خارج اصول، امارات (قطع و ظن) حرم‌مطهر ۱۴۰۲

درس خارج اصول استاد عابدی

حجیت قول لغوی

مباحث مطرح شده در این جلسه:

  • حجیت قول لغوی
❋ ❋ ❋

حجیت قول لغوی

اگر کلامی از شارع به ما برسد، یا دلالت بر معنا دارد یا دلالت بر معنا ندارد. اگر دلالت بر معنا ندارد، مجمل است؛ اما اگر دلالت بر معنا دارد و یک معنا، موضوع له کلمه است، متوقف بر این است که شنونده وضع را بشنود و عالم به وضع باشد؛ این دلالت تصوری است مثل آنکه متکلم در خواب چیزی می‌گوید و شنونده نیز از آن کلام چیزی می‌فهمد؛ اما آیا این معنا، مراد و مقصود متکلم است؟ به این دلالت، دلالت تصدیقیه یا دلالت استعمالیه می‌گویند.

اصل بر این است که هر کس هر چه می‌گوید، مطابق با اراده است و این اراده جدی است. این اصل، عقلائی است که اصل عدم هزل و عدم اراده خلاف است. اگر بخواهیم بگوییم، کلام دلالت برخلاف ظاهر دارد، یا باید بگوییم متکلم نتوانسته است به دلیل غفلت یا حواس پرستی، مراد را برساند که این درباره خدا و معصوم جاری نیست؛ اما اگر احتمال بدهیم قرینه متصل به کلام داشته یا قرینه منفصلی داشته و به دلیل اعتماد به آن قرینه، خلاف ظاهر را اراده کرده است؛ هنگام شک در وجود قرینه و عدم قرینه، اصل عدم قرینه است. قرینه متصل که وجود ندارد و اصل عدم قرینه است. احتمال دارد که قرینه منفصل مثل روایتی که به ما نرسیده است، وجود داشته باشد ولی آخوند خراسانی در بحث عام و خاص فرمود: اگر خاص متصل به عام باشد اصلاً عام ظهور در عموم ندارد اما اگر خاص منفصل باشد، عام در عموم ظهور دارد اما حجت نیست؛ یعنی اگر قرینه منفصل باشد، کلام ظهور دارد اما حجت نیست. در مانحن فیه اگر قرینه‌ای یافت نشد، کلام ظهور دارد و اصاله الظهور می‌گوید این ظاهر حجت است. آیا نیاز به اصل عدم قرینه داریم یا خیر؟ اختلاف بین شیخ و آخوند است. شیخ می‌فرماید: باید بگوییم اصل عدم قرینه منفصل است سپس می‌گوییم کلام ظاهر و حجت است اما آخوند می‌فرماید: همین‌که قرینه را ندید کلام ظاهر و حجت است. این بحث را مطرح خواهیم کرد که آیا می‌توان از این اصل عدم قرینه در کتاب‌های لغوی استفاده نمود؟

حجیت قول لغوی یعنی اگر کلامی بود و معنای آن را نمی‌دانیم، پس کلام ظاهر نیست. آیا برای به دست آوردن ظهور کلام، می‌توان سراغ کتاب‌های لغت رفت؟ آیا کتاب لغت برای به دست آوردن صغرای بحث اصاله الظهور مفید است؟

سه بحث وجود دارد: آیا لغوی، خبره و اهل‌فن است؟ آیا می‌توان به آن‌ها اعتماد کرد؟ اگر عالم و عادل هستند، دلیل حجیت قول لغوی چیست؟

بهتر آن است که بحث کنیم آیات و روایات، قواعد ادبی متناقض دارند؛ در این صورت چگونه باید به آن‌ها اعتماد کرد؟ مثلاً اگر کسی گفت: ان زید ضربتک اضربه؛ این عبارت چگونه معنا می‌شود؟ ادبیات متداول این است که این جمله متناقض است چون ان شرطیه برای تعلیق است یعنی مشروط معلق بر شرط است. از سوی دیگر جمله اسمیه بر ثبوت دلالت می‌کند ولی جمله فعلیه بر تجدید دلالت می‌کند. زید ضربک، جمله اسمیه است و بر ثبوت دلالت دارد درحالی‌که ان شرطیه بر تعلیق دلالت دارد و ثبوت و تعلیق متناقض هستند. صدها آیه و روایت با همین وضع داریم.

مثال دیگر اینکه کدام قبیله ملاک است؟ آیا با استشهاد به لغت یک قبیله، لغت قبیله دیگر باید تخطئه شود؟ آیا قرآن که بر لغت حجاز است، لغت نجد را تخطئه می‌کند؟

محل برگزاری