خارج فقه (مسائل مستحدثه قضا) حرم مطهر ۱۴۰۲

درس خارج فقه استاد عابدی

بررسی فقهی قانون تجارت؛ افلاس شرکت، استدلال به آیه ۳۶ سوره اسراء در حجیت علم قاضی، کلام قرطبی و علامه طباطبایی در توضیح آیه

مباحث مطرح شده در این جلسه:

  • اثبات ادعای افلاس
  • استدلال به آیه ۳۶ سوره اسراء در حجیت قضاوت قاضی به علم خود
  • کلام قرطبی در تفسیر آیه
  • کلام علامه طباطبایی در تفسیر آیه و نقد آن
  • آیا آیه دلالت بر حجیت علم قاضی دارد؟
❋ ❋ ❋

اثبات ادعای افلاس

استدلال به آیه ۳۶ سوره اسراء در حجیت قضاوت قاضی به علم خود

یکی دیگر از آیات که ممکن است برای حجیت علم قاضی به آن استدلال شود، آیه ۳۶ سوره اسراء است: «وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا».

تقریب استدلال: آیه می‌فرماید فقط به علم اعتماد کنید و از علم پیروی کنید. بحث ما هم درباره حجیت علم قاضی است. آیه می‌فرماید: «إِنَّ السَمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا»؛ یعنی به شنیدن و دیدن اعتماد نکنید بلکه به علم اعتماد کنید، چون شما علت و انگیزه را ندیده‌اید مثلاً کسی که روزه می‌خورد، انگیزه‌اش را نمی‌دانید که آیا غافل است؟ چون اعضای نفس با نفس متحد است لذا اولئک که برای اشاره به ذوی العقول است، آمده است.

اگر کلامی فلسفی بحث کنیم، فؤاد با عقل و علم یکی است، چون انسان فقط نفس و بدن دارد و فؤاد همان عقل و روح و فطرت و وجدان و… است؛ یعنی آنچه را تعقل می‌کنید و می‌اندیشید، مورد سؤال خواهد بود. اگر عرفانی بحث کنیم، روح یک‌چیز است، سرّ چیز دیگری است، فؤاد و خفی و اخفی و قلب و عقل و… هرکدام با دیگری فرق دارد.

کلام قرطبی در تفسیر آیه

قرطبی در تفسیر خود (نام این کتاب «جامع احکام القرآن» است نه «الجامع لاحکام القرآن» که مشهور شده و روی جلد کتاب هم چاپ شده است؛ چون قرطبی در کتاب التذکره می‌نویسد در کتاب جامع احکام القرآن چنین گفته‌ام) می‌نویسد: «قوله تعالی: (وَلا تَقْفُ) أَیْ لَا تَتْبَعُ مَا لَا تَعْلَمُ وَلَا یَعْنِیکَ. قَالَ قَتَادَةُ: لَا تَقُلْ رَأَیْتُ وَأَنْتَ لَمْ تَرَ، وَسَمِعْتَ وَأَنْتَ لَمْ تَسْمَعْ، وَعَلِمْتَ وَأَنْتَ لَمْ تَعْلَمْ، وَقَالَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا. قَالَ مُجَاهِدٌ: لَا تَذُمَّ أَحَدًا بِمَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ، وَقَالَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا أَیْضًا. وَقَالَ مُحَمَّدُ ابْنُ الْحَنَفِیَّةِ: هِیَ شَهَادَةُ الزُّورِ. وقال القتبی: المعنی لا تتبع الحدس وَالظُّنُونَ، وَکُلُّهَا مُتَقَارِبَةٌ. وَأَصْلُ الْقَفْوِ الْبُهْتُ وَالْقَذْفُ بِالْبَاطِلِ، وَمِنْهُ قَوْلُهُ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ: « نَحْنُ بنو النضر ابن کِنَانَةَ لَا نَقْفُو أُمَّنَا وَلَا نَنْتَفِی مِنْ أَبِینَا» أَیْ لَا نَسُبُ أُمَنَا. وَقَالَ الْکُمَیْتُ:

فَلَا أَرْمِی الْبَرِیءَ بِغَیْرِ ذَنْبٍ… وَلَا أَقْفُو الْحَوَاصِنَ إِنْ قُفِینَا

یُقَالُ: قَفَوْتُهُ أَقْفُوهُ، وَقُفْتُهُ أَقُوفُهُ، وَقَفَّیْتُهُ إِذَا اتَّبَعْتُ أَثَرَهُ. وَمِنْهُ الْقَافَةُ لتتبعهم الآثار وقافیة کل شی آخِرُهُ، وَمِنْهُ قَافِیَةُ الشِّعْرِ، لِأَنَّهَا تَقْفُو الْبَیْتَ. وَمِنْهُ اسْمُ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ المقفی، لأنه جاء آخر الأنبیاء. ومنه القائد، وَهُوَ الَّذِی یَتْبَعُ أَثَرَ الشَّبَهِ. یُقَالُ: قَافَ الْقَائِفُ یَقُوفُ إِذَا فَعَلَ ذَلِکَ. وَتَقُولُ: فَقُوتُ لِلْأَثَرِ، بِتَقْدِیمِ الْفَاءِ عَلَی الْقَافِ. ابْنُ عَطِیَّةَ: وَیُشْبِهُ أَنْ یَکُونَ هَذَا مِنْ تَلَعُّبِ الْعَرَبِ فِی بَعْضِ الْأَلْفَاظِ، کَمَا قَالُوا: رَعَمْلِی فِی لَعَمْرِی. وَحَکَی الطَّبَرِیُّ عَنْ فِرْقَةٍ آن‌ها قَالَتْ: قَفَا وَقَافَ، مِثْلُ عَتَا وَعَاتَ. وَذَهَبَ مُنْذِرُ بْنُ سَعِیدٍ إِلَی أَنْ قَفَا وَقَافَ مِثْلُ جَبَذَ وَجَذَبَ. وَبِالْجُمْلَةِ فَهَذِهِ الْآیَةُ تَنْهَی عَنْ قَوْلِ الزُورِ وَالْقَذْفِ، وَمَا أَشْبَهَ ذَلِکَ مِنَ الْأَقْوَالِ الْکَاذِبَةِ وَالرَدِیئَةِ». (تفسیر القرطبی ج ۱۰ ص ۲۵۷)

سپس بحث می‌کند آیا با قیافه‌شناسی می‌توان بچه‌ای را به کسی نسبت داد؟

کلام علامه طباطبایی در تفسیر آیه و نقد آن

علامه در تفسیر المیزان می‌فرماید: این آیه دلالت دارد بر اینکه انسان باید طبق فطرت انسانی خود عمل کند و فطرت انسانی، عمل کردن به علم و از غری علم پیروی نکردن است. سپس می‌فرماید: «فیکون المسئول هو القافی یسأل عن سمعه وبصره وفؤاده کیف استعملها؟ وفیما استعملها؟». (المیزان ج ۱۳ ص ۹۵)

علامه می‌فرماید: کسی که از او سؤال می‌شود، سمع و بصر و فؤاد است.

در حدیث هست که: «سأل رسول ﷲ عن جبرئیل الوقت؟» جبرئیل عرض کرد: «لا نعم». می‌گویند قطعاً راوی این حدیث فارس بوده است؛ چون در فارسی گفته می‌شود: وقت را از او سؤال کردم، ولی در عربی گفته می‌شود: سئلت هذا الرجل عن الوقت. در عربی وقتی می‌گویند: «کُلُ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا»، عنه از متعلقات مسئول است یعنی مسئول عنه. معنای آیه این است که سمع و بصر و فؤاد، مسئول عنه هستند؛ یعنی درباره آن‌ها می‌پرسیم نه اینکه از سمع و بصر و فؤاد می‌پرسیم. علامه آیه را فارسی گرفته است. در عربی «عن» را بر سر شیء می‌آورند اما در فارسی «از» بر سر شخص می‌آورند. معنای آیه این است که از انسان می‌پرسیم چشم و گوش و فؤاد را چه کار کردید؟ نه آنکه از چشم و گوش و فؤاد سؤال شود. مسئول عنه در عربی شی‌ء است ولی در فارسی فرد سؤال شونده است.

آیا آیه دلالت بر حجیت علم قاضی دارد؟

علامه فرمود: آیه مطلبی فطری انسان را می‌فرماید که انسان باید به علم عمل کند و از غیر علم پیروی نکند. این کلام در بحث غیر فقهی صحیح است اما در بحث فقهی آیه چنین دلالتی ندارد بلکه فقط می‌فرماید غیر علم را پیروی نکنید و آیه مفهوم ندارد و نسبت به اینکه از چیزی پیروی کنید، ساکت است. به‌عبارت‌دیگر این آیه در مقام آن است که تهمت نزنید و مانند آیه «وَ لَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا» (حجرات/۱۲) است. آیه می‌فرماید: تهمت را پیروی نکنید لذا ازنظر فقهی دلالت بر مباحثی که علامه فرموده است، ندارد. این چند آیه سوره اسراء بحث‌های اخلاقی را مطرح کرده است و برای بحث فقهی دلیل نمی‌شوند. از آیه «وَ قَضَی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» (اسراء/۲۳) تا آیه «ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَی فِی جَهَنَمَ مَلُومًا مَدْحُورًا» (اسراء/۳۹) حکمت عملی و اخلاق است.

محل برگزاری