خارج اصول (مفاهیم، عام و خاص) حرم‌مطهر ۱۴۰۱

درس خارج اصول استاد عابدی

خطاب مشافهه، پاسخ به اشکال تمثیل بودن قصص قرآن، خطاب به صور علمیه و انشاء صور علمیه توسط نفس

  • خطاب مشافهه
  • پاسخ به اشکال تمثیل بودن قصص قرآن و معنای بقایی داشتن اسم مصدر
  • خطابات در اشعار حافظ
  • خطاب به صور علمیه و انشاء صور علمیه توسط نفس
❋ ❋ ❋

خطاب مشافهه

بحث در خطاب مشافهه است که آیا شامل مغایب یا معدوم می‌شود؟ کلامی نقل شد که مشافهه، یا مصدر است که معنای حدثی دارد و یا اسم مصدر است که معنای بقایی دارد. حدثی که رخ می‌دهد، مخاطِب، مخاطَب می‌خواهد که باید حاضر باشد؛ اما معنای اسم مصدری، وجود بقائی است که در طول زمان می‌ماند. خطاب مشافهه به معنای حدثی مخاطب حاضر می‌خواهد اما خطاب مشافهه به معنای وجود بقائی، شامل کسانی که غایب یا معدوم هستند می‌شود.

اگر آیات شریفه قرآن را تمثیل بدانیم، خلاف امر به تدبر در قرآن است و کسرشان قرآن است که قصص قرآنی را تمثیلی بدانیم.

پاسخ به اشکال تمثیل بودن قصص قرآن و معنای بقایی داشتن اسم مصدر

اولاً تدبر در تمثیل بیشتر است تا در واقعیت. «افلا یتدبّرون» یعنی از ظاهر به چیز دیگری پی ببرید. از «مثل» چیزی فهمیده می‌شود لذا مثل فوق واقعیت است نه دون واقعیت.

ثانیاً ایشان بین معنای مصدری و معنای اسم مصدری فرق گذاشت. پاسخ می‌دهیم اسم مصدر به معنای وجود بقائی نداریم و اجتهاد در لغت جایز نیست.

بحث در خطاب مشافهه است و مشافهه از شفه (لب) گرفته شده است. خطاب مشافهه یعنی خطاب لب به لب که یکی بگوید و دیگری بشنود. خطاب مشافهه یعنی حرف زدن. اگر مطلبی نوشته شود، خطاب مشافهه نیست. بنت الشفه یعنی کلام و حرف زدن.

ولکن لغت مشافهه محل بحث ما نیست و این لغت در آیات و روایات به کار نرفته است. بحث در مصداق مشافهه است مثل «یا ایها الذین آمنوا» که خطاب به چه کسی است.

خطابات در اشعار حافظ

حافظ می‌گوید:

بیا تا گل برافشانیم و می‌در ساغر اندازیم

فلک را سخت بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

مخاطب حافظ در این‌گونه خطاب‌ها چه کسی است. قطعاً شخص خاصی مخاطب نیست.

ای پیک راستان خبر یار ما بگو

احوال گل به بلبل دستان سرا بگو

دیوان حافظ پر است از این نوع خطاب‌ها: مپرس، بگو، بیا، برو. هیچ‌گاه حافظ در حضور کسی شعر نگفته است. (حافظ برای هر غزلی یکی ختم قرآن کرده است و هیچ‌گاه شعر نگفته است مگر در فاصله نماز شب و نماز صبح) کسی هم در فصاحت و بلاغت و زیبایی اشعار حافظ تردید ندارد.

خطاب به صور علمیه و انشاء صور علمیه توسط نفس

گاهی خطاب به معنای فصاحت و بلاغت است. مثلاً فصل الخطاب، یعنی فصاحت و بلاغت. وقتی حافظ خطاب می‌کند، در ذهن خود چیزی را تصور می‌کند و با صورت ذهنی‌اش حرف می‌زند و این صورت می‌تواند با چیزهای زیادی منطبق شود. خطاب با صور علمیه است که می‌تواند مصادیق متعدد داشته باشد. صور علمیه هم از خارج گرفته نمی‌شود بلکه انشاء و ابداع نفس است. نفس انسان مثل خداوند است. (خداوند مثل ندارد؛ لیس کمثله شیء، اما خداوند امثال دارد؛ لله الامثال الاعلی) همان‌طور که خداوند مبدع و خالق است، نفس هم مبدع و خالق است.

محل برگزاری