مباحث مطرح شده در این جلسه:
معنای قبض
معنای «قبض و اقباض»
نظر استاد در معنای «قبض و اقباض»
کلمات مرتبط با قبض
معنای قبض
مرحوم شیخ انصاری در مکاسب برای «قبض» هشت معنا ذکر کرده است و برای هر کدام کلمات علماء را به عنوان شاهد میآورد. مثلا قبض در درهم و دینار این است که در دست بگذارند، قبض در خانه این است که تخلیه کنند، قبض در چیزی که کیل یا وزن دارد، به این است که کیل یا وزن کنند. این هم بعید است که بگوییم کلمه «قبض» هشت معنای مختلف دارد، و این اصلا قابل پذیرش نیست. شاید کسی بگوید مفهوم «قبض» یک چیز است اما مصادیق این مفهوم مختلف است و در هر جایی متفاوت است. ضمنا اینکه در کتابهای لغت گفته شد که قبض یعنی اخذ بالید، این کلمه ید خصوصیتی ندارد. متاسفانه خیلی از بزرگان گفتهاند هر چیزی که اخذ باشد اما با دست نباشد، قبض نیست؛ چون در لغت گفتهاند قبض اخذ بالید است. درست این است که کتابهای لغت در صدد معنای کلمه قبض نبودهاند و نمیخواهنذ بگویند در معنای قبض، ید هست. بلکه میخواهند بگویند قبض یعنی اخذ و غالبا اخذ با دست است. ولی این مسلم است و نمیتوان شک کرد که ید در قبض دخالتی ندارد.
باید به صورت کلی بگوییم قبض در هر جایی مناسب با خودش است. مثلا کسی میخواهد تیر آهن بخرد، نمیتواند تیرآهن را با دست بگیرد و نمیتواند جا به جا کند که شهید اول یا دیگران گفتهاند، افسار و کلید هم ندارد. باید بگوییم در هر جایی قبض هر چیزی مناسب باب خودش است. مثلا کسی که سهام شرکتی را میخرد قبضش به کاغذی است که به دست میگیرد. در خانه هم تخلیه ملاک نیست با اینکه آقایان مسلم گرفتهاند که قبض در خانه تخلیه است. اگر خانه را تخلیه کرد اما کلیدش را نداد، قبض حساب نمیشود. اخذ هم ملاک نیست.
معنای «قبض و اقباض»
آیا قبض و اقباض دو چیز است یا یکی چیز؟ و قبض کار بایع است یا کار مشتری؟
اگر بخواهیم بدون مراجعه به روایات و کتابهای فقهی و کتابهای لغت حرف بزنیم، باید بگوییم نسبت به مثمن اقباض کار بایع و قبض کار مشتری است و نسبت به ثمن اقباض کار مشتری و قبض کار بایع است. و لکن هم در روایات و هم در لغت و هم در کلمات علماء فراوان داریم که کلمه قبض به کار رفته ولی مراد اقباض بوده است. مثلا کتابهایی که میگوید قبض بر بایع واجب است، مرادش اقباض است چون معنایش این است که واجب است بایع مبیع را تحویل بدهد. در روایات هم هست که کلمه قبض به معنای اقباض به کار رفته است. به همین جهت بعضی گفتهاند قبض و اقباض مفهوما یکی هستند، شاید ما بین این دو اعتبارا فرق بگذاریم ولی هر دو به معنای اخذ بالید هستند.
نظر استاد در معنای «قبض و اقباض»
ولکن صحیح این است که معنای کلمات با قرائن سیاق و موارد استعمال روشن میشود. مثلا فلسفه علمی است که باید در آن دقت زیادی شود، در فلسفه باید گفت ایجاد و وجود دو چیز است، اما در فقه اقباض و قبض یکی چیز است. در فقه باید نگاه عرفی داشته باشیم و در فلسفه باید دقت فلسفی. فلسفه میگوید ایجاد فعل خداست و وجود نتیجه فعل خداست، یعنی حقیقتا دو چیز هستند. ولی در فقه نمیتوان گفت قبض و اقباض حقیقتا دو چیز است، ممکن است کسی کلمه قبض را به معنای اقباض به کار ببرد یا بالعکس، باید قرینه سیاق ببینیم معنای کلمه چیست. در نتیجه قبض و اقباض اعتبارا دو چیز هستند.
کلمات مرتبط با قبض
کلماتی داریم که ذات الصّله یا مرتبط به قبض و اقباض هستند، و به آن معنا به کار میروند:
۱- گاهی به جای «قبض» میگوییم «نقد»، در روایات داریم که «فَلمّا نَقدَ الثَمنَ وَجبَ البیع».
۲- کلمه دیگر این است که بگوییم «یَداً بِیَدٍ»، امروزه دست دادن یا کف زدن در آخر معامله قبض ثمن و مثمن است.
۳- یک کلمه هم که اصلا به کار نمیرود ولی همین معنا را میرساند کلمه «مُناجزه» است. در کتاب المقرب ج۲ ص۲۸۹ گفته بود: «بَعتُه غائباً بِناجزٍ». (فروختم به او نسیه به ناجز یعنی به نقد ثمن) یعنی چیزی را نسیه فروختم و پولش را درجا گرفتم. کلمه ناجز یا مناجزه در این عبارت به معنای قبض است.
۴- کلمه «حیازت»، گفته میشود: «کلُّ مَن ضَمَ الیه شَیئاً فقد حازَه». در اینجا حیازت به معنای قبض است.
۵- کلمه «ید» هم گاهی به معنای قبض است، اگر دو نفر با هم اختلاف دارند و هر دو میگویند خانه مال من است و هر دو بینه دارند، در اینجا میگویند آیا بینه داخل مقدم است یا بینه خارج؟ معمولا میگویند «من کان فی یده» که کلمه «ید» به معنای قبض است.
۶- کلمه دیگر «هاء و هاء» به معنای قبض و اقباض است. در لغت چنین بود: «یقول اذا ناوله الشیء هاکای خذ» این کلمه «هاک» همان «هاء» است که به معنای بگیر و قبض کن است.
۷- کلمه «القضاء و الاقتضاء» هم به معنای قبض و اقباض است. «قضی دینَه أی أدّاه و اقتضاه أی أخذه».