد، درست است میخواهد سخت باشد یا آسان. و لکن یک منطقهای دیگری هست مثلا الآن در چین یک منطق دیگری هست غیر از این منطقی که ما خواندهایم، صغری و کبری و حجت و تناقض و امثال اینها نیست. ما اینگونهایم که نحن ابناء الدلیل، ولی آقای مدرس افغانی میفرمود اگر کسی حرفی را گفت و نفهمیدید بگویید یکبار دیگر هم بگو، اگر دوباره گفت و نفهمیدید، بگویید بازهم بگو، اگر دفعه سوم گفت و نفهمیدید بگویید خودت نفهمیدهای. این کلام مدرس افغانی منطقی است اما منطق چینی است که هر حرفی ساده باشد درست است، هر حرفی که خیلی پیچیده است باطل است. این حرف شاهد هم زیاد دارد. کٍپلر و کوپرنیک گفتند زمین دور خورشید میگردد، علمای آن زمان گفتند این خلاف محسوس است و ما میبینیم که خورشید دور زمین میگردد. آنها گفتند ما دلیل هم داریم، دلیلش هم این است که اینجا سنگی را به بالا پرتاب میکنیم و دوباره به همین جا برمی گردد، اگر زمین میچرخید نباید سنگ جای دیگری میافتاد. کٍپلر و کوپرنیک گفتند ما جواب این را نمیدانیم و میبینیم که خورشید دور زمین میچرخد، اما اینکه زمین دور خورشید میگردد سادهتر است. و همین سادگی و راحتی را دلیل قرار دادند. در ترتب هم میخواهیم بگوییم این استدلال که مرحوم نائینی کرده و مقدماتی که مطرح کرده، گرچه اشکال دارد همان اشکالاتی که امام خمینی فرمودند (البته در اشکالات امام خمینی حرف داریم ولی بحث نکردیم) به جهت سختی در بیان دلیل بر نادرستی است، اما چیزی که سهل و ساده بیان میشود دلیل بر درستی آن است. شاید در آینده راههای سادهتری برای ترتب ذکر کنیم.