مباحث مطرح شده در این جلسه:
- موارد سلب مالکیت در فقه
- بررسی چند آیه
- سلب مالکیت به خاطر مصلحت شخصی
موارد سلب مالکیت در فقه
هدف آن است که در بحث ورشکستگی آیا میتوان مواردی بهعنوان سلب مالکیت یافت. حرمت مال و خلاف قاعده بودن سلب مالکیت توضیح داده شد. از این به بعد استثناء از این قاعده ذکر خواهد شد، سپس موارد سلب مالکیت بهعنوان مصلحت فردی و موارد سلب مالکیت بهعنوان مصلحت عمومی ذکر میشود.
بررسی چند آیه قرآن
۱- قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَکَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَی إِلَهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عَاکِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمّ نَسْفًا. (طه/۹۷)
سامری، زمینی که جای پای حیزوم (اسب جبرئیل علیهالسلام) بود را مس کرد و برداشت لذا حکم خدا این شد که دیگر دست نزن. سامری گوسالهای از طلا ساخته بود و احراق آن یعنی آن را ذوب میکنیم سپس آن را ذرهذره میکنیم و در دریا یا رود میریزیم.
این گوساله از طلا بود و این طلاها مال بودند و مالیت داشتند. اینکه موسی علیهالسلام دستور میدهد که آن را خرد کنند و در دریا بریزند، به معنای آن است که طلاها را سلب مالکیت میکند. (از قبطیها یا از بنیاسرائیل یا از سامری)
۲- مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَی أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللّهِ وَلِیُخْزِیَ الْفَاسِقِینَ. (حشر/۵)
لینه یعنی درخت خرمای غیر عجوزه. این آیه شریفه درباره یهود بنی النضیر است که برخی مسلمین درختهای خرمای آنها را موقع محاصره آتش زدند و عدهای گفتند این افساد فیالارض است و عدهای گفتند نباید این کار را بکنید. بین مسلمین اختلاف شد و این آیه نازل شد.
درخت خرما مالیت دارد و بنی النضیر کافر حربی بودند و مال کافر حربی احترام ندارد و مسلمانها میتوانند مال کافر حربی بردارند یا اتلاف کنند.
۳- وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ. (توبه/۱۰۷)
پیامبر اکرم اجازه داده بود، شبهایی که باران میآید مردم به مسجد نیایند. به افرادی که نابینا بودند دستور داده بود که از منزل خود تا مسجد نخی بکشند و به مسجد بیایند. عدهای اجازه خواستند در محل خود مسجدی بسازند تا هنگام بارش باران و نیز پیرمردها در آن مسجد نماز بخوانند. از رسول خدا خواستند برای افتتاح مسجد در آن نماز بخوانند. رسول خدا فرمود به جنگ میروم و پس از جنگ در این مسجد نماز میخوانم. در این فاصله آن را به محل منافقین تبدیل کردند و رسول خدا دستور دادند مسجد را به آتش بکشند و این مسجد را آتش زدند. این مسجد مال بود؛ آیا سوختن این اموال، بحث اتلاف مال است یا بحث سلب مالکیت است؟ مسجد یا ملک نیست چون وقف است یا ملک جمیع المسلمین است یا ملک خدا و رسول است بههرحال از این آیه استفاده میشود که در موردی که خدا و رسول اجازه دادند، مالی اتلاف میشود.
ازایندست آیات نمونههای زیادی میتوان یافت و در سیره رسول خدا و اهلبیت علیهمالسلام وجود دارد.
سلب مالکیت به خاطر مصلحت شخصی
مواردی که در آنها به خاطر مصلحت شخصی، سلب مالکیت میشود.
عنوان باب ۲۲ از ابواب العتق چنین است: «بَابُ أَنَّ الْمَمْلُوکَ إِذَا مُثِّلَ بِهِ أَوْ نُکِلَ بِهِ انْعَتَقَ لَا إِذَا صَارَ خَصِیّا». این مسئله در شرح لمعه نیز مطرح شده است که اگر کسی عبد خود را مُثله کند، عبد آزاد میشود یعنی مالکین مولا نسبت به این مال سلب میشود.
۱- «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کُلُّ عَبْدٍ مُثِّلَ بِهِ فَهُوَ حُرٌ». (وسائل الشیعه ج ۲۳ ص ۴۳ باب ۲۲ از ابواب العتق ح ۱)
دلالت حدیث روشن است. مالی که محترم بود از مالک آن سلب میشود. شیعه و سنی نیز همین فتوا را دادهاند. البته حدیث مشکل دارد چون مرسل است. جعفر بن محبوب در رجال ذکر نشده است و هیچ حدیثی غیرازاین حدیث نیست که جعفر بن محبوب در سند آن باشد. احتمالاً یا عن ابن محبوب بوده یا عن حسن بن محبوب بوده است. سند حدیث ضعیف است ولی حدیث مورد اتفاق مسلمین است.
۲- «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِیمَنْ نَکَّلَ بِمَمْلُوکِهِ أَنَّهُ حُرٌّ لَا سَبِیلَ لَهُ عَلَیْهِ سَائِبَةٌ یَذْهَبُ فَیَتَوَلَّی إِلَی مَنْ أَحَبَ فَإِذَا ضَمِنَ حَدَثَهُ فَهُوَ یَرِثُهُ». (وسائل الشیعه ج ۲۳ ص ۴۳ باب ۲۲ از ابواب العتق ح ۲)
۳- قَالَ الصَّدُوقُ وَ رُوِیَ فِی امْرَأَةٍ قَطَعَتْ یَدَیْ وَلِیدَتِهَا آنها حُرَةٌ لَا سَبِیلَ لِمَوْلَاتِهَا عَلَیْهَا. (وسائل الشیعه ج ۲۳ ص ۴۳ باب ۲۲ از ابواب العتق ح ۳)
صاحب وسائل در ادامه میفرماید: «أَقُولُ: وَ تَقَدَّمَ مَا یَدُلُّ عَلَی جَوَازِ بَیْعِ الْخَصِیِّ وَ شِرَائِهِ فِی الْجِهَادِ فِی أَحَادِیثِ الشِّرَاءِ مِمَّا یَسْبِیهِ أَهْلُ الضَلَالِ».
مقصود ایشان آن است که اگر مثله یا شکنجه شود آزاد میشود. اگر کسی عبد خود را اخته کرد، مثله کردن یا شکنجه کردن محسوب نمیشود. قبلاً گفته شد که میتوان خسیّ را خریدوفروش کرد لذا آزاد نمیشود و خسیّ کردن، مثله یا شکنجه حساب نمیشود.