خارج اصول، امارات (قطع و ظن) حرم‌مطهر ۱۴۰۳

درس خارج اصول استاد عابدی

حجیت خبر واحد؛ یک نکته پیرامون آیه نبأ، استدلال به آیه نفر

مباحث مطرح شده در این جلسه:

  • حجیت خبر واحد
  • استدلال به آیه نفر
  • دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر آیه
  • بررسی نکات ادبی و لغوی آیه
  • استدلال‌های آخوند خراسانی بر حجیت خبر واحد
  • پاسخ آخوند خراسانی و رد دلالت آیه
  • نقد و بررسی دیدگاه آیت‌ﷲ خویی
  • پاسخ استاد به آیت‌ﷲ خویی
❋ ❋ ❋
حجیت خبر واحد
استدلال به آیه نفر

آیه شریفه نفر می‌فرماید:  ﴿وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ﴾  (توبه/۱۲۲)

آیت‌ﷲ خویی فرموده است: دلالت این آیه بر حجیت خبر واحد روشن‌تر از آیه نبأ است.  این آیه آخر سوره توبه است و سوره توبه درباره جنگ تبوک است. لذا می‌توان گفت که سیاق آیات سوره توبه این است که نفر را برای جنگ بیان می‌کند.

درباره مدلول آیه نفر دو قول است: ۱- آیه نفر برای تفقه را می‌فرماید. ۲- آیه نفر برای جهاد را می‌فرماید. می‌توانیم بگوییم سیاق آیات دلالت می‌کند بر اینکه آیه را این‌گونه معنا کنیم:  لازم نیست همه مؤمنان به جنگ بروند، اما چرا از هر گروهی عده‌ای نمی‌روند تا آیات خدا و معجزات را در جنگ ببینند و بیایند به مردم بگویند.  احتمالاً سیاق آیه این‌طور باشد.

دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر آیه

علامه طباطبایی جور دیگری آیه را معنا کرده است. علامه طباطبایی (رضوان‌ﷲ‌علیه) خواسته است آیه را طوری معنا کند که هم با جنگ جور درآید، هم با تفقه و درس خواندن.  علامه این‌گونه معنا کرده است که فرض کنید رسول خدا (صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله) در مدینه است و جنگ هم شده است. تمام مردم نباید بروند جنگ و پیامبر را تنها بگذارند. وقتی پیامبر در مدینه است و جنگ هم شده است، شهرهای دیگر و روستاهای دیگر، همه نروند جنگ؛ همه‌شان هم نروند برای درس خواندن نزد پیامبر.  عده‌ای بیایند نزد پیامبر درس بخوانند و عده‌ای هم به جنگ بروند جنگ. علامه طباطبایی آیه را این‌گونه معنا کرده است که این هم اشکال دارد. حال مقداری آیه را توضیح بدهیم تا بعد ببینیم اصلاً فرمایش علامه طباطبایی را می‌توان پذیرفت یا نمی‌توان پذیرفت.

بررسی نکات ادبی و لغوی آیه

«لولا» ادات تحضیض است و  اگر بر فعل ماضی درآید، یعنی مذمت می‌کند که چرا این کار را نکردید؛ مذمت بر ترک کار است و هر چیزی را که خدای متعال مذمت بر ترکش کند، معنایش این است که یعنی آن کار حرام بوده است.   خدا عدمِ نفر و کوچ نکردن را مذمت می‌کند، پس یعنی کوچ نکردن حرام است و کوچ کردن واجب است.

آخر آیه شریفه هم این‌گونه بود که  «لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»؛ و «لعلّ» به معنی «شاید» است و  «شاید» در کلام خدای متعال معنا ندارد؛  شاید را کسی می‌گوید که علم غیب نداشته باشد و لذا گفتیم که این لعلِ آخر آیه هم اگر به معنای لعل باشد داعی بر کاربرد این کلمه ترجی نیست؛ بلکه داعی اینکه چرا خدا این کلمه را به کار برده، می‌خواسته بگوید این کار محبوب است.  داعی استعمال لعل، داعی حقیقی نیست بلکه چیز دیگری است. به‌عبارت‌دیگر، یا لعل در اینجا مجاز است، یا اگر لعل حقیقی است ولی داعی بر کاربرد این کلمه، یک امر حقیقی نیست. معمولاً کسی که می‌گوید لعل فلان، از باب اینکه چون نمی‌داند می‌گوید لعل، اما خدای متعال وقتی می‌فرماید لعل،  از باب اینکه می‌خواهد بگوید خوب است این کار را بکنید.

نکته بعدی این است که اگر عبارتی بود که چند جمع در آن بود، می‌گویند اگر جمع را به جمع مقابله کردند، معنایش توزیع است. جمع به جمع یعنی توزیع. آیت‌ﷲ خویی فرموده است وقتی قرآن می‌فرماید:  ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ﴾  (مائده/۶)، «فاغسلوا» جمع است، «وجوه» هم جمع است. آیا معنای این آیه این است که موقع وضو همه، صورت همه را بشویند؟! یعنی من که می‌خواهم صورتم را بشویم، همه شما باید بیایید دست بکشید به صورت من؟! شما هم که می‌خواهید وضو بگیرید، همه باید بیایند دست بکشند به صورت شما؟! معنایش این است؟ قطعاً معنایش این نیست.  وقتی جمع و جمع داریم، معنایش توزیع است.  توزیع یعنی این فرد دست بکشد به صورت خودش، آن فرد هم دست بکشد به صورت خودش.

در این آیه وقتی می‌فرماید «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ»، جمع است،   «وَ لِیُنْذِرُوا»   جمع است،   «قَوْمَهُمْ» جمع است،   «إِذا رَجَعُوا»  جمع است،   «لَعَلَّهُمْ»  جمع است،   «یَحْذَرُونَ»  جمع است. معنای آیه این نیست که همه طلبه‌هایی که درس می‌خوانند، هرکدام بیایند و به مردم بگویند؛ یعنی هزار طلبه بیایند و به این آقا بگویند که نمازت را این‌گونه بخوان و دوباره بروند به آن یکی بگویند و همین‌طور؛ بلکه معنایش این است که هزار طلبه که می‌روند درس می‌خوانند، توزیع و تقسیم بشوند.  یکی برود این شهر، یکی برود آن روستا، یکی برود آن محله؛  نه اینکه کل افراد به کل افراد.

استدلال‌های آخوند خراسانی بر حجیت خبر واحد

حال با توجه به این نکات، آخوند خراسانی در کفایه فرموده است: سه تقریب برای استدلال به این آیه شریفه بر حجیت خبر واحد وجود دارد.

تقریب اول: تلازم حسن حذر و وجوب آن

تقریب اول این است که آیه شریفه می‌فرماید وقتی نافرین انذار می‌کنند خوب است مردم حذر بکنند. وقتی آن‌هایی که رفتند درس خواندند و آمدند انذار کردند، مردم هم خوب است حذر بکنند؛ و هر وقت که خوب است حذر بکنند، حذر کردن واجب می‌شود.  یعنی بین حسنِ حذر و وجوب حذر. تلازم است.

بیان تلازم این است که صاحب معالم فرموده است حذر کردن چیزی است که مستحب ندارد؛ یا واجب است یا بد است؛ یعنی عقل می‌گوید اینجا ترسیدن یا خوب است و واجب، یا اگر جای ترس نیست اصلاً ترسیدن بد است؛ یعنی عقل تلازم بین حسن و وجوب را بیان می‌کند.

نظر شیخ انصاری این است که شرع می‌گوید اگر حذر خوب است، واجب هم هست. دلیل شرعی هم اجماع و عدم قول به فصل است؛ هر کسی که گفته است حذر خوب است، گفته است که واجب هم هست و هر که گفته است حذر خوب نیست گفته است واجب هم نیست.

حذری که در این آیه به‌کاررفته است، مراد حذرِ عملی است، نه حذر اعتقادی.  یعنی عده‌ای رفتند و درس خواندند و آمدند گفتند که مثلاً غیبت نکنید، من باید حذر بکنم، یعنی عملاً دیگر هیچ‌وقت غیبت نکنم.
این  «لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»  در این آیه حذر عملی را می‌گوید.  و اگر حذر عملی باشد، حذر عملی همان حجیت خبر واحد می‌شود.

تقریب دوم: غایت واجب

تقریب دوم این است که نفر واجب است به دلیل لولا؛ یعنی واجب است که عده‌ای بروند و درس بخوانند. غایت این درس خواندن هم انذار است. انذار هم واجب است. نفر واجب است و انذار هم واجب است و  «لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» غایت این نفر است؛ و غایه الواجب، واجب.

تقریب سوم: لغویت

تقریب سوم این است که اگر واجب باشد عده‌ای بروند و درس بخوانند و واجب باشد که برگردند و تبلیغ کنند، ولی واجب نباشد که مردم گوش بدهند و حذر کنند، پس این درس خواندن و این انذار و تبلیغ لغو است. چون برای این بود که مردم گناه نکنند. اگر نفر و انذار واجب است، ولی حذر کردن واجب نباشد، لازم می‌آید که لغو باشد و لغو هم خلاف کار حکیم است.

پاسخ آخوند خراسانی و رد دلالت آیه

آخوند خراسانی جواب داده است که هیچ‌کدام از تقریب‌ها درست نیست و این آیه دلالتی بر حجیت خبر واحد ندارد. اشکال این است که این آیات می‌فرماید نفر و درس خواندن و تبلیغ واجب است،  ولی شاید آیه این را می‌فرماید: هر وقت این مردم یقین کردند که حرف این طلبه‌ها درست است، حذر بکنند. وقتی‌که این طلبه‌ها محرم تبلیغ بروند، ماه رمضان تبلیغ بروند، تابستان تبلیغ بروند؛ وقتی مکرر در مکرر بگویند، مردم هم یقین می‌کنند.  پس خبر واحد حجت نیست، بلکه وقتی علم پیدا کردند حجت است.

به‌عبارت‌دیگر این آیه شریفه می‌فرماید نفر، درس خواندن و رفتن برای درس واجب است و از جهت اینکه درس خواندن واجب است و تبلیغ واجب است، آیه در مقام بیان است و اطلاق دارد؛ یعنی می‌خواهد بفرماید چه مردم حرف شما را گوش بدهند و چه گوش ندهند واجب است درس بخوانید و واجب است تبلیغ بروید؛ اما آیه از جهت حذر مردم در مقام بیان نیست و وقتی در مقام بیان نباشد، شاید بر مردم حذر کردن واجب نیست یعنی آیه شریفه برای حذر کردن اطلاق ندارد.   آیه فقط این را می‌خواهد بفرماید، بر شما واجب است درس بخوانید و واجب است تبلیغ بروید. اگر آیه می‌گفت بر مردم هم واجب است که حرف گوش بدهند، آن‌وقت می‌گفتیم چه اینکه علم پیدا بکنند و چه اینکه علم پیدا نکنند. چه خبر شما خبر واحد باشد، چه خبر شما خبر متواتر باشد.

«لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»  اطلاق ندارد، یعنی لعلهم یحذرون نمی‌گوید درهرصورت مردم باید حرف گوش بدهند. شاید معنای آیه این است: هر وقت مردم یقین کردند که شما راست می‌گویید آن موقع حذر بکنند. پس اگر که شما خبرتان خبر واحد بود معلوم نیست که بر آن‌ها واجب باشد حذر بکنند.

نقد و بررسی دیدگاه آیت‌ﷲ خویی

آیت‌ﷲ خویی فرموده است اگر شک کردید که آیه اطلاق دارد یا اطلاق ندارد، باید بگویید اصل بر این است که متکلم در مقام بیان باشد؛ وقتی متکلم در مقام بیان بود، مقدمات حکمت تمام است، بنابراین حذر مطلقاً واجب است.

یعنی اصل این است که خدای متعال در مقام بیان این است که حذر بکنید و چون نگفته اگر خبر متواتر بود، معنایش این است که چه خبر متواتر باشد و چه خبر واحد باشد باید حذر بکنید.  نتیجه این است که خبر واحد حجت است.

پاسخ استاد به آیت‌ﷲ خویی

پاسخ این است که این کلام درست است که اصل بر این است که متکلم در مقام بیان باشد. ولی وقتی اصل بر این است که شک داشته باشید. اگر من شک ندارم که نباید بگویم اصل بر چیست.   در این آیه شریفه یقین داریم که خدا در مقام بیان وجوب حذر نیست و اصلاً آیه کاری به مسئله حذر ندارد.  این آیه فقط برای این است که درس بخوانید اما اینکه درس بخوانید و بروید تبلیغ و بعداً مردم واجب است در تبلیغ حرف شما را گوش بدهند، این را دیگر آیه در مقام بیان این‌ها نیست، این موارد عرضی و توابع کلام است.

صریح آیه است که همه لازم نیست بروند درس بخوانند، اما چرا بعضی نمی‌روند درس بخوانند؟ آیه صریح است در اینکه مقام بیان، وجوب درس است، نه حذر کردن.

محل برگزاری