مباحث مطرح شده در این جلسه:
- حجیت خبر واحد
- ادله قائلین به عدم حجیت خبر واحد
- استدلال به روایات بر عدم حجیت خبر واحد
ادله قائلین به عدم حجیت خبر واحد
استدلال به روایات بر عدم حجیت خبر واحد
بحث این است که آیا روایاتی دال بر عدم حجیت خبر واحد داریم؟
روایاتی در بحارالانوار نقل شده است که برخی از آنها را نقل میکنیم:
روی عن الصادق: أن رسول ﷲ قال: ما وجدتم فی کتاب ﷲ عزوجل فالعمل به لازم. (بحارالانوار ج ۲ ص ۲۲۰)
عن نصر الخثعمی قال: سمعت أباعبدﷲ یقول: من عرف من أمرنا أن لا نقول إلا حقا فلیکتف بما یعلم منا. (بحارالانوار ج ۲ ص ۲۲۰)
ما جاءک عنا فقسه علی کتاب ﷲ عزوجل و أحادیثنا فإن کان یشبههما فهو منا وإن لم یشبههما فلیس منا، قلت: یجیئنا الرجلان وکلا هما ثقة بحدیثین مختلفین فلا نعلم أیهما الحق، فقال: إذا لم تعلم فموسع علیک بأیهما أخذت. (بحارالانوار ج ۲ ص ۲۲۴)
علامه مجلسی ذیل این روایات میفرماید: وسنفصل القول فی ذلک فی رسالة مفردة إن شاءﷲ تعالی. (بحارالانوار ج ۲ ص ۲۲۵) البته ایشان موفق به نوشتن این کتاب نشدند.
قال رسول ﷲ فی حجة الوداع: قد کثرت علی الکذابة وستکثر فمن کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار فإذا أتاکم الحدیث فاعرضوه علی کتاب ﷲ وسنتی فما وافق کتاب ﷲ وسنتی فخذوا به وما خالف کتاب ﷲ وسنتی فلا تأخذوا به. الخبر. (بحارالانوار ج ۲ ص ۲۲۵)
در حدیثی فرموده است ملاک پذیرش حدیث، موافقت با قرآن است و در حدیث دیگری فرموده است ملاک پذیرش حدیث، عدم مخالفت با قرآن است.
خطب النبی بمنی فقال: أیها الناس ماجاءکم عنی فوافق کتاب ﷲ فأنا قلته، وماجاءکم یخالف القرآن فلم أقله. (بحارالانوار ج ۲ ص ۲۴۲)
عن أبی عبدﷲ قال: قال رسول ﷲ : إذا حدثتم عنی بالحدیث فانحلونی أهنأه وأسهله وأرشده، فإن وافق کتاب ﷲ فأنا قلته، وإن لم یوافق کتاب ﷲ فلم أقله. (بحارالانوار ج ۲ ص ۲۴۲)
از این روایات معلوم میشود که «موافق نیست» و «مخالف است» به یک معنا بوده است ولی امروزه آن را دو چیز میدانند. مخالف یعنی قرآن چیزی میفرماید و حدیث غیرازآن است ولی موافق یعنی قرآن نسبت به مطلب حدیث، ساکت است.
ما علمتم أنه قولنا فالزموه ومالم تعلموه فردوه إلینا. (بحارالانوار ج ۲ ص ۲۴۵)
ملاک در حدیث، علم است.
إذا کان جاءک الحدیثان المختلفان فقسهما علی کتاب ﷲ وعلی أحادیثنا فإن أشبههما فهو حق وإن لم یشبههما فهو باطل. (بحارالانوار ج ۲ ص ۲۴۴)
علامه مجلسی تمامی این احادیث را در باب تعارض روایات آورده است و اگر مجلسی هم این کار را نمیکرد از خود روایات مشخص است که فرض تمامی این روایات این است که اگر دو حدیث هست که مخالف هستند، آنچه علم دارد و موافق قرآن است، بپذیرید. بنابراین این روایات ربطی به بحث ما ندارند و جواب هم نمیخواهند.
در این روایات مواردی چنین است که راوی سؤال میکند که من در شهری هستم و نمیدانم باید چه کنم؟ امام علیهالسلام میفرماید به علمای اهل سنت مراجعه کن و هر چه گفتند خلاف آن را عمل کن.
آیا این حدیث به این معنا است که در هر مسئلهای که گیر کردیم از عالم اهل سنت سؤال کنیم و عکس آن را عمل کنیم؟ مراد این است که اگر دو حدیث دارید که متعارض هستند از عالمان اهل سنت بپرسید و ببین کدامیک موافق نظر آنها است و کدامیک مخالف نظر آنها است، خلاف آن را عمل کن؛ چون علمای آنها از حضرت امیر علیهالسلام سؤال میکردند و هر چه حضرت میفرمود خلاف آن را عمل میکردند لذا ائمه فرمودند: دَعُوا مَا وَافَقَ اَلْقَوْمَ فَإِنَّ اَلرُشْدَ فِی خِلاَفِهِمْ. (وافی ج ۱ ص ۲۹۳) از صدر و ذیل احادیث و فهم محدثین میتوان فهمید که این روایات مربوط به باب تعارض است و باب تعارض بعد از فرض حجیت است.