خارج فقه (مسائل مستحدثه قضا) حرم مطهر ۱۴۰۱

درس خارج فقه استاد عابدی

بررسی فقهی قانون تجارت؛ علل ورشکستگی شرکتها، عوامل انسانی و اختیاری

مباحث مطرح شده در این جلسه:

  • علل ورشکستگی شرکتها
  • عوامل انسانی و اختیاری
    ۲- عدم علم و عدم مدیریت
❋ ❋ ❋

اسباب و علل ورشکستگی شرکت‌ها

هدف از طرح این بحث آن است که ورشکستگی در بعض موارد جرم است و مجازات دارد.

اسباب اختیاری و انسانی

۲- عدم علم و عدم مدیریت

سبب دوم از ورشکستگی این است که کسی که لیاقت اداره شرکت را ندارد، مدیر شرکت می‌شود و به خاطر بی‌لیاقتی و بی‌تدبیری او شرکت ورشکسته می‌شود. عدم لیاقت یا به خاطر عدم علم است مثلاً کسی که از اقتصاد چیزی نمی‌داند را مدیر شرکت اقتصادی کنند یا به خاطر عدم مدیریت است یا علم و مدیریت دارد اما کم‌کاری کرده است و نظارت درستی بر شرکت نداشته است.

قبول مسئولیت و ریاست برای کسی که سواد، عُرضه یا دقت ندارد، نوعی خیانت است و خیانت هم جرم است.

روایاتی در این زمینه وجود دارد که آن‌ها را نقل می‌کنیم:

۱- «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِیهِ فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ فَإِنْ أَبَی قُوتِلَ وَ لَعَمْرِی لَئِنْ کَانَتِ الْإِمَامَةُ لَا تَنْعَقِدُ حَتَّی یَحْضُرَهَا عَامَّةُ النَّاسِ [مَا] فَمَا إِلَی ذَلِکَ سَبِیلٌ وَ لَکِنْ أَهْلُهَا یَحْکُمُونَ عَلَی مَنْ غَابَ عَنْهَا ثُمَّ لَیْسَ لِلشَّاهِدِ أَنْ یَرْجِعَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یَخْتَارَ أَلَا وَ إِنِّی أُقَاتِلُ رَجُلَیْنِ رَجُلًا ادَّعَی مَا لَیْسَ لَهُ وَ آخَرَ مَنَعَ الَذِی عَلَیْهِ». (نهج‌البلاغه خطبه ۱۷۳)

مراد از امر، ولایت و خلافت است. روشن است که کلام امام علیه‌السلام اشاره به آیه «وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» (بقره/۲۴۷) است. در داستان حضرت شعیب و حضرت موسی علیهماالسلام هم فرمود: «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُ اْلأَمینُ». (قصص/۲۶)

این خطبه درباره ولایت است اما به قرینه روایات دیگر عام است و در موارد دیگر هم جاری است. نمی‌توان گفت در شرکت کسی مدیر است که همه سهامداران رأی بدهند و رأی همه هم موافق باشد؛ عده‌ای رأی نمی‌دهند که دیگر حق رأی ندارند و عده‌ای که رأی می‌دهند، نمی‌توانند از رأی خود برگردند و باید همه بپذیرند و فتنه به پا نکنند.

۲- «عَنْ رسول‌ﷲ صَلَّی ﷲُ عَلَیْهِ وَسَلَمَ: أیما رجل استعمل رجلا علی عشرة أنفس علم أن فی العشرة أفضل ممن استعمل فقد غش ﷲ وغش رسوله وغش جماعة المسلمین». (کنز العمال ج ۶ ص ۱۹)

۳- «عَنْ رسول‌ﷲ صَلَّی ﷲُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: مَنِ اسْتَعْمَلَ عَامِلًا مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَهُوَ یَعْلَمُ أَنَّ فِیهِمْ أَوْلَی بِذَلِکَ مِنْهُ وَأَعْلَمُ بِکِتَابِ ﷲِ وَسُنَّةِ نَبِیِهِ، فَقَدْ خَانَ ﷲَ، وَرَسُولَهُ، وَجَمِیعَ الْمُسْلِمِینَ». (سنن بیهقی ج ۱۰ ص ۲۰۱)

در روایات فراوان نقل شده است که وقتی پیامبر می‌خواست فرمانده تعیین کند، می‌فرمود فرمانده کسی است که بیشتر قرآن بلد است. در سال‌های ابتدای هجرت کسی که بیشتر سوره بقره را بلد بود، به‌عنوان فرمانده انتخاب می‌کرد. معنای این احادیث بهتر خواندن قرآن یا بهتر تفسیر کردن نیست بلکه معنای این احادیث آن است که رسول خدا می‌خواست ببیند چه کسی آیات جهاد را می‌داند تا او را فرمانده کند. ملاک، قرائت یا تفسیر قرآن نبوده است بلکه ملاک، احکام جهاد قرآن بوده است. در این بحث هم می‌فرماید اعلم به کتاب خدا و سنت رسول‌ﷲ، مراد احکام وضو و نماز نیست بلکه مراد آیات قرآن و احکام خدا نسبت به آن کار است.

۴- «من تقدم علی قوم من المسلمین وهو یری أن فیهم من هو أفضل منه فقد خان ﷲ ورسوله والمسلمین». (الغدیر ج ۸ ص ۲۹۱)

۵- «قَالَ (رسول‌ﷲ): مَنْ أَمَ قَوْماً وَ فِیهِمْ أَعْلَمُ مِنْهُ أَوْ أَفْقَهُ مِنْهُ لَمْ یَزَلْ أَمْرُهُمْ فِی سَفَالٍ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة». (محاسن ج ۱ ص ۹۲ و کتاب سلیم بن قیس ج ۱ ص ۱۱۸)

این احادیث دلالت دارند بر اینکه، مراد خلافت و امامت نیست چون ده نفر یا قوم، مسئله امامت نیست، بنابراین شرکت و ریاست آن را شامل می‌شود.

توضیحی پیرامون کتاب نهج‌البلاغه و کتاب سلیم بن قیس

نهج‌البلاغه: افرادی مثل آیت‌ﷲ خویی به نهج‌البلاغه استناد نمی‌کنند چون سند ندارد. برخی می‌گویند نهج‌البلاغه ساخته‌وپرداخته سید رضی است، مانند افرادی که در پاکستان و عراق هستند و کتاب هم نوشته‌اند. برخی هم در مصر می‌گویند این کتاب متعلق به سید مرتضی است.

سید رضی گردآورنده نهج‌البلاغه است. سید عبد الزهرا حسینی الخطیب تمام خطبه‌ها و کلمات نهج‌البلاغه را در کتاب مصادر نهج‌البلاغه و اسانیده و از کتابهای قبل از سید رضی جمع آوری کرده است. در این کتاب کاری به اعتبار روایات ندارد بلکه مقصودش ان است که نشان دهد که این خطبه‌ها و کلمات قبل از سید رضی هم وجود داشته‌اند.

علامه طباطبایی در المیزان می‌فرماید: اگر تمام فلاسفه و متکلمین و مسلمین جهان جمع شوند، نمی‌توانند هیچ‌یک از این مطالب را بگویند. از قوت کلمات نهج‌البلاغه می‌توان فهمید که کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام است.

ابن ابی الحدید در شرح خود می‌گوید: بعضی از خطبه‌ها را بیش از هزار بار خواندم و اشک ریختم و در هر بار مطلب جدیدی به دست آوردم. او می‌گوید: باید برای بعضی از خطبه‌های نهج‌البلاغه سجده کرد.

خطبه‌ها و کلمات نهج‌البلاغه معمولاً سند ندارند، اما بعضی از موارد در منابع متعددی که از نهج‌البلاغه نقل نکرده باشند، نقل شده‌اند. «وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ ع لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ قَالَ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ أَخَذَ بِیَدِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَخْرَجَنِی إِلَی الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَکَ النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَی سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَی رُکْنٍ وَثِیقٍ یَا کُمَیْلُ الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُوا ۴۶۳۵ عَلَی الْإِنْفَاقِ وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِینٌ یُدَانُ بِهِ بِهِ یَکْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَاعَةَ فِی حَیَاتِهِ وَ جَمِیلَ الْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْه» (نهج‌البلاغه کلمات قصار ۱۴۷)

از جمله «الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْه» می‌توان استفاده کرد که اگر علم باشد، مال رشد می‌کند و اگر علم نباشد مال از بین می‌رود. این روایت را بیش از دویست منبع مانند تاریخ طبری، تاریخ ابن اثیر، تاریخ ابن خلدون و… نقل کرده‌اند. اهل سنت معتقدند اگر حدیثی در ۴۰ منبع نقل شده باشد، متواتر است. بسیاری از کلمات نهج‌البلاغه همین‌طور است. استناد به کثرت نقل است نه سند آن‌ها.

کتاب سلیم بن قیس: اصل اینکه سلیم بن قیس هلالی کتابی با موضوع فتنه‌های بعد از رسول خدا داشته است، موردشک نیست و روایت داریم که شیعه و محب ما نیست کسی که کتاب سلیم بن قیس را نداشته باشد: «َ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَنْ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ مِنْ شِیعَتِنَا وَ مُحِبِّینَا کِتَابُ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ فَلَیْسَ عِنْدَهُ مِنْ أَمْرِنَا شَیْ‌ءٌ وَ لَا یَعْلَمُ مِنْ أَسْبَابِنَا شَیْئاً وَ هُوَ أَبْجَدُ الشِّیعَةِ وَ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِ آلِ مُحَمَدٍ ع». (مستدرک الوسائل ج ۱۷ ص ۲۹۸)

و لکن معلوم نیست کتابی که اکنون موجود است، همان کتاب باشد. به‌احتمال‌زیاد بلکه یقیناً در کتاب دست برده شده است. شاهد آنکه علامه مجلسی مطالبی را از کتاب سلیم بن قیس نقل کرده است که در این کتاب نیست و بااینکه بناء علامه مجلسی بر این بوده است که تمام کتاب سلیم بن قیس را نقل کند، مطالبی در کتاب سلیم هست که در بحار نیست. لذا کتاب سلیم بن قیس قابل‌اعتماد نیست چون بعد از مجلسی تحریف شده است؛ اما حدیثی که از کتاب سلیم بن قیس نقل شد در محاسن برقی و منابع دیگر هم وجود دارد یا شبیه به آن یا قریب به مضمون آن نقل شده است، کفایت می‌کند.

محل برگزاری