❋ ❋ ❋

مقـدمـه : کلام در مقدمه واجب بود که آیا مقدمه واجب، واجب است یا خیر؟ بیان نمودیم دلیلی که شیخ در مطارح الانظار نقل نموده است، برای اثبات مقدمه واجب کافی است. اگر مولایی چیزی را طلب کند و التفات داشته باشد که این مطلوب، مقدمه¬ای دارد، در این صورت طلب ذی المقدمه، طلب مقدمه را به همراه دارد.

دلیل مرحوم سبزواری بر وجوب مقدمه واجب : یک دلیل دیگری را مرحوم سبزواری و برخی متکلمین ذکر نموده¬اند و ان هم این که اراده بر دو قسم است. اراده تکوینی و اراده تشریعی. اگر اراده تکوینی به چیزی تعلق بگیرد، حتما اراده به ذی المقدمه اراده به مقدمه هم هست. اراده تشریعی هم مانند اراده تکوینی است، با این تفاوت که اراده تکوینی مربوط به فعل خود انسان است اما اراده تشریعی مربوط به فعل دیگران است مثلا من اراده می¬کنم طرف مقابل سیگار نکشد یا چایی بخورد.
در مورد این دلیل شیخ انصاری فرموده است باید بررسی شود اراده همان حکم شرعی است یا غیر حکم شرعی است؟ بحث ما در اینست که مقدمه حکم شرعی وجوب را دارد یا خیر؟ باید دید اراده هم همان حکم و وجوب است که وقتی مقدمه را اراده نمود یعنی وجوب روی آن برده است.
برخی گفته¬¬اند حکم شرعی یعنی اراده انجام فعل است. برخی مانند مرحوم آقا ضیا معتقدند اراده همان شوق نفسانی است اما این شوق نفسانی گاهی اظهار و ابراز می¬شود و ما فی الضمیر را ابراز می¬کند و گاهی هم نه. اگر اراده ابراز داشته باشد حکم شرعی است و اگر ابراز نداشته باشد، دیگر حکم شرعی نیست. مثلا چایی می¬خواهد ولی نمی¬گوید چایی بیاورید، در این صورت دیگر حکم شرعی نیست.
هر کس حکم را اراده ابراز شده معنی نماید، در این صورت روشن است که دیگر مقدمه واجب، واجب نیست، زیرا اراده¬ای نسبت به مقدمه ابراز نشده است، اما اگر کسی بگوید نفس اراده، حکم است در این صورت مشخص است به مقدمه اراده دارند ولذا مقدمه واجب است.
این بحث کلامی است و نفیا و اثباتا ما آن را کاری نداریم و رها می¬کنیم.

دلیل دیگر بر وجوب مقدمه واجب : دلیل دیگری که در کفایه برای وجوب مقدمه ذکر شده است، را آیت‌ﷲ خوئی بسیار خوب در کتاب مصباح الاصول بیان نموده است.
دلیل اینست که ما هم در عرف و هم در شرع مواردی را داریم که مقدمه واجب را صریحا گفته¬اند واجب است. مثلا پدری به فرزندش می¬گوید برو از بازار گوشت بخر و بیا. این پدر فقط باید بگوید گوشت بخر اما مقدمه گوشت خریدن که بازار رفتن بود را هم مورد امر قرار داد. یا در روایات آمده است لباس و بدن را تطهیر کن و نماز بخوان یعنی هم امر به مقدمه و هم امر به ذی المقدمه نموده است.
در مواردی که شارع امر به مقدمه نموده است که بحثی نداریم و مقدمه واجب است. در این موارد شارع به مقدمه امر کرده است. همیشه امر ملاک می-خواهد و اگر ملاک نداشته باشد لغو است. ملاک این که شارع فرموده است لباست را تطهیر کن، مقدمیت است. یعنی چون مقدمه نماز است، خودت را تطهیر کن. اگر امر به مقدمه شود، این مقدمه ملاک می¬خواهد و ملاک هم فقط مقدمیت است. یعنی فرموده تطهیر کن چون مقدمه نماز است. پس در هر جایی که این ملاک مقدمیت وجود دارد، مقدمه واجب است. زیرا این ملاک در آن موارد هم وجود دارد. پس ملاک هر کجا بود علت حکم می¬شود و علت دیگر قابل تخصیص نیست. اگر اینجا مقدمیت سبب وجوب است در موارد دیگر هم سبب وجوب است.

اشکال آیت‌ﷲ خوئی به دلیل دوم : سپس آیت‌ﷲ خوئی اشکالی به این دلیل نموده است. ایشان فرموده است این ملاک که شما می¬فرمایید دو گونه است، یک ملاک قبل الحکم (یا انقسامات قبل الحکم) داریم و یک ملاک بعد الحکم (انقسامات بعد الحکم) داریم. مثلا شارع وقتی می¬خواهد چیزی را واجب کند در نظر می¬گیرد که شخص به بلوغ رسیده است یا خیر، به این ملاک قبل الحکم می¬گوید. حالا که بلوغ را در نظر گرفت و امر به وجوب نماز کرد، گاهی شخص جاهل است و گاهی عالم است. این عالم و یا جاهل بودن، انقسامات بعد الحکم است.
این که گفته می¬شود کلٌ ما حکم به العقل، حکم به شرع (که اصلا حرف نادرستی است) اما اگر هم صحیح باشد و کسی آن را قبول داشته باشد، برای تقسیمات قبل الحکم است. قبل الحکم مصالح و مفاسد است و آن چیزهایی که سبب می¬شود شارع، حکم کند. در این موارد گفته می¬شود کل ما حکم به العقل، حکم به الشرع. مثلا شراب ضرر دارد و چون ضرر دارد پس حرام است. به این ضرر، تقسیم ما قبل الحکم گفته می¬شود و این جا گفته می¬شود کل ما حکم به العقل، حکم به الشرع.
اما مواردی که تقسیم بعد از حکم است، یعنی شرع حکمی می¬کند و بعد عقل می¬گوید به حرف شارع گوش بده در اینجا نمی¬توان گفت کل ما حکم به العقل، حکم به الشرع. زیرا تسلسل به وجود می¬آید. زیرا اگر شارع حکم کند، بعد عقل بگوید حرف شارع را گوش بده بعد بگوییم این حکم عقل را شرع می¬گوید بعد عقل هم همان را تایید کند این تسلسل می¬شود. چون تسلسل باطل است، کل ما حکم به العقل،حکم به الشرع فقط برای مرحله قبل الحکم است.
ربط این مطالب به ما نحن فیه اینست که بحث ما در مورد ملاک مقدمیت است و ملاک مقدمیت برای قبل الحکم است، چون ملاک مقدمیت بعد الحکم است، یعنی اول شارع ذی المقدمه را واجب می¬کند، بعد ملاک مقدمیت می¬آید. در اینجا نمی¬توانیم بگوییم کل ما حکم به العقل، حکم به الشرع.

محل برگزاری