خارج اصول (اجتماع امر و نهی) حرم‌مطهر ۱۳۹۹

اوامر - متعلق امر و نهی - توضیحاتی درباره معنای امر

مباحث مطرح شده در این جلسه:
عدم انحصار امر در ماده اَمَرَ و هیئت افعل
دخالت متعلق امر در معنای امر
دخالت آمر در معنای امر

❋ ❋ ❋

بحث اوامر کفایه تمام شد و از این به بعد بحث نواهی را مطرح می‌کند، ولی قبل از بحث نواهی چند مطلب را بیان می‌کنیم. از قدیم (از زمان امام صادق علیه السلام) موقعی که علم اصول فقه شروع شد و شافعی کتابی نوشت به نام رساله که اصول فقه بود، کتابهای اصول فقه بعد از بحث‌های مقدماتی اولین بحثی که شروع می‌کنند بحث اوامر است، بعد بحث نواهی، بعد بحث مفاهیم، بعد بحث عام و خاص، بعد بحث مطلق و مقید و مجمل و مبین که مباحث جلد اول کفایه می‌شود. در بحث اوامر بحث می‌کنند که یک ماده امر داریم و یک هیئت امر. کلمه امر، مامور، آمر و… ماده امر است مثلا می‌گوید امرت بکذا. هیئت امر هم یعنی افعل، اضرب، صل و… بعد بحث می‌کنند که ماده امر بر چه چیزی دلالت دارد و هیئت امر بر چه چیزی دلالت دارد و معمولا همه می‌گویند امر دلالت بر وجوب می‌کند. سپس بحث‌هایی درباره تقسیمات امر مطرح می‌کنند مثلا واجب مشروط، واجب تخییری و تعیینی و…، سپس بحث مقدمه واجب و بحث اجزاء و امر به شیء مقتضی نهی از ضد.

عدم انحصار امر در ماده اَمَرَ و هیئت افعل
لکن تصور من این است که باید بحث اوامر را به گونه دیگری مطرح کرد. اولین مطلب این است که اوامری داریم که نه ماده امر است و نه هیئت امر و اینجور اوامر بیش از ماده امر و هیئت امر است. یک مثالش در کتابهای فقهی این است که جمله خبریه در مقام انشاء؛ اما غیر از این مورد هم امرهایی داریم که نه ماده امر است و نه هیئت امر و خیلی زیاد هم هست و باید اینها را بحث کنیم که دلالت بر وجوب می‌کند؟
این مطلبی که می‌خواهیم بگوییم درباره این است که آیا دلالت امر بر وجوب درست است یا باید طوری دیگری بحث کنیم؟ در قرآن فراوان درباره امر شیطان آمده است: «وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر»، «إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ»، «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ»، «وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَهِ»، یا نفس اماره که نفس امر به بدی می‌کند. این آیات شریفه که می‌فرماید شیطان یا نفس اماره امر می‌کند، امر شیطان نه به ماده امر است و نه به هیئت امر.
روشن است که یک ابلیس داریم و یک شیطان. آنکه به حضرت آدم سجده نکرد ابلیس است و آنکه ما با او سروکار داریم شیطان است. شیطان انواع و اقسامی دارد، شیطان جن و شیطان انس. یک نوع شیطان این است که گاهی یک فیلم یا عکس شیطان است، گاهی یک آدم شیطان است. هر چیزی که گناهی را برای کسی تزیین کند، شیطان است؛ مثلا به امریکا شیطان می‌گوییم. لازم نیست که شیطان یک شیء خاص باشد یا یک موجود زنده باشد. پول و میز و مقام و ریاست هم می‌توانند شیطان باشد. اگر همه این‌ها شیطان هستند، اینکه قرآن می‌فرماید شیطان امر می‌کند، امرش نه به ماده است نه به هیئت. شیطان نمی‌گوید به نامحرم نگاه کن، بلکه صحنه گناه را زیور آراسته و تزیین می‌کند. امر شیطان به این است که یک کسی ویترین مغازه‌اش را تزیین می‌کند، او هیچوقت به کسی نمی‌گوید بیا و جنس من را بخر، این امر مغازه دار به خرید کردن است، شیطان هم این کار را می‌کند. تزیین مغازه امر به مشتری برای خرید است. شیطان گناه را مانند مغازه دار تزیین می‌کند. آیات زیادی در قرآن هست که شیطان گناه را تزیین می‌کند. پس یک نوع امر این است که قول نیست که ماده یا هیئت باشد، بلکه صحنه سازی است. کلمه امر در قرآن فراوان به کار رفته است که مجاز هم نیست و حقیقت است و اینها نه هیئت‌اند و نه ماده. نفس اماره هیچوقت نمی‌گوید این کار را بکن، بلکه تزیین و وسوسه می‌کند. کلمه امر منحصر به ماده اَمَرَ یا هیئت افعل نیست.

دخالت متعلق امر در معنای امر
مطلب دوم این است که در امر باید ببینیم متعلق امر چیست؟ یعنی مامور به چیست؟ و این در خود معنای امر دخالت دارد. قرآن می‌فرماید: «الَّذینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَاسَ بِالْبُخْلِ» (نساء/۳۷) شیطان امر به کار بد می‌کند. آیا می‌توان گفت اینجا هم امر دلالت بر وجوب می‌کند؟ اینگونه نیست بلکه باید ابتدا ببینیم متعلق امر چیست. امر به بخل هم امر خاصی است، نه اینکه بخیل به دیگری بگوید بخیل باش. بخیل کاری می‌کند که دیگری تحریک به بخل ورزیدن می‌شود.
آیه دیگر می‌فرماید: «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ». (توبه/۶۷) نباید بحث کنیم که امر بر وجوب می‌کند یا نه، ابتدا باید ببینیم متعلق امر چیست. امر به منکر، حرام است. یا این آیه شریفه: «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی‌ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما». (عنکبوت/۸) پدر و مادر که آمر و در مقام بالا هم هستند و امر به شرک کردند، فرزند نباید اطاعت کند؛ یعنی جایگاه آمر هم ملاک نیست بلکه متعلق امر مهم است. آیه دیگر: «وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ». (شعراء/۱۵۱) شاید امر در این آیه به معنای کار باشد، اما احتمال هم دارد که امر اصطلاحی باشد. یا بعضی روز قیامت به ارباب خود می‌گویند: «إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَهِ». (سبا/۳۳) از این آیات در قرآن زیاد است. وقتی می‌خواهیم بحث کنیم که آیا امر بر وجوب دلالت می‌کند یا خیر، ابتدا باید بحث کنیم که متعلق امر چیست، نه اینکه هر امری دلالت بر وجوب یا استحباب می‌کند یا نه. در آیات فوق قطعا امر دلالت بر وجوب نمی‌کند.

دخالت آمر در معنای امر
مطلب دیگر این است که باید آمر را هم در نظر بگیریم. امر کننده مولاست و بر عبد ولایت دارد و امر می‌کند، اگر امرش به خوبی بود می‌گوییم امر بر وجوب دلالت می‌کند. اگر همان مولا به بدی امر کرد دلالت بر وجوب ندارد؛ بلکه به جای مولا بهتر است بگوییم اگر امر از کسی صادر شد که حق اطاعت به گردن ما دارد یعنی آمر له الامر یا له الولایة باشد، البته ولایت هم شاید تعبیر خوبی نباشد؛ مثلا قانون که شیء خاصی نیست بلکه اعتبار ذهنی است، انسان باید از قانون اطاعت کند. در اینجا باید بحث کنیم آیا امر بر وجوب دلالت می‌کند؟ امر پدر و مادر، ولی فقیه، مجتهد، ائمه اطهار علیهم السلام، خدای متعال و کسانی که حق ولایت دارند یا بهتر است بگوییم کسی که اطاعتش واجب است. باید در بحث امر این را بحث کنیم که آن آمر کسی که ولایت یا حق اطاعت به گردن ما داردای خیر؟ اگر حق اطاعت داشت، باید بحث کنیم که امر بر وجوب دلالت می‌کند یا خیر؟ والا اگر حق اطاعت ندارد امر بر وجوب دلالت نمی‌کند.
جمع بندی این بحث این است که اصلا اینگونه نیست که صیغه امر دلالت بر وجوب می‌کند یا نه، حتی دلالت بر استحباب هم نمی‌کند، حتی دلالت بر طلب هم نمی‌کند. ماده امر هم همینطور است. آنچه بر وجوب دلالت می‌کند اقتضاء مولا و عبد بودن است، یا اقتضاء حق اطاعت آمر و حق مامور بودن است.

محل برگزاری