مباحث مطرح شده در این جلسه:
- بیع مواضعه
- قیمت مبیع در بیع مواضعه
بیع مواضعه
قیمت مبیع در بیع مواضعه
اگر باید بگوید ۱۰۰ تومان خریدهام و ۱۰ درصد زیر قیمت میفروشم، آیا قیمت معامله ۹۰ تومان است یا قیمت تقریباً ۹۱ تومان (۹۰ تومان و ده یازدهم یک تومان) است؟
در مرابحه وقتی بایع میگوید ۱۰۰ تومان خریدهام و به سود ده یازده میفروشم، یعنی ۱۰ تومان را ۱۱ تومان میفروشد. در مواضعه وقتی بایع میگوید ۱۰۰ تومان خریدهام و به کم کردن ده یازده میفروشم، یعنی ۱۱ درصد کم میکند که قیمت حدود ۹۱ تومان میشود اما اگر ۱۰ درصد کم میکند قیمت ۹۰ تومان میشود.
صاحب جواهر میفرماید: فإذا قال بعتک بمائة و وضیعة درهم من کل عشرة فالثمن تسعون. (جواهر الکلام ج ۲۳ ص ۳۳۰) یعنی هر ۱۰ درهم، ۹ درهم حساب میشود؛ اما اگر بگوید بر هر ۱۰ درهم، یک درهم کم میکنم، قیمت حدود ۹۱ تومان میشود یعنی هر دهی که به دست بایع میرسد، یک درهم کم میکند.
صاحب جواهر در ادامه میفرماید: ولو قال لکل عشرة زاد عشرة أجزاء من أحد عشر جزءا من درهم.
اگر بگوید برای هر ۱۰ درهم، یک درهم کم میکنم، ثمن حدود ۹۱ درهم میشود.
ولو قال وضیعة العشرة درهم، احتمل الأمرین.
یعنی احتمال دارد که قیمت ۹۰ درهم شود و احتمال دارد ۹۱ درهم شود.
در مغنی و سیوطی در بحث باب اضافه و بحث «من» این مطلب بیان شده است. وقتی بایع میگوید: «وضیغة العشرة درهم»، اضافه وضیعه چه نوع اضافهای است؟ چه حرفی در تقدیر است؟ من یا فی یا لام؟ وضیعه که بیان از ده است یا وضیعه که بعضی از ده است یا کم کردن برای هر دهی، یک درهم؟ یا شاید هیچ حرف جری در تقدیر نیست؟
مکی بن ابوطالب در کتاب الهدایه مینویسد: (فاجتنبوا الرجس مِنَ الأوثان) أی: النتن، و «من» لبیان الجنس.
وقال الأخفش: هی للتبعیض. أی: فاجتنبوا الرجس الذی هو من الأوثان، أی عبادتها. وقال ابن عباس: معناه: اجتنبوا طاعة الشیطان فی عبادة الأوثان. (الهدایه ج ۷ ص ۴۸۸۳)
زمخشری در کشاف مینویسد: مِنَ الْأَوْثانِ بیان للرجس وتمییز له، کقولک: عندی عشرون من الدراهم، لأنّ الرجس مبهم یتناول غیر شیء، کأنه قیل: فاجتنبوا الرجس الذی هو الأوثان. (الکشاف ج ۳ ص ۱۵۴)
من زمانی بیانی است که قبل یا بعد آن مبهم باشد و من برای بیان آن مبهم میآید. اگر در کلام چیزی مبهم نبود، من تبعیض است.
شمونی مینویسد: تعرف من التبعیضیة بان یکون هناک شیء ظاهر و هو بعض المجرور بمن مثل آیة خذ من اموالهم صدقة، علامتها امکان لسد بعض مسدها. (شمونی ج ۱ ص ۶۳۰)
من تبعیض همان من ابتدای غایت است و جایی من تبعیض قابل استفاده است که من ابتدای غایت صحیح باشد.
صاحب جواهر فرموده است: اگر ابن هشام و رضی چیزی را بگویند، میتوان همان نظر را در فقه نیز استفاده کرد.
شمونی از رضی نقل میکند: قال الرضی و یعرف بان یکون قبل من او بعدها مبهم یصلح… تفسیرا له و توقع اسم ذلک المجرور… کما یقال الرجس انه الاوثان او للعشرین انها الدراهم و اسم الکل لا یطلق علی البعض.
ابن هشام در مغنی اللبیب مینویسد: (من) تأتی علی خمسة عشر وجها :
أحدها: ابتداء الغایة، وهو الغالب علیها ، حتی ادعی جماعة أن سائر معانیها راجعة إلیه… الثانی: التبعیض، نحو (مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ ﷲُ) وعلامتها إمکان سد بعض مسدها، کقراءة ابن مسعود (حتی تنفقوا بعض ما تحبون) الثالث: بیان الجنس، وکثیرا ما تقع بعد ما ومهما، وهما بها أولی؛ لإفراط إبهامهما… وأنکر مجیء من لبیان الجنس قوم، وقالوا: هی فی (مِنْ ذَهَبٍ) و (مِنْ سُنْدُسٍ) للتبعیض، وفی (مِنَ الْأَوْثانِ) للابتداء، والمعنی فاجتنبوا من الأوثان الرجس وهو عبادتها، وهذا تکلف. وفی کتاب المصاحف لابن الأنباری أن بعض الزنادقة تمسّک بقوله تعالی (وَعَدَ ﷲُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً) فی الطعن علی بعض الصحابة، والحق أن من فیها للتبیین لا للتبعیض، أی الذین آمنوا هم هؤلاء. (مغنی اللبیب ج ۱ ص ۴۱۹)
ابن هشام من تبعیض و تبیین و ابتدای غایت را تفکیک کرد و سه نوع دانست در حالی که با توضیحات قبلی روشن شد که هر سه یکی هستند.
زمخشری در کشاف مینویسد: (و من الناس من یشتری لهو الحدیث).
إن قلت: ما معنی إضافة ﷲو إلی الحدیث؟ قلت: معناها التبیین، وهی الإضافة بمعنی من، وأن یضاف الشیء إلی ما هو منه، کقولک: صفة خز، وباب ساج . والمعنی: من یشتری ﷲو من الحدیث، لأن ﷲو یکون من الحدیث ومن غیره، فبین بالحدیث. والمراد بالحدیث. الحدیث المنکر، کما جاء فی الحدیث: «الحدیث فی المسجد یأکل الحسنات کما تأکل البهیمة الحشیش» ویجوز أن تکون الإضافة بمعنی «من» التبعیضیة، کأنه قیل: ومن الناس من یشتری بعض الحدیث الذی هو ﷲو منه. وقوله یَشْتَرِی إما من الشراء، علی ما روی عن النضر: من شراء کتب الأعاجم أو من شراء القیان. وإما من قوله اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالْإِیْمانِ أی استبدلوه منه واختاروه علیه. (الکشاف ج ۳ ص ۴۹۱)
زمخشری تبعیض و تبیین را یکی دانست. شمونی و رضی هم من تبعیض و تبیین و ابتدای غایت را یکی دانستند.