مباحث مطرح شده در این جلسه:
- بیع مرابحه
- مسائلی پیرامون شرط اول
- مسئله چهاردهم: علم مشتری به قیمت مبیع و کذب بایع
- تشبیه مسأله به مسأله علم مشتری در خیار عیب
- بررسی خیار مشتری در صورت علم داشتن در خیار عیب
- تشبیه مسأله به مسأله تلقی رکبان
شرایط بیع مرابحه
مسائلی پیرامون شرط اول
مسئله چهاردهم: علم مشتری به قیمت مبیع و کذب بایع
اگر بایع در بین مرابحه نسبت به قیمت مبیع دروغ میگوید و مشتری از ابتدا علم دارد که دروغ میگوید، آیا مشتری خیار فسخ دارد؟
تشبیه مسئله به مسئله علم مشتری در خیار عیب
علامه حلی فرمود: این مسئله شبیه مسئله خیار عیب است که در باب خیار عیب گر مشتری میداند مبیع معیوب است و بااینحال میخرد، خیار فسخ ندارد.
به این مناسبت توضیح پیرامون حدیث موسی بن بکر داده شد که آیا این حدیث دلالت بر مسئله دارد؟
بررسی خیار مشتری در صورت علم داشتن در خیار عیب
در باب خیار عیب گفته میشود مشتری باید اوصاف مبیع را بداند تا معامله صحیح باشد و اگر مشتری جاهل اوصاف باشد، اصل بیع باطل است. برای اینکه معامله از جهالت خارج شود تا معامله صحیح باشد چند راه ذکر کردهاند. راه رفع جهالت مشتری اعم است از: ۱- توصیف بایع و اعتماد مشتری به قول بایع ۲- اعتماد مشتری به اصاله الصحه یا اصاله السلامه.
اصلی با عنوان اصاله الصحه یا اصاله السلامه نداریم مگر آنکه بگوییم اصل در اینجا به معنای «الظن یلحق الشی بالاعم الاغلب» است یعنی اکثر مبیعها سالماند و شک داریم این مبیع هم سالم است، میگوییم ظن داریم که اکثر مبیعها سالم هستند.
اشکال میشود که مگر اغلب مبیعها سالم هستند که بگوییم «الظن یلحق الشی بالاعم الاغلب»؟ معلوم نیست اصاله السلامه در مبیع وجود داشته باشد.
قبلاً گفته شد که خیار غبن به خیار اشتراط ارتکازی برگشت میکند، یعنی مشتری با زبان بیزبانی میگوید بهشرطی میخرم که سر من کلاه نگذاری. در خیار عیب هم میگوییم که خیار عیب به خیار تخلف شرط برمیگردد، یعنی مشتری با زبان بیزبانی میگوید بهشرطی میخرم که سالم باشد.
در این صورت بیع جهالت دارد ولی باطل نیست چون مشتری به این شرط ارتکازی اعتماد کرده است. وقتی کالا معیوب بود، بیع درست است و خیار تخلف شرط دارد. فقط در خیار تخلف شرط، ارش وجود ندارد و شرع خلافاً للقاعده فرموده است اگر تخلف شرط سلامت بود، مشتری میتواند ارش بگیرد.
در تمام خیارات و ازجمله خیار تخلف شرط، تصرف مشتری در مبیع موجب سقوط خیار نیست. شرع دو مورد را استثنا کرده است: اول: در باب خیار حیوان اگر مشتری تصرف کرد، خیار ندارد. دوم: خیار عیب با توضیح فوق، خیار تخلف شرط است، مانند خیار غبن که خیار تخلف شرط است. شرع فرموده است اگر تخلف شرط، شرط سلامت بود، چنانچه تصرف کرد نیمی از خیار ساقط میشود یعنی حق فسخ ساقط میشود و حق ارش دارد؛ اما اگر شرط غیر سلامت بود، تصرف موجب سقوط خیار نیست.
تا اینجا تشبیه علامه حلی به مسئله خیار عیب بررسی شد؛ اما دو تشبیه دیگر نیز برای مسئله وجود دارد.
تشبیه مسئله به مسئله تلقی رکبان
تشبیه دوم: باب تلقی رکبان. تلقی رکبان یعنی کاروانهایی که از شهری به شهر دیگر میروند کالایی را با خود میبرند و چون قیمت شهر را نمیدانند اگر کسی از داخل شهر به دروازه شهر یا بیرون از شهر برود و کالای کاروان را ارزان بخرد، وقتی کاروان داخل شهر میآید میفهمد که مغبون شده است؛ آیا در صورت جهل خیار دارند؟ آیا عند العلم هم خیار دارند؟
فرض مسئله تلقی رکن این است که کاروان قیمت داخل شهر را نمیداند؛ اما اگر برفرض کاروان قیمت داخل شهر را میدانست و کسی از آنها بیرون شهر چیزی خرید، چنانچه وارد شهر شدند آیا خیار فسخ دارند؟
شیخ انصاری در مکاسب فرموده است: یک قول آن است که بیع تلقی رکبان، کراهت دارد و برخی نیز گفتهاند حرام است؛ کراهت یا حرمت در صورت جهل رکبان است و اگر عالم بودند خیاری نیست. شیخ انصاری حدیثی نیز از رسول خدا نقل میکند. (کتاب المکاسب ج ۴ ص ۳۴۹)
وعن أبی علی الأشعری، عن محمّد بن عبد الجبار، عن أحمد بن النضر، عن عمرو بن شمر، عن عروة بن عبد ﷲ، عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: قال رسول ﷲ (صلی ﷲ علیه وآله) لا یتلقی أحدکم تجارة خارجاً من المصر… الحدیث. (وسائل الشیعه ج ۱۷ ص ۴۴۳ ابواب آداب التجاره باب ۳۷ ح ۱)
(از حدیث استفاده میشود که دولت نباید در معاملات مردم دخالت کند مگر زمانی که ضرورت باشد و نظم بازار به هم بخورد. اصل این است که مردم در معاملات خود آزاد باشند.)
این حدیث در وسائل الشیعه تقطیع شده است و کامل آن این است: «لا یتلقی احدکم تجارة خارج المصر. لا یبیع حاضر لباد و المسلمون یرزق ﷲ بعضهم من بعض».
اینکه رسول خدا میفرماید این کار را نکنید عبارت اخرای این است که آنها نمیدانند قیمت چقدر است و اگر داخل شهر بیایند قیمت را میفهمند. آن قولی که گفته است بیع تلقی رکبان مکروه یا حرام است و کراهت یا حرمت به خاطر جهالت است، خیار فسخ در صورتی است که کاروان جاهل باشند و اگر عالم باشند خیار ندارند. این مسئله میتواند شاهد بحث ما بشود.
سند حدیث: محمد بن یعقوب عن ابی علی الاشعری (احمد بن ادریس که موثق است) عن محمد بن عبدالجبار (از اصحاب امام جواد و امام هادی علیهماالسلام است ولی توثیق ندارد) من احمد بن نضر عن عمرو بن یزید جعفی (یا عمر بن شمر بن یزید جعفی که ضعیف است) عن عروة بن عبدﷲ (از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام است ولی ضعیف است). سند حدیث ضعیف است ولی از مواردی است که در بحث حجیت خبر واحد میگویند اگر مشهور به حدیث صحیح استناد کرد، شهرت جابر ضعف سند حدیث است. بهشرط اینکه بدانیم مشهور به این حدیث استناد کردهاند. بههرحال اگر سند درست باشد و مشهور به آن اعتماد کنند، میتوان استفاده کرد که خیار در صورت جهل است.