مباحث مطرح شده در این جلسه:
- حجیت خبر واحد
- استدلال به آیه سؤال از اهل ذکر
- استدلال به آیه اذن
- اشکال شیخ انصاری به استدلال
حجیت خبر واحد
استدلال به آیه سؤال از اهل ذکر
در کتابها بحث شده است که روات بر دو قسماند: ۱- عالم بوده است مانند زراره یا محمد بن مسلم. ۲- آدم خوبی بوده ولی عالم نبوده است. اگر آیه دلالت بر حجیت روایت عالمان داشته باشد باید بگوییم دسته دوم را هم شامل میشود از باب عدم قول به فصل؛ یعنی همه میگویند خبر واحد حجت است چه راوی عالم باشد و چه عالم نباشد، یا خبر واحد حجت نیست چه راوی عالم باشد و چه عالم نباشد.
برخی مثل آیتﷲ اراکی فرمودهاند: اگر گفتیم خبر عالم حجت است، تمام روایات حجت است چون هر راوی که حدیثی را نقل میکند نسبت به آن مطلب عالم است و لذا تمام روایات حجت هستند.
ولیکن تصور میکنم این آیه شریفه که در قرآن چند بار آمده است: فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ فَاسْأَلِ (یونس/۹۴) یعنی اگر شک دارید سؤال کنید. این آیات ارشاد به مطلب فطری هستند. همه مردم فطرتاً میدانند که جاهل باید به عالم رجوع کنند پس آیه تعبد ندارد. وقتی ارشاد به امر فطری است، فطرت مردم هیچگاه جاهل را عالم نمیدانند. اگر کسی مطلبی را حفظ کرده است ولی معنای آن را نمیداند، عالم نیست مانند حافظ قرآن که معنای قرآن را نمیداند. غالب روات، عالم نیستند و فقط روایات را حفظ میکردند.
نتیجه اینکه این آیه مربوط به بحث اجتهاد و تقلید است نه حجیت خبر واحد.
استدلال به آیه اذن
وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ (توبه/۶۱)
این آیه پیامبر را مدح کرده است بر اینکه تصدیق میکند مؤمنان را و تصدیق کردن یعنی قبول کردن. آیه میفرماید اینکه انسانی مثل پیامبر اکرم، کلام مؤمنان را بپذیرد کار خوبی است پس حجت است. آیه بهصورت مطلق میفرماید پذیرفتن کلام مردم خوب است، باید گفت اطلاق آیه به قرینه آیه نبأ تقیید میخورد و باید کلام کسی که فاسق نباشد را پذیرفت.
اشکال شیخ انصاری به استدلال
شیخ انصاری اشکال کرده است که پذیرفتن کلام مؤمنین به دو معنا است: اول) کسی که حرفی را میزند شما گوش خوب باشید یعنی ان شاء ﷲ دروغ نمیگوید. دوم) آثار صدق بر کلام او بار کنید علاوه بر پذیرش حرف او.
نسبت دروغ ندادن با خطا و سهو جمع میشود. اگر بخواهیم کلام کسی را بپذیریم و آثار صدق بر آن بار کنیم، دیگر اذن خیر نمیشود چون نسبت به دیگری آثار بار میشود و آثاری را خواهد داشت. یک معنا این است که دروغ نمیگوید و یک معنا این است که آثارش را بار نکنید و نپذیرید.
شیخ انصاری حدیثی را نقل میکند: ما رواه فی فروع الکافی فی الحسن ب – ابن هاشم، أنه کان لإسماعیل بن أبی عبد ﷲ دنانیر، وأراد رجل من قریش أن یخرج إلی الیمن، فقال له أبو عبد ﷲ (علیه السلام): یا بنی أما بلغک أنه یشرب الخمر؟ قال: سمعت الناس یقولون، فقال: یا بنی، إن ﷲ عز وجل یقول: (یؤمن بﷲ ویؤمن للمؤمنین)، یقول: یصدق ﷲ ویصدق للمؤمنین، فإذا شهد عندک المسلمون فصدقهم. (فرائد الاصول ج ۱ ص ۲۹۱)
شیخ این حدیث را شاهد میآورد که آیه دلالت نمیکند که حرف دیگری را در همهچیز بپذیرید. بهعبارتدیگر آیه دو بار کلمه ایمان را بهکاربرده است؛ یکبار با باء و یکبار با لام. معلوم میشود ایمان به دو معنا است. مقداری که به نفع مردم است را بپذیرید و مقداری که به ضرر مردم است را نپذیرید. در این صورت خبر واحد حجت نیست.