خارج فقه (خیارات) حرم مطهر ۱۳۹۸

استاد احمد عابدی

بررسی دلیل روایی صاحب جواهر

❋ ❋ ❋

مقـدمـه: یکی دیگر از استدلال¬های صاحب جواهر بر این که مشتری در زمان خیار مالک مبیع می¬شود، چند روایت است که می¬فرماید اگر کسی عبدی را بخرد و این عبد پولی در جیب داشته باشد، این پول متعلق به مشتری است.

تفاوت مکاسب و جواهر: ابتدا این که عبارت مکاسب در اینجا تفاوتی با جواهر دارد. در کتاب مکاسب آمده است: «و نحوه في الضعف: الاستدلال في التذكرة بما دلّ على أنّ مال العبد المُشترى لمشتريه مطلقاً أو مع الشرط أو علم البائع من غير تقييدٍ بانقضاء الخيار.»
روایاتی که می¬فرماید مال عبدی که خریده می¬شود، برای مشتری است. حالا مطلقا برای مشتری است یا به شرط این که شرط کنند مال عبد ملک مشتری باشد یا این که بایع می¬داند در جیب عبد پولی است. (یعنی ظاهر عبارت مکاسب اینست که سه حالت وجود دارد)
اما در جواهر، این حرف عطف «إو»، حرف «واو» است. یعنی » أو مع الشرط و علم البائع» در این صورت دو احتمال وجود دارد، یکی این که مطلقا مال عبد برای مشتری است و حالت دیگر اینکه شرط شود و بایع هم عالم باشد.
برای بررسی این که کدام درست است (دو احتمال یا سه احتمال) باید دانست عبارت را مکاسب از جواهر گرفته است و جواهر هم عبارت را از تذکره علامه حلی گرفته است و علامه هم از مغنی ابن قدامه گرفته است. ابن قدامه هم از اهل سنت است و این استدلال برای او است و در کتاب ابن قدامه دو احتمال ذکر شده است و روایاتی هم که ذکر نموده کمی با شیعه متفاوت است.

نظر شیخ انصاری در مسئله: استدلال اینست که وقتی کسی عبدی را می¬فروشد، روایات فرموده این مال برای مشتری است و نگفته بعد از انقضا خیار برای مشتری است یعنی از همان ابتدا مال برای مشتری است. شیخ انصاری می¬فرماید این روایات نمی¬خواهد بگوید مال عبد از همان ابتدا برای مشتری است. روایات می¬خواهد بگوید پولی که در جیب عبد است، تابع خود عبد است و روایات فقط می¬خواهد تبعیت مال از عبد را بگوید. اگر کسی گفت عبد قبل از انقضاء خیار به ملک مشتری داخل می¬شود، پول داخل جیب هم همینطور است و بالعکس. یعنی روایات نمی¬خواهد بین عبد و مال تفکیک کند. بلکه می¬خواهد بفرماید این دو تابع هم هستند.

استدلال دیگر صاحب جواهر: مرحوم صاحب جواهر استدلال دیگری هم مطرح نموده که شیخ انصاری فرموده است از تمام استدلال¬ها ضعیف¬تر این استدلال است. صاحب جواهر فرموده است: «آن چه تراضی بر آن واقع شده است، این که از لحظه¬ی عقد، ثمن و مثمن منتقل شوند.» یعنی متعاقدین تراضی داشته¬اند که از لحظه¬ی عقد، ثمن به ملکیت بایع و مثمن به ملکیت مشتری منتقل شود. جواهر می¬خواهد بفرماید معامله بدین صورت صحیح نیست که بایع و مشتری بخواهند مال از الان ملک مشتری بشود. زیرا عقد تابع قصد است و قصد متبایعین این بود که مال از لحظه عقد ملک مشتری بشود. اگر الان ملک مشتری نشود و بعد انقضا خیار ملک مشتری بشود، در این صورت «ما وَقَع لم یُقصَد و ما قَصَدَ لم یَقَع». پس این اصلاً غلط است.
فقط دو احتمال باقی می¬ماند که یا باید بگوییم معامله غلط است و یا صحیح است و این گونه نیست که بگوییم معامله صحیح است ولی معلق بر چیزی است. اگر صحیح باشد مطلوب ثابت می¬شود که از لحظه عقد مالک می¬شود یا باطل است. استدلال صاحب جواهر اینست که «ظاهر عقد آنست که از لحظه عقد مال به ملکیت مشتری درآید.»

نقد شیخ انصاری به استدلال صاحب جواهر: شیخ انصاری می¬فرماید این ضعیف¬ترین استدلال است. علت خراب بودن استدلال هم اینست که زمان در معنا و مفهوم انشاء عقد اخذ نشده است. کسی که می¬گوید «بعتک» معنایش این نیسات که از حالا فروختم، بلکه معنایش اینست که فروختم. بعباره اخری خود الفاظ عقد، علت برای نقل و انتقال است اما جزء زمان جزء معنا و مفهوم آن¬ها نیست. در حالی که صاحب جواهر تصور کرده بعت یعنی از الان فروختم. علت ضعف هم اینست که در لفظ عقد، زمان وجود ندارد.

دفاع استاد عابدی از صاحب جواهر: اما حق اینست که بگوییم حق با صاحب جواهر است و این استدلال محکم¬ترین استدلال است. در تمام یازده دلیلی که شیخ نقل فرموده این دلیل از همه محکمتر است. صاحب جواهر نمی¬خواهد بگوید زمان در معنای الفاظ عقد اخذ شده است. بلکه ایشان می-خواهد بفرماید این واژه هایی که ما به کار می¬بریم مادی هستند و ماده زمان می¬خواهد و زمان هم ظرف است نه این که قید باشد. وقتی کسی چیزی را می¬فروشد یعنی از الان می¬فروشد. پس زمان ظرف کلمات است و این گونه نیست جزء کلمات باشد.
علت قوت این استدلال هم اینست که این مطلب شرعی نست و بلکه عقلائی است و مسئله عقلایی هم باید با ظاهر کلمات تفسیر شود. اگر هم شارع بخواهد ردع کند، یک ردع قوی می¬خواهد و با یک روایت نمی¬تواند جلوی این را بگیرد.

محل برگزاری