خارج اصول (استصحاب) پردیسان ۱۳۹۸

استاد احمد عابدی

آیا حدیث، قاعده استصحاب را می گوید یا قاعده یقین را؟

❋ ❋ ❋

مقـدمـه
کلام در باب صحیحه زراره در باب مستندات اصل استصحاب بود.

سوالات شش گانه زراره
روایت این بود که زراره گفت من در نماز خون دماغ شدم، خواستم بدانم نماز صحیح است یا باطل است. زراره در این روایت شش بار سوال می¬کند.
• سوال اول: به لباسم خون دماغ ریخته است، جایش را نشانه گذاشتم، که تطهیر کنم. موقع نماز شد یادم رفت و بعد نماز یادم افتاد.
بعباره اخری مسئله اولی که پرسیده اینست که اگر کسی نسیاناً در نجس نماز بخواند چه حکمی دارد؟ امام فرموده است باید نمازش را اعاده کند.
• سوال دوم: اگر کسی علم اجمالی دارد که لباسش نجس شده است، بعد نماز می-فهمد کجای نماز نجس شده است. در اینجا هم امام ع فرمود نماز باطل است. بعباره اخری پاسخ سوال دوم این می¬شود که فرقی بین علم اجمالی و تفصیلی نیست و کسی که نسیاناً هم نمازش را در نجس بخواند باید اعاده کند.
• سوال سوم: اگر کسی ظن به نجاست داشت، نه این که علم به نجاست داشته باشد. در اینجا امام فرمود لباس را باید آب بکشد اما نیازی به اعاده نماز نیست. بعباره اخری در اینجا شک در باب استصحاب، یعنی عدم العلم و عدم العلم شامل ظن هم می¬شود.
• سوال چهارم: اگر کسی می¬داند جایی از لباس نجس است، اما نمی¬داند کجایش نجس است. یعنی علم اجمالی به نجاست دارد و در اینجا زراره از کیفیت تطهیر سوال می¬کند. امام فرمود آنجا که علم اجمالی دارید باید تطهیر شود، یعنی پرهیز از اطراف علم اجمالی شود.
• سوال پنجم: آیا وقتی مکلف احتمال می¬دهد چیزی نجس شده است، فحص لازم است یا خیر؟ مثلا واجب است بگردد و ببیند خون دماغ کجا ریخته است؟ امام فرمود خیر. می¬تواند نگاه کند و فحص کند، اما لازم نیست.
• سوال ششم: کسی در نماز ببیند لباسش نجس است: امام فرمود باید نماز را بشکند و لباس را تطهیر کند و دوباره از اول خوانده شود. اگر قبل نماز شک در نجاست داشته باشد، باید نماز را بشکند و بعد تطهیر اعاده کند. اما اگر در اثنا نماز ببیند خون تازه روی نماز است، نماز را متوقف می¬کند و می¬رود تطهیر می¬کند و بر می-گردد و نماز را ادامه می¬دهد.

استصحاب یا قاعده یقین؟
آیا این روایت در مورد استصحاب حرف می¬زند یا در مورد قاعده یقین؟ استصحاب اینست که ما یک یقین سابق و یک شک لاحق داشته باشیم. در استصحاب همین الان شک و یقین هر دو جمع شده است اما زمان آن¬ها فرق دارد. متیقن سابق است و شک لاحق است.
اما قاعده یقین اینست که قبلا یقین داشته است حالا در همان یقین شک کرده است. به این قاعده یقین گفته می¬شود. مثلا کسی یقین داشت که وضو دارد بعد شک کرد و حالا می¬گوید نکند آن یقین هم اشتباه بوده است.
حالا بحث در اینست که وقتی امام فرمود: «لِأَنَّكَ كُنْتَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ ثُمَّ شَكَكْتَ» تو یقین به طهارت داشتی و بعد شک کردی، آیا این روایت قاعده یقین را می¬گوید و یا استصحاب را می¬گوید؟ روایت فرموده است شما یقین داشتید بعد شک کردی، اگر شک در یقین باشد روایت به کار ما نمی¬آید، اما در ادامه می¬فرماید «فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ الْيَقِينَ بِالشَّكِّ ابدا» ظاهر اینست که الان هم یقین داری و هم شک داری و یقین را با شک نقض نکن. که طبق این فرض، معنای استصحاب می¬دهد. چون ظاهر روایت اینست که شک و یقین هر دو بالفعل وجود دارد می¬گوییم روایت دلیل بر استصحاب است.

محل برگزاری