خارج فقه (مسائل مستحدثه قضا) حرم مطهر ۱۴۰۲

درس خارج فقه استاد عابدی

بررسی فقهی قانون تجارت؛ افلاس شرکت، مصادیقی از تزاحم در باب حج

مباحث مطرح شده در این جلسه:

  • مسائلی پیرامون افلاس شرکت‌ها
  • مصادیقی از حقوق متزاحم در باب حج
❋ ❋ ❋

مسائلی پیرامون افلاس شرکت‌ها

مصادیقی از حقوق متزاحم در باب حج

در باب حج روایات فراوانی داریم که اگر کسی مستطیع شود ولی حج انجام ندهد، هنگام مرگ، ملائکه به او خطاب می‌کنند: مت یهودیا او نصرانیا. (کافی ج۴ ص۲۶۸) این تعبیر در باب‌های دیگر نیست. علت این مطلب آن است که دین یهودیت یا مسیحیت، حج ندارند. ادیان دیگر مانند بودایی‌ها یا هندوها چیزی شبیه به حج دارند که به شهر هنارس می‌روند و لباس احرام می‌پوشند و در رود گنگ غسل می‌کنند. یهودیت و مسیحیت مثل نماز، روزه و خمس دارند ولی مثل حج ندارند. لذا کسی که حج بر او واجب بوده است ولی انجام نداده است، دین او مصل دین یهودی و مسیحی است که حج ندارند.

آیا حج واجب فوری است یا علی التراخی؟

این بحث در تزاحم حقوق دخالت دارد. معروف آن است که حج واجب فوری است حتی برخی مثل صاحب جواهر ادعای اجماع بر فوری بودن حج کرده‌اند و تصریح کرده‌اند که اگر حج را تاخیر بیاندازد، مرتکب کبیره شده است. (جواهر الکلام ج۱۷ ص۲۲۳) عده کمی گفته‌اند حج واجب فوری نیست و دلیل ایشان آن است که آیه شریفه «وَأَتِمُّواْ الْحَجَ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ». (بقره/۱۹۶) در سال ششم هجری نازل شده است و سال ششم جنگ حنین اتفاق افتاد و پیامبر در آن سال در ماه ذی القعده مصالحه کرد و حج را به عمره مفرده تبدیل نمود و به مدینه برگشت. رسول خدا می‌توانست یک ماه هم صبر کند و حج خود را انجام دهد ولی برگشت و سال هشتم هجری یا سال دهم و یازدهم برای حج تشریف برد. این شاهد آن است که حج واجب فوری نیست. بله نباید طوری باشد که عرفا اهمال در واجب حساب شود.

البته شریفه «وَلِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا». (آل عمران/۹۷) مربوط به سال هشتم هجری است، اما آیه «وَأَتِمُّواْ الْحَجَ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ» (بقره/۱۹۶) مربوط به سال ششم هجری است. عرفا کسی که ثبت نام را به تاخیر انداخت یا امسال به حج نرفت و سال بعد رفت؛ گناهکار محسوب نمی‌کنند. این شاهد آن است که در ذهن متشرعه این است که حج واجب فوری نیست. لذا به نظر می‌رسد که قول دوم صحیح باشد و حج، واجب فوری نیست و اگر هم واجب فوری باشد، واجب فوری اصطلاحی نیست.

۱- در تزاحم حجت‌الاسلام یا حج نیابی، کدام یک مقدم است؟ کسی که حج انجام نداده است و مستطیع شده است، دو حج به ذمه او است و در یکسال نمی‌توان دو حج انجام داد. ممکن است کسی بگوید امر به شیء مقتضی نهی از ضد است و امر به حج مقتضی نهی از ضد آن است و نهی از عبادت موجب فساد است. این استدلال صحیح نیست؛ کما اینکه اگر بگوییم ابتدا کدام یک مستقر شده است و ملاک اسبقیت است، صحیح نیست. در خصوص این مساله نمی‌توان اینگونه استدلال کرد چون نص خاص داریم که حجت‌الاسلام بر حج نیابی مقدم است. لذا تزاحم حقوق نیست برخلاف کسانی که آن را از امثال تزاحم حقوق دانسته‌اند.

۲- اگر کسی حجی را نذر کرد سپس مستطیع شد، تزاحم بین حج منذور و حجت‌الاسلام می‌شود. اگر حج نذری با حجت‌الاسلام تداخل کند، مشکلی نیست. اما اگر تداخل نکنند یا نذر کند حجی غیر از حجت‌الاسلام انجام دهد، کدام یک مقدم است؟ شبیه این مساله است مساله‌ای که صاحب جواهر مطرح کرده است که اگر کسی نذر کرد روز عرفه به زیارت سیدالهشداء برود، دیگر مستطیع نمی‌شود، گرچه امام خمینی در تحریر الوسیله می‌فرماید: اگر مستطیع شد باید به حج برود و حجت‌الاسلام مقدم است. این بحث اهم و مهم نیست. صاحب جواهر می‌فرماید: وقتی نذر منعقد شد، دیگر مستطیع نمی‌شود ولی امام خمینی می‌فرماید: وقتی مستطیع شد، نذر او صحیح نیست.

۳- اگر کسی زکات یا خمس به ذمه‌اش بود و مستطیع شد؛ اگر اولین سالی است که متسطیع شده است و چنانچه خمس و زکاتش را بپردازد، مستطیع نمی‌شود، خمس و زکات را بپردازد و دیگر مستطیع نیست. اما اگر حج به ذمه‌اش از قبل مستقر بوده است و چنانچه خمس و زکات را بپردازد، مستطیع نمی‌شود، تزاحم حقوق است. مانند این مساله است

محل برگزاری