مباحث مطرح شده در این جلسه:
جواز مضاربه و سرمایهگذاری با مال بچه
آموزش طفل
جواز مضاربه و سرمایهگذاری با مال بچه
(مسألة ۱۰): يجوز للوليّ المضاربة بمال الطفل و إبضاعه بشرط وثاقة العامل و أمانته، فإن دفعه إلى غيره ضمن. (تحریر الوسیله ج ۲ ص ۱۵)
جایز است ولی با مال بچه مضاربه انجام بدهد یا مال بچه را سرمایهگذاری کنید، بهشرط اینکه عامل امین و مورد وثوق باشد. اگر ولی مال بچه را به غیر امین بدهد، ضامن است.
اولاً اینکه فرمود جایز است با مال بچه مضاربه کند، بهتر بود بهجای کلمه مضاربه، بگوییم یجوز للولی التکسب بمال الطفل و ابضاعه یا بگوییم یجوز للولی التجارة بمال الطفل و ابضاعه. چون مضاربه عقد و معامله خاصی است درحالیکه جایز است با مال طفل خریدوفروش کند، یا اجاره انجام دهد یا معاملات مختلف دیگر. مضاربه خصوصیتی ندارد.
همچنین بهتر بود بهجای کلمه یجوز بگوییم در بعضی مواقع تجارت یا سرمایهگذاری با مال طفل واجب است و در بعضی مواقع جایز است. علت آن است که ولی باید مال بچه را حفظ کند. شاید بگوییم رعایت مصلحت بچه و رشد دادن مال واجب نیست اما حداقل باید مال بچه را کم نکند؛ مثلاً زمانی که تورم باشد نگهداشتن پول، کم کردن سرمایه بچه است. در مواقعی تجارت واجب است و آن زمانی است که نگهداشتن مال موجب کم شدن مال میشود. در غیر این موارد تجارت جایز است؛ بنابراین بهتر این است که بهجای یجوز بگوییم: قد یجب.
ثانیاً امام فرمود: بشرط وثاقة العامل و أمانته. ولکن گفته شد که وثاقت ملاک نیست بلکه ملاک خبرویت عامل است وگرنه اگر کسی مورد وثوق و امین است ولی وارد هر معاملهای میشود شکست میخورد، نمیتوان مال بچه را به او داد چون اتلاف مال طفل است. پس باید بگوییم بشرط خبرویت العامل و امانته.
اگر ولی مال بچه را به غیر امین و غیر ثقه بدهد ضامن است؛ در اینجا هم باید یک قید اضافه شود و آن قید این است که: بشرط حصول الضرر. وگرنه اگر ولی بچه مال بچه را به غیر امین داد و او تجارت کرد و سود برد و سهم بچه را هم پرداخت کرد، ولی ضامن نیست. ولی در صورتی ضامن است که مال بچه مورد تضرر قرار بگیرد.
آموزش طفل
(مسألة ۱۱): يجوز للوليّ تسليم الصبي إلى أمين يعلّمه الصنعة، أو إلى من يعلّمه القراءة و الخطّ و الحساب و العلوم العربيّة و غيرها من العلوم النافعة لدينه و دنياه و يلزم عليه أن يصونه عمّا يفسد أخلاقه، فضلًا عمّا يضرّ بعقائده. (تحریر الوسیله ج ۲ ص ۱۵)
جایز است ولی، بچه را به کسی بسپارد که به او صنعت بیاموزد یا سواد یا خطاطی یا ریاضیات یا ادبیات عربی یا علوم دیگری که به درد دین و دنیای بچه بخورد به او بیاموزد. بر ولی واجب است که بچه را از چیزی که موجب فساد اخلاق بچه است حفظ کند تا چه رسد به اینکه موجب ضرر به عقاید بچه میشود.
نکته اول اینکه امام خمینی میفرماید جایز است ولی بچه را به کسی که این موارد را به او بیاموزد، شاید بگوییم الآن چیزهایی واجب است. حتی غیرازاین موارد هم وجود دارند؛ مثلاً امروزه کشورهایی هستند که همیشه خطر سیل و غرق شدن وجود دارد، در این کشورها واجب است که ولی به بچه شنا آموزش بدهد چون در این کشورها شنا ضروری است. در بعضی کشورها مثل اندونزی جایی هست که انسان از بدو تولد تا زمان مرگ بالای درخت است، واجب است که به بچه آموزش بالا رفتن از درخت بدهد چون خانهاش بالای درخت است. در سودان باید مارگیری را به بچه آموزش بدهد؛ بنابراین مواردی واجب است و مواردی خوب است و مواردی جایز است.
امروزه در دنیا در حد دبستان و دبیرستان برای هرکسی لازم است، کما اینکه خط لازم نیست. زمانی خط کمال بود ولی امروزه اهمیت زیادی ندارید. یا همه لازم نیست زبان عربی یاد بگیرند یا همه طلبه بشوند؛ بنابراین بهتر است بگوییم نوعاً به بچه آموزشوپرورش در حد متوسطه واجب است. بعضی از موارد مثل شنا در بعضی کشورها یا آموزش رایانه برای بچهها لازم است. مثالهایی که امام فرموده است هم ملاک نیستند بلکه ملاک این است که استعداد هر بچهای را تشخیص بدهند و در همان زمینه او را تعلیم بدهند. ممکن است یک بچه در یادگیری زبان استعداد داشته باشد و دیگری در یادگیری علوم ریاضی و دیگری در ادبیات و دیگری در حقوق. آموزشهای حداقلی واجب است، مثلاً در بعضی کشورها هر انسانی که تابعیت دارد حقوق میگیرد اما لوازمی هم دارد و باید چیزهایی را یاد گرفته باشد و اگر آن چیزها را یاد نگرفته باشد آن حقوق دولتی قطع میشود. این موارد را باید ولی بچه آموزش بدهد.
نکته دوم اینکه امام فرمود: نسبت به عقاید و اخلاق واجب است که بچه را حفظ کند. اولاً باید بگوییم: و واجب است تعلیم اعتقادات و اخلاق، سپس بگوییم حفظ کند از آنچه برای اخلاق و اعتقادات ضرر دارد. ابتدا باید اعتقادات را به بچه آموزش داد، بعد از ما یضر جلوگیری کرد. ثانیاً اعتقادات هم فرق دارد. بعضی از اعتقادات مثل قضا و قدر یا جبر و اختیار را امام خمینی در بعضی از کتابها فرموده است خیلی از علما هم این مسائل را نمیدانند تا چه رسد به نوع مردم و تا چه رسد به بچهها. اینگونه اعتقادات لازم نیست به بچهها آموزش داده شود. اعتقاداتی در حداقلی از واجبات اعتقادات و ضروریات اخلاق واجب است و حرام است کاری کنیم که این اعتقادات یا اخلاق فاسد بشود؛ مثلاً در بعضی از کشورها بچههای مسلمان اسم حضرت مریم را بشنوند گریه میکنند اما اسم امام حسین علیهالسلام را بشنوند گریه نمیکنند، چون در مدارس مسیحی درسخواندهاند. در هندوستان بعضی جاها هست که بچههای مسلمان به بت احترام میگذارند چون در مدارس هندوها یا بودائیها درسخواندهاند. یکی از مصادیق مایضر، مدارس مختلط یا مدارس مسیحی و امثال آن است. متأسفانه در بعضی جاها شیعهها وضع مالی خوبی ندارند، مسیحیها با اتوبوس بچههای شیعه را به مدارس خود میبرند و اعتقادات آنها را خراب میکنند. این موارد را باید بگوییم حرام است.
نکته دیگر راجع به این مسئله درباره اخلاق است. اخلاق یا اخلاق اصطلاحی است یا اخلاق عرفی. اینکه انسان چگونه لباس بپوشد یا چه زمانی ناخن بگیرد عرفا اخلاق حساب میشود. ولی صحیح آن است که چیزهایی اخلاق است و چیزهایی آداب است. اینکه انسان به بچه آموزش بدهد که شلوار جین پاره که الآن مد است نپوشد، اخلاق نیست بلکه آداب است ولی لازم است. بعضی از آداب، آداب یهودی یا مسیحی است، باید مواظب باشد انجام ندهد. باید بدانیم چه چیزی اخلاق است و چه چیزی آداب است و چه مقدار از آن واجب است.
متأسفانه این مسائل بحث نمیشود. باید بین اخلاق و آداب فرق گذارد، آنچه مربوط به روح انسان است اخلاق است و آنچه مربوط به اندام انسان است آداب است، مثلاینکه چگونه لباس بپوشد، کی حمام برود، چگونه غذا بخورد، چگونه بنشیند، سر سفره چگونه بنشیند، ابتدای غذا بسمﷲ بگوید، از جلوی خودش غذا بخورد، چگونه بخورد و … . آداب در مواردی واجب است و در مواردی مستحب است. در روایات بیشتر آداب ذکر شده است تا اخلاق. اگر انسان عقل سالمی داشته باشد، اخلاق را میفهمد اما آداب باعقل فهمیده نمیشود گرچه عقل ابوعلی سینا داشته باشد، بلکه باید از کسی بشنود یا در کتابی مطالعه کند. پدر باید در حداقلی آداب را به بچه آموزش بدهد. آداب مهمانی رفتن و مهمانداری را آموزش بدهد. مثلاینکه وقتی مهمان آمد، نامحرم کجا بنشیند و محرم کجا بنشیند و بچه با آنها چگونه برخورد کند. آموزش این آداب به بچه واجب است.
اخلاق صفاتی است که مربوط به روح است و صفات مربوط به روح تا ملکه شدن زمان میبرد لذا بچه خودش به سن بلوغ رسیده است. بهتر بود امام بهجای اخلاق بگوید آداب و آداب هم بعضی موارد واجب است آموزش داده شود و بعضی موارد خوب است. ولی مسائل اخلاقی مربوط به روح است و اگر عقل سالمی داشته باشد خودش خواهد فهمید، چون اخلاق استدلال دارد. اخلاق تا وقتی حالت است، اخلاق نیست تا ملکه شدن هم زمان میبرد و باید چند سال تمرین کند تا ملکه شود که دیگر به سن بلوغ رسیده است و دیگر به گردن خودش است.
بله اخلاق و آداب در تأثیر و تأثر متعاکس هستند. اخلاق روی رفتار اثر میگذارد و رفتار هم از اخلاق سر میزند اما بههرحال با یکدیگر فرق دارند. این در کتابها اشتباه شده است که در بحثهای آداب، بحث اخلاص و امثال آن آمده است.