مباحث مطرح شده در این جلسه:
- حجیت خبر واحد
- استدلال به آیه نبأ از طریق مفهوم شرط
- پاسخ استاد به اشکال حواشی کفایه به آخوند
- نکتهای از آخوند و اشکال استاد
- نکته ادبی در آیه
حجیت خبر واحد
استدلال به آیه نبأ از طریق مفهوم شرط
بیان دیگری از آیه نبا در حجیت خبر واحد
مقصود با این بحث، جواب به اشکالی است که اصولیون گفته اند: در این آیه شریفه وصف برای بیان تحقق موضوع است و لذا مفهوم ندارد. اگر آیه اینگونه بود: زید ان جائک فاکرمه؛ یک موضوع و یک شرط و یک حکم داریم اما آیه مثل: ان رزقت ولدا فاختنه است که شرط برای تحقق موضوع است. وقتی خبری نیست، تبین ندارد و سالبه به انتفاء موضوع است.
گفته شد اگر جواب شرط جمله فعلیه باشد، جواب شرط، فاء لازم ندارد. در آیه «وَمَنْ عَادَ فَیَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ» (مائده/۹۵) فاء قرینه بر حذف چیزی است. یعنی فاء فصیحه است و جواب شرط جمله اسمیه است: من عاد فﷲ ینتقم منه.
اگر جملهای باشد که دو شرط پشت سر هم آمد سپس یک جواب داشت، مثل آیه «وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِیّ أَنْ یَسْتَنْکِحَهَا خَالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ». (احزاب/۵۵) هیچگاه نباید گفت جواب و شرط دوم با هم جواب شرط اول است بلکه باید گفت جواب مربوط به شرط اول است و با هم جواب شرط دوم هستند.
مطلب دوم شرط یعنی علامت مانند اشراط الساعه که به معنای علامتهای قیامت است. شرط، علامت است بر جزاء. شرط و جزاء لازم و ملزوم یکدیگرند. شرط، ملزوم و جزاء لازم است. هرگاه شرط بود، لازم باید باشد ولی هرگاه لازم بود، اینگونه نیست که ملزوم باشد.
در آیه «إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیّنُوا». (حجرات/۶) ابتدا به ذهن میآید که یک شرط است اما در تفاسیر ادبی مثل کشاف و نسفی آمده است آیه دو شرط دارد. شرط اول آمدن فاسق است و شرط دوم خبر آوردن است: ای فاسق جائکم، بأیّ نبأ. قاعده این بود که هر گاه دو شرط داریم، شرط دوم، اول است و شطر اول، دوم ست؛ پس معنای آیه اینگونه است: أیّ نبأ إن جائکم فاسق فتبینوا. مانند جمله ان زید جائک فاکرمه. شرط برای حالات مضووع است نه تحقق موضوع لذا مفهوم دارد.
این آیه درباره ولید بن عقبه است که برادر رضاعی عثمان بن عفان است. ولید کسی است که در کوفه شراب خورد و نماز صبح را چهار رکعت خواند. کلمه تبین وجوب شرطی دارد و به عبارت دیگر وجوب طریقی دارد و عقل هم همین را میگوید ولی اگر چیزی را هم عقل بگوید و هم شرع، حکم شرع، ارشادی نیست بلکه مولوی است. با اینکه عقل میفهمد به صورت مولوی میفرماید خبر فاسق را قبول نکنید. گاهی شرع ارشاد به عقل میکند و گاهی تاکید میکند و اگر شرع نگوید برخی انگیزه ندارند عمل کنند.
اگر فرضا آیه شریفه دلالت بر حجیت خبر واحد کند، مفهوم آیه است ولیکن شاید کسی بگوید منطوق آیه سازگار نیست. منطوق آیه تعلیل است: «أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَی مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ». (حجرات/۶) آیه میگوید خبر فاسق را گوش ندهید چون اولا جاهلانه است و ثانیا پشیمانی میآورد. برخی گفتهاند تعلیل آیه با مفهوم آیه در تعارض است. مفهوم میگوید به خبر عادل عمل کنید ولی منطوق میگوید هر چیزی که سفیهانه است یا موجب پشیمانی است، عمل نکنید. در خبر عادل ممکن است جهالت و پشیمانی باشد. همیشه تعلیل برمفهوم مقدم است چون تعلیل نوعی تعمیم دارد: العله تعمم و تخصص. جهالت عام است و ممکن است در خبر عادل هم باشد. در نتیجه باید منطوق آیه مقدم شود و مفهوم را کنار بگذاریم.
خبر عادل ممکن است به واقع نرساند ولی به واقع نرسیدن بر دو قسم است:
۱- به واقع نرسیده و معذور است.
۲- به واقع نرسیده و معذور نیست. اگر آیه ارشاد به عقلاء باشد، عقلاء هم قبول دارند اگر کاری جهالت است انجام شود اما معذور باشد ایرادی ندارد. در خبر عادل به واقع نمیرسد اما معذور است اما در خبر فاسق به واقع نمیرسد اما معذور نیست.