خارج اصول (مفاهیم، عام و خاص) حرم‌مطهر ۱۴۰۱

درس خارج اصول استاد عابدی

حجیت عام پس از تخصیص

مباحث مطرح شده در این جلسه:

  • حجیت عام پس از تخصیص
❋ ❋ ❋

حجیت عام پس از تخصیص

عنوان بحث در کفایه این‌گونه مطرح شده است: عامی که تخصیص می‌خورد، نسبت باقی افرادش حجت است؟ برخی کتاب‌ها عنوان بحث را حقیقت و مجاز بودن عام در باقی افراد پس از تخصیص قرار داده‌اند.

شاید بهتر باشد عنوان را طور دیگری قرار بدهیم. بحث نه درباره حقیقت و مجاز بودن است و نه درباره حجیت و عدم حجیت عام؛ بلکه بحث آن است که آیا عامی که تخصیص می‌خورد، پس از تخصیص قابل تمسک است؟ آیا می‌توان در عام پس از تخصیص، اصاله العموم جاری کرد؟ این عنوان ساده‌تر و روان‌تر است.

افرادی مثل مرحوم نائینی دو بحث جداگانه مطرح کرده‌اند: ۱- عامی که تخصیص می‌خورد، حقیقت است یا مجاز؟ ۲- عامی که تخصیص می‌خورد، حجت است یا حجت نیست؟ ولکن لازم نیست دو بحث جدا مطرح کنیم، بلکه جدای از هم نیستند و در این بحث حجیت و عدم حجیت، حقیقت و مجاز دو روی یک سکه‌اند.

به چند نکته اشاره می‌شود:

اول: اگر کسی مثل امام خمینی قائل به مجاز ادّعایی سکاکی باشد (رایت اسدا یرمی، اسد در موضوع له خود به‌کاررفته است ولی ادعاءً و مجازاً رجل شجاع را شیر می‌شماریم) این بحث پیش نمی‌آید که وقتی عامی تخصیص می‌خورد، استعمال عام در باقی افراد حقیقت یا مجاز، چون ادعایی در کار نیست تا مجاز باشد.

دوم: اگر کسی بگوید یک وضع برای مفردات داریم و یک وضع برای مرکبّات داریم. مثلاً زید وضعی دارد و قائم وضعی دارد و زید قائم (مبتدا و خبر) وضعی دارد. در این صورت وضع مرکبات زیاد است مثلاً اکرم وضعی دارد، العلماء وضعی دارد، اکرم العلماء الا الفساق منهم هم وضعی دارد. در این صورت نیز بحث مطرح نمی‌شود.

هر عامی که به‌وسیله مخصص متصل یا مخصص منفصل تخصیص می‌خورد، وضعی دارد که در باقیمانده حقیقت و حجت است.

سوم: همه مجازها یک‌جور نیستند. کلمه اسد وضع شده است برای شیر و متکلم آن را برای رجل شجاع به کار می‌برد که این استعمال در غیر ما وضع له است. در این مورد مجاز دو قرینه می‌خواهد: قرینه صارفه که از معنای حقیقی منصرف کند و قرینه معینه که معنای مجازی را معین کند.

ولی گاهی مجاز این است که مثلاً کلمه العلماء برای صد نفر وضع شده است ولی در نودنفری که در آن صد نفر بودند هم استعمال می‌شود. در این مورد مجاز داخل در حقیقت است چون نود داخل در صد است. این مورد دو قرینه نمی‌خواهد بلکه یک قرینه صارفه کافی است. اگر قرینه دوم نباشد، کلام مجمل نیست و بحث ما از این قبیل است نه از سنخ مجاز اول. الا الفساق منهم قرینه است که صد نفر اراده نشده است و اینکه چه چیزی اراده شده است قرینه نمی‌خواهد.

با توجه به این نکات عامی که تخصیص می‌خورد، می‌توان در باقی افراد اصاله العموم را جاری کرد؟ اگر کلامی مخصص متصل داشت، در حقیقت مخصص نیست و چیزی را خارج نکرده است بلکه قیدی برای ادات عموم است.

بعضی گفته‌اند: مخصص متصل باعث مجازیت نمی‌شود چون عامِ تخصیص خورده است مثل مطلقِ تقیید خورده است که کسی آن را مجاز نمی‌داند. پاسخ آن است که فرق بین عام و خاص و مطلق و مقید روشن است. در مطلق و مقید، قید موجب مجازیت نیست. شرط اطلاق، مقدمات حکمت است و یکی از مقدمات حکمت، عدم قرینه است. برخلاف عام و خاص که عموم عام مشروط به عدم خاص نیست. اصل این مطلب درست است که عام وقتی به‌وسیله مخصص متصل، تخصیص خورده است، مجاز نیست بلکه یک مرکب است و یک وضع دارد.

در مخصص منفصل، ابتدا به ذهن می‌آید که اگر مولی عامی را گفت و بعداً خاص را گفت، نوعی کلاه گذاشتن سر مخاطب است، چون ابتدا به‌صورت عام گفته است و مخاطب خیال کرده است عموم اراده شده است ولی بعداً خاص را می‌آورد.

پاسخ آن است که این مطلب صحیح نیست چون ما عالم به همه مصالح و مفاسد نیستیم. گاهی مصلحتی بوده است که مولی این‌گونه تکلم کرده است مانند متنفر شدن مردم یا اینکه اصل قانون نوشتن همین است. قانون اساسی باید کلی باشد و قانون مجلس باید جزئی باشد. شاید شارع ابتدا در مقام قانون اساسی بوده است سپس قانون جزئی را گفته است؛ لذا غرض عقلایی مترتب است.

عام بعد از مخصص منفصل، حجت است؟ مرحوم نائینی و آیت‌ﷲ خویی فرموده‌اند: اگر مولی امروز عام را بگوید و فردا خاص را، یک اراده جدی دارد و یک اراده استعمالی. اینکه گفت اکرم العلماء اراده استعمالی آن است که مثلاً صد نفر را اکرام کن و اراده جدی آن است که نود نفر را اکرام کن.

ان‌قلت: مگر می‌شود یک نفر در یک خطاب دو اراده داشته باشد؟ با توجه به قاعده الواحد لا یصدر عنه الا الواحد پاسخ منفی است.

قلت: این بحث عرفی است و ازنظر عرف اشکالی ندارد که کسی کلامی را بگوید و دو غرض داشته باشد.

ان‌قلت: اراده جدی و اراده استعمالی، علت غایی‌اند و علت غایی علت فاعل است. نجار با تصور کرسی دست‌به‌کار می‌شود تا کرسی را بسازد. مگر می‌شود دو علت، یک معلول داشته باشند؟

قلت: علت غایی، علتِ علیت فاعل نیست، بلکه علت فاعلیت فاعل است. معلول علت غایی، فاعلیت است نه فاعل و فاعلیت که امری ذهنی است، واحد است.

محل برگزاری