مباحث مطرح شده در این جلسه:
- بیع مرابحه
- شرایط بیع مرابحه
- بیع مرابحه قبل از قبض
- چهار مسأله پیرامون لزوم اخبار بایع به رأس المال در صورت پایین آمدن قیمت بازار
شرایط بیع مرابحه
تقریباً تمامی مسائلی که در تذکره الفقها آمده است، بررسی شد مسائل دیگری نیز مطرح میشود.
چهار مسئله پیرامون لزوم اخبار بایع به رأس المال در صورت پایین آمدن قیمت بازار
مسئله اول: اگر بایع چیزی را به قیمت عادلانه خرید سپس وقتی خواست به مشتری بفروشد قیمت بازار پایین آمد. در بیع مرابحه بایع باید اخبار به رأس المال کند، اگر مشتری از قیمت بازار خبر نداشته باشد و بایع هم راست بگوید که چند خریده است ولی قیمت روز بازار پایین آمده است؛ در این صورت بایع راست میگوید ولی مشتری ضرر میکند چون خیال میکند همان قیمت هست درحالیکه قیمت بازار کم شده است. آیا مشتری خیار فسخ دارد؟
صورت دوم: در ایام حج معمولاً در ایام تشریق قیمت گوسفند برای قربانی بالاست و پس از آن دوباره قیمت پایین میآید. همیشه قبل و بعد از ایام تشریق قیمت پایین است و در ایام تشریق قیمت بالا است. اگر بایع گوسفند را در ایام حج خریده است و بعد از موسم میخواهد بفروشد، چنانچه به مشتری راست بگوید، سر مشتری کلاه میرود چون بعد از موسم قیمت پایین آمده است.
صورت سوم: اگر بایع چیزی را خرید ولی بازار تغییر کرده است. مثلاً بایع از میدان یا کمپانی یا از دوستش خریده است و با قیمت کمتری خریده است؛ وقتی میخواهد بفروشد باید قیمتی که خریده است را بگوید یا باید قیمت عادلانه بازار را بگوید؟
صورت چهارم: اگر کسی چیزی را به خاطر رغبت خاص خودش بخرد؛ مثلاً دولت اعلام کرده است همه مغازهها باید ساعت ۱۰ شب درب مغازه را ببندند و کسی ساعت ۱۲ شب احتیاج به جنس مییابد و به مغازهدار زنگ میزند که درب مغازهاش را باز کند؛ مغازهدار میگوید این جنس را دو برابر میفروشم و به دلیل رغبت یا احتیاج مشتری عادلانه است. آیا مشتری هنگام فروش باید بگوید من حاضر شدم گران بخرم به دلیل رغبت خاص خودم یا باید قیمت عادلانه بازار را بگوید؟
قابلذکر است که بحث درجایی است که مشتری بگوید چند خریدهام وگرنه اگر بگوید چقدر برای من تمام شده است بحث دیگری است.
در این موارد صرف راست گفتن بایع کافی است و مشتری خیار فسخ ندارد یا باید قیمت بازار را ذکر کند؟
پاسخ این چهار مسئله بستگی دارد که در خیار مرابحه چه مبنایی را اختیار کنیم:
۱- اگر ملاک صدق و کذب بایع باشد که معمولاً علمای شیعه این نظر را دارند، در این صورت مشتری در این چهار صورت خیار فسخ ندارد چون بایع راست گفته است.
۲- اگر ملاک در خیار مرابحه، مسئله اعتماد مشتری باشد (غبن المسترسل سحت) (وسائل الشیعه ج ۱۷ ص ۳۹۶) و بایع نباید به اعتماد مشتری خیانت کند، در تمامی چهار صورت مذکور مشتری خیار دارد چون بایع به اعتماد مشتری خیانت کرده است بااینکه بایع راست گفته است.
۳- اگر ملاک در بیع مرابحه، مسئله غرر باشد یعنی مشتری فریب خورده است (المغرور یرجع الی من غره) و گفته شد که بین کلاه گذاشتن سر دیگران (با قصد فریب) و کلاه رفتن سر دیگران (بدون قصد فریب) فرقی نیست برخلاف مسئله احترام که باید با قصد باشد ولی در توهین قصد لازم نیست. چه نیت کلاه گذاشتن داشته باشد و چه نیت آن را نداشته باشد، سر مشتری کلاه رفته است و المغرور یرجع الی من غره.
۴- اگر ملاک در خیار مرابحه، خیار غبن است کما اینکه در ذهن شیخ انصاری آن است که خیار مرابحه را خیار غبن حساب میکند. به نظر شیخ انصاری خیار غبن با لا ضرر ثابت میشود. ولیکن گفته شد که لا ضرر در موردی قابل تمسک است که علمای قدیم در آن مسئله بلا ضرر تمسک کرده باشند و در این چهار مسئله کسی سراغ لا ضرر نرفته است و اصلاً این چهار مسئله مطرح نشده است.
بین شیخ انصاری و آخوند خراسانی اختلافی هست: به نظر شیخ انصاری لا ضرر یعنی لا حکم ضرری یعنی هر حکمی که ضرری باشد برداشته شده است اما آخوند خراسانی میفرماید لا ضرر مثل «لا صلاة الا بفاتحة الکتاب» و «لا ربا بین الوالد و الولد» است یعنی نفی حکم به لسان نفی موضوع است. (در فقه بین موضوع حکم و متعلق حکم فرق میگذارند. مثلاً در «الخمر حرام»، الخمر موضوع است، حرام حکم است و شرب متعلق است. ولی در بحث ما بین موضوع و متعلق فرقی نیست یعنی نفی حکم به لسان نفی موضوع یا نفی متعلق است). آخوند خراسانی میفرماید اگر موضوع ضرری باشد، شارع میفرماید لا ضرر و لا ضرار یعنی موضوع نفی میشود ولی مرادش این است که حکم ضرری نفی میشود.
درجایی که بایع راست گفت و مشتری ضرر کرد، ضرر مشتری به دلیل حکم شرعی است یا با قطعنظر از حکم شرعی ضرر کرده است؟
صحیح این است که حکم ضرری است نه موضوع. اگر چیزی را گران خرید، چون خیار فسخ دارد دیگر ضرر نمیکند؛ در این صورت شیخ انصاری میتواند بگوید مشتری به دلیل لا ضرر خیار دارد ولی آخوند نمیتواند به لا ضرر تمسک کند.
۵- اگر خیار مرابحه به خیار تخلف شرط برگشت کند؛ یعنی هر کسی که چیزی میخرد با زبان بیزبانی میگوید به شرطی میخرم که خیلی سر من کلاه نگذاری و اگر با یک کلاه زیادی گذاشت خیار تخلف شرط دارد. در این صورت در چهار مسئله مذکور مشتری خیار دارد. وقتی با قیمتی خرید و بعداً قیمت پایین آمد، اگر قیمت بازار را نگوید، سر مشتری کلاه رفته است و خیار تخلف شرط ارتکازی دارد.
مقدسی در پاورقی مغنی ابن قدامه نوشته است: لَوْ رَخُصَتْ السِّلْعَةُ عَنْ قَدْرِ مَا اشْتَرَاهَا بِهِ: لَمْ یَلْزَمْهُ الْإِخْبَارُ بِذَلِکَ عَلَی الصَّحِیحِ مِنْ الْمَذْهَبِ. نُصَ عَلَیْهِ. (مغنی ابن قدامه ج ۱۱ ص ۴۵۴)
احتمالاً در ذهن مقدسی این است که فقط صدق و کذب ملاک است ولیکن ملاک اعتماد یا عدم غرور یا عدم فریب است و باید بگوید قیمت بازار کم شده است.