خارج فقه (مسائل مستحدثه قضا) حرم مطهر ۱۴۰۳

درس خارج فقه استاد عابدی

بررسی فقهی قانون تجارت؛ بیع، بیع مرابحه، مسائلی پیرامون شرط اول، مسأله چهاردهم

مباحث مطرح شده در این جلسه:

  • بیع مرابحه
  • شرایط بیع مرابحه
  • مسائلی پیرامون شرط اول
  • مسئله چهاردهم: علم مشتری به قیمت مبیع و کذب بایع
  • مسئله پانزدهم: خیار مشتری در صورت کم کردن قیمت توسط بایع
  • مسئله شانزدهم: کذب بایع و خیار مشتری در صورت تلف مبیع در بیع مرابحه
❋ ❋ ❋

شرایط بیع مرابحه

مسائلی پیرامون شرط اول

مسئله چهاردهم: علم مشتری به قیمت مبیع و کذب بایع

اگر در بیع مرابحه مشتری علم دارد که بایع دروغ می‌گوید و بااین‌حال کالا را خرید، آیا خیار دارد؟

علامه حلی فرمود: مشتری خیار ندارد و این مسئله مثل این است که چیز معیوب بخرد و عالم باشد که در این صورت خیار ندارد.

مسئله خیار عیب و تلقی رکبان و خیار غبن شبیه مسئله ما نحن فیه است. گفته شد که خیار عیب و خیار غبن به خیار اشتراط برگشت می‌کنند. در خیار اشتراط اگر مشتری چیزی را شرط کرد می‌داند باید به شرط عمل نمی‌کند، آیا خیار دارد؟ به‌صورت کلی اگر ملاک خیار در باب مرابحه این است که بایع نباید خدعه یا مکر یا تدلیس داشته باشد، در ما نحن فیه باید بگوییم مشتری خیار دارد، چون مشتری بداند یا نداند به‌هرحال بایع کلک زده است لذا مشتری خیار دارد. اگر ملاک خیار در باب مرابحه، کذب بایع باشد، در ما نحن فیه مشتری بداند یا نداند، خیار دارد چون به‌هرحال بایع دروغ گفته است. اگر ملاک خیار در باب مرابحه، ضرر مشتری باشد، هرگاه مشتری ضرر کند خیار دارد و هرگاه مشتری ضرر نکند ولو اینکه بایع دروغ بگوید خیار ندارد.

در ما نحن فیه به نظر شیخ انصاری و صاحب جواهر وقتی پایه دروغ می‌گوید و مشتری علم دارد، مشتری اقدام بر ضرر کرده و خودش به خودش ضرر زده است لذا خیار ندارد. ولیکن ر ضمن بحث‌های گذشته دو مطلب ذکر شد:

مطلب اول: بین اقدام بر بی‌و اقدام بر ضرر فرق است. وقتی مشتری می‌داند بایع دروغ می‌گوید، اقدام بر بیع و شراء کرده است به اقدام بر ضرر. گرچه این دو متلازم هستند اما متلازمین در حکم تلازم ندارند. اگر ملاک ضرر مشتری باشد، شیخ انصاری می‌گوید مشتری اقدام بر ضرر کرده است ولی در پاسخ می‌گوییم مشتری اقدام بر بیع کرده است نه اقدام بر ضرر.

مطلب دوم: ضرر همیشه مالی نیست و گاهی عرضی است.

مسئله پانزدهم: خیار مشتری در صورت کم کردن قیمت توسط بایع

علامه حلی می‌فرماید: وإذا ثبت الخیار، فلو قال البائع: لا تفسخ فإنّی أحطّ الزیادة، سقط الخیار. وللشافعی وجهان. (تذکره الفقها ج ۱۱ ص ۲۳۵)

اگر مشتری خیار داشته باشد، چنانچه بایع قیمت را پایین بیاورد و ضرر مشتری را جبران کند، خیار ساقط می‌شود. شافعی در این مسئله دو نظر دارد.

این فرمایش علامه حلی در صورتی صحیح است که ملاک در خیار، ضرر مشتری باشد و ضرر هم مالی باشد. اگر ملاک ضرر مالی بود وقتی بایع قیمت را پایین آورد، مشتری ضرر نکرده است و خیار ساقط می‌شود؛ اما اگر کسی گفت ضرر اعم از ضرر مالی و عرضی است و مورد حدیث لا ضرر هم، عرضی است؛ وقتی مشتری چیزی را گران خرید، ضرر عرضی کرده است ولو اینکه قیمت را پایین بیاورد یعنی سر او کلاه رفته است. مشتری می‌تواند بگوید حتی اگر قیمت را پایین بیاورد باز ضرر کرده است و خیار ساقط نمی‌شود.

احتمال دارد کسی بگوید مسئله محل جریان استصحاب است؛ یعنی اگر دلیل و قاعده‌ای نداریم باید سراغ استصحاب برویم. مشتری قبلاً خیار داشت و اکنون‌که بایع قیمت را پایین آورده است شک می‌کنیم که خیار باقی است یا نه، استصحاب بقای خیار می‌کنیم. مگر آنکه بگوییم موضوع عوض شده است؛ موضوع قبلی این است که مشتری که متضرر مالی بود خیار داشت و اکنون‌که با یک قیمت را پایین آورده است، مشتری غیر متضرر است، لذا استصحاب جاری نمی‌شود. باید از طریق قواعد مسئله را حل کرد.

علامه حلی در ادامه می‌فرماید: ولا فرق بین أن یظهر الکذب فی قدر الثمن أو جنسه أو وصفه أو حلوله أو قلّة أجله. (تذکره الفقها ج ۱۱ ص ۲۳۵)

در کذب بایع فرقی نیست که در مقدار ثمن باشد یا در جنس ثمن باشد مثلاً به دلار خریده ولی می‌گوید به ریال خریدم یا در وصف ثمن باشد یا در اجل ثمن. کذب در هر موردی که باشد مشتری خیار دارد.

قبلاً حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شد که اگر بایع کالا را نسیه خرید و به‌دروغ گفت نقد خریده‌ام و نقد فروخت، مشتری به همان قیمت ولی به‌صورت نسیه برمی‌دارد. معنای حدیث این است که مشتری خیار ندارد. لذا اینکه علامه می‌فرماید فرقی ندارد دروغ در جنس باشد یا مقدار یا اجل، صحیح نیست بلکه در اجل اگر باید دروغ بگوید مشتری خیار ندارد.

مسئله شانزدهم: کذب بایع و خیار مشتری در صورت تلف مبیع در بیع مرابحه

علامه حلی می‌فرماید: لو ظهر کذب البائع بعد هلاک السلعة، ففی سقوط خیار المشتری إشکال ینشأ: من أنّه ثبت بحقّ فلا یسقط بهلاک المعقود علیه، کغیره من أنواع الخیار. ومن أنّ الخیار ثبت لإزالة الضرر، فلا یثبت مع الضرر، کالبائع. (تذکره الفقها ج ۱۱ ص ۲۳۵)

اگر مشتری پس از تلف متاع فهمید که باید دروغ گفته است؛ در مورد خیار مشتری اشکال وجود دارد. اگر خیار داشت و مبیع تلف شد، با تلف مبیع خیار ساقط نمی‌شود. از طرف دیگر خیار برای جبران ضرر مشتری است و درصورتی‌که ضرر بایع باشد خیار ثابت نمی‌شود، چون مشتری جنس را ندارد که پس بدهد.

هر دو طرف کلام علامه حلی اشکال دارد. اینکه فرمود اگر خیار به‌حق ثابت شد با تلف ثابت نمی‌شود؛ پاسخ می‌دهیم چنانچه بخواهیم سراغ استصحاب برویم، موضوع استصحاب عوض شده است جاری نمی‌شود چون مشتری قبلاً می‌توانست مبیع را پس بدهد اکنون نمی‌تواند آن را پس بدهد چون تلف شده است.

اینکه فرمود مانند همه خیارات با طرف مبیع خیار ساقط نمی‌شود، پاسخ می‌دهیم معنای قاعده «تلف المبیع فی زمن الخیار ممن لا خیار له» خیار نیست بلکه معنایش انفساخ عقد است یعنی بیع آنا مای قبل از تلف باطل شده است. به‌عبارت‌دیگر قاعده «تلف المبیع فی زمن الخیار ممن لا خیار له» درباره تمام خیارات جاری نمی‌شود. در بعضی خیارات مثل خیار مجلس و خیار حیوان جاری می‌شود اما در برخی دیگر این‌گونه نیست مثلاً در خیار غبن این قاعده جاری نیست بااینکه قاعده‌ای فقهی و کلی است.

اینکه فرمود از طرف دیگر خیار نیست چون اگر خیار باشد بایع ضرر می‌کند، پاسخ می‌دهیم اینجا تعارض ضررین است. اگر خیار باشد، بایع ضرر می‌کند و اگر خیار نباشد، مشتری ضرر می‌کند. در تعارض ضررین، یکی مقدم نمی‌شود بلکه تعارض و تساقط می‌کنند.

معمولاً ضرر بایع، عرضی و ضرر مشتری، مالی است. مردم گاهی ضرر عرضی را مقدم می‌کنند و گاهی ضرر مالی را. اینکه مشتری ضرر مالی کرده است واضح است چون چیزی که ارزان بود را گران خرید است. بایع هم می‌خواست جنسی را به ۱۰۰ تومان بفروشد ولی به ۵۰ تومان فروخته است و ضرر کرده است. (ضرر مالی نکرده چون قیمت همان ۵۰ تومان بوده است)

علامه حلی می‌فرماید: واختلفت الشافعیّة: فقال بعضهم: تحطّ الخیانة وحصّتها من الربح قولاً واحداً. وقال بعضهم بجریان القولین فی الانحطاط، فإن قلنا بالانحطاط، فلا خیار للمشتری؛ لأنّ البائع قد لا یرید القیمة، فالفسخ وردُّ القیمة یضرّ به. وأمّا البائع فإن لم یثبت له الخیار عند بقاء السلعة، فکذا هاهنا. وإن أثبتناه ثَمَ، ثبت هنا أیضاً، کما لو وجد بالعبد عیباً والثوب الذی هو عوضه تالف.  وإن قلنا بعدم الانحطاط، فهل للمشتری الفسخ؟ وجهان، أظهرهما: لا، کما لو عرف بالعیب بعد تلف المبیع، ولکن یرجع بقدر التفاوت وحصّته من الثمن، کما یرجع بأرش العیب. (تذکره الفقها ج ۱۱ ص ۲۳۵)

برخی از فقهای شافعی گفته‌اند وقتی بایع دروغ گفت به مقدار کذب، قیمت پایین می‌آید و به همان نسبت نیز ربح کم می‌شود. برخی دیگر گفته‌اند مانی که پایه قیمت را پایین می‌آورد دو قول در خیار مشتری بود و در این مسئله هم همین‌طور است. اگر بایع دروغ گفت و قائل به انحطاط شدیم یعنی خودبه‌خود قیمت پایین می‌آید، در این صورت مشتری ضرر نکرده و خیار ندارد و در صورت تلف مشتری مقدار کمتر را به بایع می‌دهد درنتیجه باید ضرر می‌کند. فسخ کردن و رد قیمت مثل باعث ضرر بایع است؛ اما وقتی مبیع تلف نشده بود بایع خیار نداشت اکنون شک می‌کنیم که خیار دارد یا خیر، استصحاب بقای خیار می‌کنیم.

این مطالب شافعی است. علامه حلی فرمود اگر مبیع تلف شد، خیار ساقط نمی‌شود.

ولیکن کلام علامه حلی عمومیت ندارد و در برخی از موارد درست نیست.

محل برگزاری