خارج اصول (اجتماع امر و نهی) حرم‌مطهر ۱۴۰۰

درس خارج اصول استاد عابدی

مفاهیم؛ مفهوم شرط؛ ادامه بحث تداخل و نقد نظر امام خمینی(ره)

مباحث مطرح شده در این جلسه:

نظر امام خمینی(ره) در عدم تداخل اسباب
اشکال استاد به کلام امام خمینی(ره)

❋ ❋ ❋

نظر امام خمینی(ره) در عدم تداخل اسباب

کلام آخوند خراسانی در بحث تداخل اسباب مطرح شد. چند نکته از کلمات برخی از علما را هم ذکر می‌کنیم.

امام خمینی شبیه آخوند به عدم تداخل در اسباب قائل است اما نه با استدلالی که آخوند ذکر کرده است بلکه به سبک دیگری. آخوند از راه وضع جمله شرطیه وارد شد و اینکه جمله شرطیه بر حدوث دلالت می‌کند نه بر ثبوت. امام خمینی فرموده است: اگر عالم تکوین را در نظر بگیریم، در عالم تکوین اسباب و مسبباتی یا علل و معلول‌هایی وجود دارد. گاهی می‌بینیم چند علت هستند که یک معلول مشترک دارند. مثلاً خورشید گرم می‌کند، آتش هم گرم می‌کند، اصطکاک بین دو جسم هم گرما ایجاد می‌کند؛ یعنی امور تکوینی مختلف علت برای حرارت هستند؛ و در عالم تکوین چنین است که کسی نمی‌گوید آتش و خورشید و اصطکاک اجسام تداخل می‌کنند و یک معلول را ایجاد می‌کنند. خورشید حرارت ایجاد می‌کند، آتش هم حرارت ایجاد می‌کند اما حرارت دیگری غیر از حرارت خورشید، اصطکاک بین دو جسم هم حرارتی غیر از حرارت خورشید و آتش ایجاد می‌کند. ذهن عرف مردم هم از تکوین شکل گرفته است و عرف به عالم نگاه می‌کنند و از آن می‌فهمند که وقتی علت متعدد بود، معلول هم متعدد خواهد بود. شرط در قضیه شرطیه هم همین‌طور است. به‌عبارت‌دیگر شارع مقدس این امور اعتباری را القای به عرف کرده است و انس ذهنی عرف به عالم تکوین است و در عالم تکوین وقتی اسباب متعددند، مسبب‌ها هم متعدد هستند. شارع به این عرف می‌گوید: اگر افطار ماه رمضان کردی، کفاره بده، اگر ظهار کردی، کفاره بده، اگر آدم کشتی، کفاره بده. این‌ها خطاب به عرف است. عرف می‌گوید در تکوین تعدد مسبب بود، اینجا هم همان‌طور است. پس اسباب در یکدیگر تداخل نمی‌کنند.

امام خمینی در ادامه می‌فرماید: نگویید این قیاس است و ما نباید عالم اعتبار به عالم تکوین قیاس کنیم. اینجا بحث قیاس نیست. نمی‌خواهیم عالم اعتبار را به تکوین قیاس کنیم بلکه می‌خواهیم بگوییم اعتبار ذهنی عرف چیست، ذهن عرفی که مورد خطاب شارع است چگونه شکل پیدا کرده است.

بسیاری از آقایان این کلام امام را نقل کرده و پذیرفته‌اند.

اشکال استاد به کلام امام خمینی(ره)

به نظر می‌رسد فرمایش امام خمینی اشکالی دارد. اشکال این نیست که مقایسه عالم اعتبار و تشریع به عالم تکوین صحیح نیست. اشکال آن است که اصل اینکه در عالم تکوین علت و معلول یا سبب و مسبب هست، قابل تأمل است و معلوم نیست صحیح باشد. این را می‌دانیم که خورشید گرم می‌کند و می‌دانیم که آتش ایجاد حرارت می‌کند یا می‌دانیم آب آتش را خاموش می‌کند؛ اما آیا آب علت است و خاموش شدن معلول است؟ یا اینکه آب مؤثر و خاموش شدن اثر است؟ آیا دلیلی داریم که نام این عمل، علت و معلول است نه اثر و مؤثر؟

متکلم خورشید را علت و حرارت را معلول نمی‌داند، بلکه اثر و مؤثر می‌داند. در اثر و مؤثر بنا ساختمان را می‌سازد و سپس از دنیا می‌رود ولی اثرش باقی است و معیت ندارند، ولی در علت و معلول نمی‌شود که علت باشد ولی معلول نباشد بلکه همیشه معیت دارند.

درست است که در عالم خارج چیزی در چیز دیگری تأثیر می‌گذارد، اما آیا نامش را سبب و مسبب بگذاریم یا نامش را علت و معلول بگذاریم، یا نامش را طبق عرفان تجلی و متجلی بگذاریم، یا نامش را ظهور و مظهر بگذاریم، یا نامش را شأن و شئون بگذاریم؟ این‌ها فرق می‌کنند.

آنچه خدای متعال در عالم خارج آفریده این است که خورشید گرم می‌کند، حرارت هم گرم می‌کند، اما خدای متعال اینکه یکی علت باشد و دیگری معلول باشد را قرار نداده است. این الفاظ و کلمات کار عرف است. در خارج خورشید و آتش هست و هر دو گرم می‌کنند اما اینکه علت و معلول باشند امری اعتباری است نه تکوینی و ممکن است کس دیگری طور دیگری اعتبار کند؛ بنابراین اصل اینکه ذهن عرف با علت و معلول انس دارد صحیح نیست. شاهد آنکه فرمایش امام صحیح نیست آن است که در زمان رسول خدا یا در زمان ائمه علیهم‌السلام (حداقل تا زمان امام موسی بن جعفر علیه‌السلام) کلماتی مانند علت و معلول در فرهنگ عربی نبوده است. مثلاً زمانی که امام صادق علیه‌السلام فرموده است: اذا نمت فتوضا یا اذا بلت فتوضا، اصلاً در ذهن مردم علت و معلول نبوده است و بعداً در فرهنگ عربی وارد شده است لذا نمی‌توان گفت ذهن مردم به علت و معلول مأنوس بوده است و در علت و معلول عدم تداخل می‌دیدند و وقتی شارع این کلمات را فرموده است همان علت و معلول و عدم تداخل جاری می‌شود. در دو قرن اول صدر اسلام در فرهنگ عربی اصلاً کلمه علت و معلول وجود ندارد، فقط در نهج‌البلاغه یکجا این کلمه هست که آن‌هم دلیل نمی‌شود. لذا دلیلی نداریم که عرف با دو لفظ علت و معلول انس ذهنی داشته باشد و نمی‌توان اصطلاحات شرعی را بر آن‌ها حمل کرد.

محل برگزاری