مباحث مطرح شده در این جلسه:
- دلایل اصاله البرائه
- نسبت حدیث رفع با احکام تکلیفی و احکام وضعی
نسبت حدیث رفع با احکام تکلیفی و احکام وضعی
نکته دیگر در باب حدیث رفع این است که روشن است که حدیث رفع احکام تکلیفی مثل حرمت وجوب را شامل میشود یعنی اگر کسی مکره یا مضطر شد حرامی را مرتکب بشود، دیگر حرام نیست. در احکام وضعی هم همینطور است و شامل میشود؛ مثلاً خوردن روزه عمداً در ماه رمضان حرام است که حکم تکلیفی است و حکم وضعی آن این است که به ذمه مفطر کفاره میآید و حدیث رفع هر دو حکم را برمیدارد یعنی اگر کسی مجبور شد روزهاش را افطار کند نه گناه کرده است و نه لازم است کفاره بدهد. البته در حکم وضعی تفصیلی هست: اگر کسی مجبور به خوردن نجس شد حدیث رفع حرمت را برمیدارد، ولی آیا دهان و لب او نجس میشود؟ حدیث رفع این نجاست را شامل نمیشود، یعنی اضطرار و اکراه به حرمت است نه به نجاست، لذا لب و دهان مضطر نجس شده است.
نکته این است که حدیث رفع میفرماید: اضطرار، اکراه و نسیان برداشته شده است ولی به صورت کلی رفع نشده است. مضطر یا اضطرار به عین یک حرام دارد یا اضطرار به حرام کلی دارد. یا اضطرار به حرام معین است یا اضطرار به حرام غیر معین است. حکم این اقسام در حدیث رفع متفاوت است. مثلاً پاسبانی در زمان طاغوت میگوید باید هزار تومان از فلانی بگیری و به من بدهی. در این صورت ابتدا ضرر به شخص ثالث خورده است ولی اشکالی ندارد و ضامن هم نیست؛ یعنی هم حکم تکلیفی برداشته شده است و هم حکم وضعی؛ یعنی نه حرام انجام داده است و نه ضامن است.
ولی اگر ظالمی بگوید یا میکشمت یا هزار تومان بده، آیا میتواند گوید برای اینکه ضرر نکنم از فلانی هزار تومان میگیرم و میدهم؟ ابتدائاً ضرر به خودش متوجه است و حق ندارد ضرر را متوجه دیگری کند.
صورت سوم این است که اگر ظالمی بگوید یا هزار تومان بده یا از کسی بگیر و بده، ابتدائاً ضرر متوجه خودش نشده است بلکه به صورت تخییر یا کلی فی المعین است و ابتدائا ضرر به دیگری هم متوجه است و اشکال ندارد از دیگری بگیرد و ضرر را به دیگری متوجه کند و هم حکم تکلیفی و هم حکم وضعی رفع شده است. دیگری هم کلی است و به افراد زیادی صدق میکند، طبق حدیث رفع میتواند ضرر را به دیگری بزند؛ اما ضرر را به چه کسی متوجه کند؟ ازنظر فقهی میتواند به هر کسی ضرر بزند اما عقلا افرادی را بر دیگران ترجیح میدهند؛ مثلاً ضرر به پولدار بزند نه به فقیر، یا ضرر به غیر سید بزند نه به سید. این ترجیحات عقلایی است نه فقهی، لذا باید گفته شود بهتر است آسیب و ضرر به پولدار برسد. نه اینکه گفته شود مستحب است چون شرعی نیست.
البته در مسائل نظامی و امنیتی متفاوت است و در آن مسائل باید طور دیگری اظهارنظر نمود. مثلاً اگر فرماندهی بگوید در این سنگر بمان و بجنگ حتی اگر شهید شدی نباید ازاینجا خارج شوی، باید اطاعت نماید.
اضطرار بر ترک
تاکنون اضطرار بر فعل بحث شد ولی اگر اضطرار بر ترک بود چه صورتی دارد؟
مثلاً کسی نذر کرده است هرروز زیارت حضرت معصومه سلامﷲ علیها انجام دهد، اگر او را مضطر بر ترک زیارت کردند، آیا حدیث رفع شامل ترک میشود؟
