❋ ❋ ❋

مقدمه: یکی دیگر از تقسیمات واجب اینست که واجب گاهی نفسی و گاهی غیری است.

نظر شیخ انصاری در تقسیم واجب به نفسی و غیری: شیخ انصاری در مطارح الانظار فرموده است واجب به نفسی و غیری تقسیم می¬شود و ملاک این تقسیم هم اختلاف در دواعی و انگیزه¬ها است. یعنی گاهی مولا چیزی را نفسی و گاهی چیزی را غیری طلب می¬کند. توضیح این که متعلق طلب گاهی چیزی است که خودش غایت الغایات است و اصل هر هدفی است مانند معرفت به خداوند متعال؛ معمولا گفته می¬شود فقه مقدمه اخلاق است و اخلاق مقدمه معرفت خداوند است، یعنی معرفت خداوند غایت الغایات است. این معرفت خداوند و این تقرب باعث بر همه¬ی عبادات و یا همه¬ی گناهان است، یعنی گناهان را انجام ندهیم تا به تقرب برسیم. بنابراین می¬توان گفت هر عبادتی مقدمه برای معرفت ﷲ است اما معرفت ﷲ غایت الغایات است.
سپس شیخ انصاری می¬فرماید گاهی بر متعلق طلب یک خواصی بار می¬شود مانند این که بر هر یک از انگشتر عقیق یا فیروزه خواصی بار می¬شود. این عبادات یا این واجبات و محرمات هم هر کدام خواصی دارند، اما این خواص به خودی خود مقدور نیستند، فلذا شارع نمی¬تواند به آن خواص امر کند و بنابراین به سبب این خواص امر می¬کند. مثلا نماز خاصیتی مانند نهی از فحشا و منکر دارد و شارع نمی¬تواند نمی¬اتواند بگوید نهی از فحشا و منکر داشته باش، اما می¬تواند دستور بدهد که نماز بخوان تا به این خاصیت برسی.
بعد از این موارد مرحوم شیخ می¬فرماید تعریف واجب نفسی و واجب غیری این نیست که ما بگوییم واجب نفسی چیزی است که خودش مطلوب است و واجب غیری چیزی است که خودش مطلوب نیست. چنین حرفی درست نیست، زیرا در این صورت باید قائل شویم نماز و روزه و حج و… واجب غیری است زیرا این موارد مقدمه برای معرفت ﷲ هستند و کسی این را نمی¬پذیرد. بعد شیخ می¬فرماید بهتر است بگوییم واجب نفسی یعنی آن که «ما اُمِرَ بِه لنفسه» هر چیزی به آن برای خودش امر شده است و واجب غیری یعنی آن که «ما اُمِرَ بِه لغیره».
بعد مرحوم شیخ می¬فرماید اگر بگوییم «ما اُمِرَ بِه لنفسه» باز همان مشکل پیش می¬آید، زیرا فقط یک چیز است که به آن برای خودش امر شده است و آن معرفت ﷲ است و نماز باز هم واجب غیری است.

اشکال مرحوم آخوند به شیخ انصاری: آخوند به این فرمایش نقد کرده و فرموده است معنای «ما امر به لنفسه» اینست که یعنی هر چیزی که عنوان حسن داشته باشد، عنوان مطلوبیت لذاته داشته باشد. «ما امر لنفسه» یعنی هر چیزی که خودش مطلوب است، ولو این که مقدمه برای چیز دیگر باشد. نتیجه این که نماز واجب نفسی می¬شود.

اشکال استاد عابدی به فرمایش آخوند: و لکن اشکالی که به کفایه است این که گذشته از این که امر را به مطلوبیت لذاته معنا کنیم و خلاف ظاهر است، اشکال اصلی اینست که ما از کجا بفهمیم یک چیزی مطلوب ذاتی خداوند است یا خیر؟ مطلوب بودن یا نبودن، تعبدی است. این که آخوند می¬فرماید واجب نفسی آن چیزی است که مطلوبیت ذاتی دارد، جوابش اینست که این اصلا قابل شناخت نیست.

ادامه فرمایش شیخ انصاری در توضیح واجب نفسی و غیری: سپس خود شیخ فرموده: بهتر اینست که بگوییم واجب غیری یعنی «ما اُمِرَ به لتوصل الی واجبٍ آخر» یعنی واجب غیری آن چیزی است که به آن امر شده که به یک چیز دیگر برسیم و واجب نفسی هم «ما لم یکن کذلک» یعنی به یک چیزی امر کرده¬اند ولی نگفته¬اند که به یک چیز دیگر برسیم.
توضیح این که ما می¬دانیم این برای یک کار دیگه است اما شارع این گونه امر نکرده است این واجب نفسی است. اگر شارع بگوید وضو بگیرید برای نماز، وضو واجب غیری است اما اگر فرمود وضو بگیرید ولی نگفت برای نماز، این واجب نفسی است.

محل برگزاری