❋ ❋ ❋

مقدمه: کلام در مقدمه موصله بود و این که آیا مقدمه مطلقا واجب است یا این که مقدمه¬ی خاصی واجب است؟ به بیان دیگر اگر گفتیم مقدمه واجب، واجب است، آیا مطلقا واجب است یا مقدمه¬ای که به قصد انجام ذی المقدمه انجام بشود واجب است؟

نظر مرحوم نائینی و نقد استاد عابدی: آقای نائینی فرموده است مراد شیخ این مطالب نیست و ایشان کاری به مقدمه موصله ندارد، بلکه مراد شیخ انصاری اینست که اگر مقدمه را به قصد رسیدن به ذی المقدمه انجام دادید، انجام مقدمه نوعی امتثال و اطاعت و ناجم ذی المقدمه است. در واقع خود مقدمه شروع در انجام ذی المقدمه است و ثواب دارد. اما اگر کسی مقدمه را بدون قصد انجام ذی المقدمه انجام داد، مثلا اصلا نماز در ذهنش نبود. چنین وضویی توصل به ذی المقدمه نیست و عبادت نخواهد بود و ثواب هم ندارد. مرحوم نائینی معتقد است این نظر شیخ بوده است.
پاسخ به فرمایش آیت‌ﷲ نائینی اینست که این حرف جدیدی نیست و خیلی بعید است این در ذهن شیخ بوده باشد. هر کسی قبول دارد اگر وضو به قصد نماز بود این نوعی امتثال نماز است و اگر هم نبود که هیچ.

توجیه دیگری بر نظر شیخ: برخی گفته¬اند باید کلام شیخ را توجیه کنیم. یک فرقی بین احکام عقلی و احکام شرعی وجود دارد. در احکام شرعی یک حیثیت تعلیلی و یک حیثیت تقییدی داریم. یعنی یک چیزی علت حکم است که ملاکات احکام گفته می¬شود. یک چیزهایی هم قید حکم است که به آن حیثیت تقییدی گفته می¬شود. حیثیت تعلیلی، متعلق حکم قرار نمی¬گیرد. اما حیثیت تقییدی، قید حکم است و امر و نهی روی آن می¬رود. این در احکام شرعی بدین صورت است. اما در احکام عقلی، همیشه حیثیت تعلیلی، حیثیت تقییدی می¬شود. یعنی آن چیزی که علت حکم است، خودش قید موضوع حکم قرار می¬گیرد. مثلا وقتی عقل حکم می¬کند به این که زباله در مقابل منزل همسایه گذاشته نشود. این معنایش این نیست که عقل می-گوید زباله در منزل همسایه گذاشتن بد است. عقل می¬گوید ظلم به مردم قبیح است و زباله گذاشتن نوعی ظلم است. در واقع قبیح بودن روی ظلم رفته است.
ربط این موارد به ما نحن فیه این می¬شود که شارع وقتی می¬گوید مقدمه واجب است، (وضو که مقدمه نماز است گاهی شارع می¬گوید وضو واجب است گاهی می¬گوید مقدمه نماز واجب است) اما حیثیت تعلیلی در احکام عقلی، تقییدی می¬شود. یعنی شارع نمی¬گوید وضو واجب است بلکه می¬گوید وضویی که مقدمه باشد واجب است. حال چه وضویی مقدمه است؟ وضویی که به قصد انجام ذی المقدمه باشد مقدمه است.

نقد توجیه فوق الذکر: اما این موارد درست نیست. این که بین احکام شرعی و احکام عقلی فرق گذاشته شد درست نیست. زیرا هیچ تفاوتی بین این دو نیست؛ حیثیات تعلیلی احکام شرعی هم مانند احکام عقلی، تقییدی هستند اما این لبّاً است (واقعا)، وقتی خداوند می¬فرماید اقیموا الصلاه، این نماز یک دلیلی داشته که مورد امر قرار گرفته است مثلا موجب معراج مومن است یا موجب نهی از فحشا است، پس یک ملاکی داشته است. و این نماز که مورد امر قرار گرفته است، اصلش اینست که اقیموا نمازی که آن غرضی که ما نمی¬دانیم را تامین کند. یعنی علت امر به نماز برای امر به همان علت است.
مضافا این که در خورد احکام عقلی، اصلا عقل حکم ندارد، بلکه عقل فقط درک دارد. بعباره اخری یک عقل نظری و یک عقل عملی داریم. عقل نظری همین است که می¬گوید اجتماع ضدین و ارتفاع نقیضین و تسلسل و دور و… باطل است. این‌ها حکم نیست فقط عقل می¬فهمد چنین مواردی شدنی نیست. باقی موارد هم این که هر چه گفتیم حکم عقل، در واقع برگشت به این موارد دارد. این موارد هم درک است و حکم نیست. در مورد عقل عملی هم مثل اخلاق، باز مانند عقل نظری است. عقل عملی هم فقط یک چیز می¬فهمد آن هم «فهم» است. اخلاق این گونه است که مثلا حرف پدر و مادر خود را گوش بدهید و فایده‌ای هم بیان نمی¬کند. این حکم نیست، این هم حسن عدل و قبح ظلم است که عقل آن را درک می¬کند. و همه مسائل اخلاقی به همین مطلب برگشت دارد. حسن عدل و قبح ظلم هم فهم و درک است و حکم نیست.

محل برگزاری