مباحث مطرح شده در این جلسه:
مراد از عدم المانع، مانع بالقوه است.
بین مقتضی و شرط و عدم المانع ترتیب وجود ندارد.
خلاصه درس:
در بحث ضد اولین بحث این بود که عدم ضد، مقدمه انجام ضد دیگر است. مثلا استماع خطبه نماز جمعه واجب است. هنگام خطبه نماز مستحبی نخواندن مقدمه استماع است. پس ترک آن واجب است و فعل آن حرام.
اینکه میگویند: عدم ضد، مقدمه فعل ضد دیگر است، به عبارت دیگر وجود ضد مانع ضد دیگر است و عدم المانع یکی از اجزای علت تامه است.
اولا: اینکه میگوییم عدم المانع یکی از مقدمات است، آیا مراد مانع بالفعل است یا مانع بالقوه؟
اگر مقتضی و شرایط موجود است، اینجا مانع، مانع بالعفل است. مثلا چراغ نفت دارد و روشن هم هست، باد آن را خاموش میکند، در حالیکه هر وقت میگویند مانع، مقصود از مانع، مانع بالقوه است نه بالفعل. مانع بالقوه یعنی شاید چیزی الآن کانع نباشد ولی میتواند مانع باشد. یعنی اگر مقتضی وجود ندارد، مانع میتواند در صورت وجود مقتضی مانع باشد. اینکه میرزای نائینی یا آیتﷲ خوئی گفتهاند وقتی مقتضی نیست نوبت به مانع نمیرسد، صحیح نیست؛ چون مانع را باید بالقوه معنا کنیم نه بالفعل. یعنی باد توانایی خواموش کردن چراغ را دارد اما فعلا چراغ نفت ندارد یا هنوز کسی کبریت نکشیده است. آنچه در بحث مقتضی و شرط و مانع گفته شده، مانع بالقوه است.
ثانیا: آخوند خراسانی، میرزای نائینی، امام خمینی و آیتﷲ خوئی گفتهاند که بین مقتضی و شرط و عدم مانع ترتیب وجود دارد، اول مقتضی است بعد وجود شرط بعد عدم مانع. جواب میدهم: در روایات بحث خلل در صلات، موثقه ابن بکیر در اول حدیث میگوید شرط صلات آن است که نماز در غیر پوست و پشم مالا یوکل لحمه باشد. آخر حدیث میگوید اگر نماز در وَبَر مالا یوکل لحمه باشد نماز باطل است. یعنی یکبار آن را شرط دانسته، و یکبار آن را مانع دانسته است. پس اینکه بین مقتضی و شرط و عدم المانع ترتیب هست درست نیست. کسی که در موی گربه نماز خوانده، میتوان گفت باطل است چون شرط نماز را ندارد و میتوان گفت باطل است چون مانع دارد.