- بررسی کلام مرحوم نایینی درباره اعتباریات
بررسی کلام مرحوم نائینی پیرامون اعتباریات
عبارتی از مرحوم نائینی درباره اعتباریات نقل شد که در این جلسه به بررسی کلام ایشان میپردازیم.
۱- شروع بحث ایشان این بود که فرمود: شیخ انصاری بین امور اعتباری و امور انتزاعی خلط کرده است، درحالیکه این دو باهم فرق دارند. (فوائد الاصول ج ۴ ص ۳۸۰)
صحیح همان خلطی است که شیخ انصاری کرده است. گاهی اعتباری به معنای انتزاعی است و گاهی به معنای انتزاعی نیست و شیخ غفلت نکرده است. بهعنوانمثال در احکام وضعیه مثل طهارت و نجاست یا زوجیت، میتوان گفت اینها امور انتزاعی هستند. چون شارع فرموده است از این شیء اجتناب کنید، میشود نجاست یا در زوجیت از اینکه شارع فرموده است لمس یا نگاه به این زن حلال است، حکم وضعی زوجیت انتزاع میشود. پس صحیح است که بگوییم: «احکام وضعی از احکام تکلیفی انتزاع میشوند». همینطور صحیح است که اینها را امور اعتباری بدانیم، چون تمام احکام و تکالیف چه وضعی و چه تکلیفی، اعتبارات شرع هستند.
۲- مرحوم نائینی فرمود: ما علیت را از علت انتزاع میکنیم. انتزاع علیت و معلولیت از علت و معلول تکوینی خارجی است. «کانتزاع العلیة والمعلولیة من العلة والمعلول الخارجی التکوینی». (فوائد الاصول ج ۴ ص ۳۸۱)
این فرمایش اشکال دارد، چون هیچگاه علیت از علت انتزاع نمیشود بلکه علیت از نوع رابطه و نسبت بین علت و معلول انتزاع میشود. مثلاً از اینکه آتش، شیء دیگری را میسوزاند، علیت انتزاع میشود نه اینکه از خود آتش، علیت انتزاع شود.
۳- ایشان فرموده است: «و حاصل الکلام: أن الأمور الانتزاعیة إنما تکون من خارج المحمول لیس لها ما بحذاء فی الخارج، سواء کان انتزاعها من مقام الذات کالعلیة والامکان والوجوب والامتناع المنتزعة من ذات العلة والممکن والواجب والممتنع بالذات، أو کان انتزاعها من قیام أحد المقولات التسع بمحله کالفوقیة والتحتیة والقبلیة والبعدیة الزمانیة والمکانیة». (فوائد الاصول ج ۴ ص ۳۸۱) ایشان میفرماید: همه امور انتزاعی، خارج محمول هستند و فرقی ندارد این امر خارج محمول از مقام ذات چیزی انتزاع شود یا از قیام مقولهای به محلش، مثل فوقیت و تحتیت که از این و اضافه انتزاع میشوند. معنای خارج محمول آن است که از دل چیزی، وصفی خارج شود یعنی چیزی از بیرون بر شیء حمل نمیشود بلکه از خود شیء بر خودش حمل میشود.
اولاً اینکه ایشان فرموده است همه امور انتزاعی، خارج محمولاند و از ذات انتزاع میشوند، در مثل امکان صحیح است. از تحلیل ممکنالوجود، امکان انتزاع میشود و بر آن حمل میشود. ولی در شریک الباری و امتناع، دیگر ذات نیست بلکه فقط اعتبار ذهن است.
ثانیاً مرحوم نائینی در بحث خارج محمول، بین ذاتی باب برهان و ذاتی باب ایثاغوجی خلط کرده است. ذاتی باب برهان خارج محمول است اما ذاتی باب کلیات خمس، خارج محمول نیست؛ بلکه میتواند محمول بالضمیمه باشد، یعنی اموری که از خارج ذات بر ذات حمل میشوند مثل الحیوان جنس.
۴- مرحوم نائینی فرموده است: «و یکون لها (امور اعتباری) وجود فی الخارج غایته أن تقررها النفس الأمری یتحقق بعین اعتبارها». (فوائد الاصول ج ۴ ص ۳۸۲) یعنی امور اعتباری نوعی نفس الامریت دارند. وجود حقیقی در امور اعتباری با اعتبار درست میشود؛ مثل خدای متعال که وقتی چیزی را اعتبار میکند، وجود مییابد.
اگر مراد از وجود خارجی، وجودی است که در مقابل وجود ذهنی است، روشن است که امور اعتباری وجود خارجی ندارند بلکه وجودشان ذهنی است. روشنترین مصداق امور اعتباری، ملکیت یا شرکت است که وجود ذهنی دارند نه وجود خارجی. شاید ملکیت اضعف مراتب وجود است و وجود ذهنی هم ضعیفتر از وجود خارجی است چون وجود خارجی دارای اثر است ولی وجود ذهنی آن اثر را ندارد. بله ذهن اثر دارد ولی اثر مطلوب را ندارد.
بهعبارتدیگر دو تعقل وجود دارد: تعقل اولیه و تعقل ثانویه، یا ادراکات اولیه و ادراکات ثانویه. ادراک اولی آن است که مثلاً من میدانم این شیء، فرش است. ادراک ثانوی آن است که من میدانم که میدانم این فرش است. ادراک اولی به معرفت شیء تعلق میگیرد اما ادراک ثانوی به این معرفت تعلق میگیرد. ملکیت یا امور اعتباری دیگر تعقل ثانوی هستند یعنی بهنوعی ادراک و اعتبار ذهنیای که به شیء خارجی تعلق میگیرد، تعلق میگیرد.
۵- مرحوم نائینی میفرماید: «بل یمکن أن یقال: إن الملکیة الاعتباریة إنما تکون من سنخ الملکیة الحقیقیة التی هی إحدی المقولات التسع المعبر عنها بالجدة، فان حقیقة الملکیة هی الواجدیة والسلطنة والإحاطة علی الشیء، وهی ذات مراتب أقواها وأتمها ملکیة السماوات والأرضین وما فوقهما وما بینهما وما تحتهما لله (تعالی) فان إحاطة الباری (تعالی) وواجدیته للسماوات والأرضین أقوی مراتب الواجدیة وأعلی درجات الإحاطة وأی واجدیة تکون أقوی من واجدیة العلة لمعلولها الذی وجوده یکون من مراتب وجودها؟! نظیر واجدیة النفس للصور المخلوقة لها». (فوائد الاصول ج ۴ ص ۳۸۳)
ایشان ملکیت را از مقوله جده دانسته و آن را دارای مراتب میداند؛ درحالیکه این خلط مبحث است. جده نوعی اضافه است و در خدای متعال اضافه معنا ندارد تا مالکیت خدا، جده باشد.
جده یکی از مقولات است که به آن «له» یا ملکیت هم میگویند. این مقوله بهقدری ضعیف و سست است که خیلی از علما آن را ذکر نکردهاند و بقیه هم در حد کمتر از یک سطر به آن اشارهکردهاند. مراد کسانی که جده را معرفی کردهاند آن است که این لباس احاطه به این شخص دارد، از این احاطه حالتی درست میشود که به آن جده میگویند. این معنا بسیار مبهم است. در خدا چنین چیزی نیست و نمیتوان گفت خدا بر آسمان و زمین احاطه دارد. احاطه خداوند «باء» نه «علی». لباس بر من یا سقف احاطه دارد اما خداوند به ما احاطه دارد، در متون دینی هم «احاط بکل شیء» وارد شده است نه «احاط علی کل شیء».
اشکال دیگر آن است که ملکیت خداوند و ملکیت انسان اشتراک لفظی هستند. وقتی میگوییم خدا مالک آسمان و زمین است، یعنی خالق آنها است و معنایش اضافه اشراقی است، اما وقتی میگوییم انسان مالک خودکار است، معنایش خالقیت نیست و این جده است که نسبت بین دو شیء است. درباره خداوند نسبت علی و معلولی است، نسبت بین جُلّ و فرس در «الجلّ للفرس» با نسبت ﷲ و ملک السموات در «لله ملک السموات» متفاوت است.
۶- ایشان فرموده است: «بل ینبغی تعمیم مقولة الجدة لجمیع مراتب الواجدیة». (فوائد الاصول ج ۴ ص ۳۸۳) یعنی باید مقوله جده را تعمیم داد تا شامل هر نوع واجدیتی بشود.
اشکال این کلام آن است که جده، جنس است و جنس ذاتی شیء است و چیزی که ذاتی باشد، قابلتعمیم نیست.