خارج فقه (مسائل مستحدثه قضا) حرم مطهر ۱۴۰۱

درس خارج فقه استاد عابدی

بررسی فقهی قانون تجارت؛ حجر شرکت، نکاتی پیرامون امور اعتباری

  • نکاتی پیرامون امور اعتباری
❋ ❋ ❋

نکاتی پیرامون امور اعتباری

این جلسه چند نکته درباره امور اعتباری بیان می‌کنیم و جلسه آینده بحث اعتباریات را جمع‌بندی می‌کنیم.

۱- در فلسفه بحث نفس الامر مطرح شده است که درباره آن است که صدق و کذب هر چیزی به مطابقت با نفس الامر است. بعضی نفس الامر را به واقع معنا کرده‌اند اما علامه طباطبایی فرموده است نفس الامر یعنی نفسه. نفس الامر هر چیزی مناسب با خودش است. نفس الامر امور تکوینی، خارج است اما نفس الامر امور اعتباری، اعتبار است. اگر اعتبار شده است، صادق است و اگر اعتبار نشده است، کاذب است. امور اعتباری به دست معتبِرِ معتبَر است. مثلاً اسم این بچه را پدرش اعتبار می‌کند.

۲- امور بر چند قسم هستند:

برخی از امور تکوینی و برخی تشریعی هستند. امور تکوینی یعنی آن چیزی که دست شارع بماهو شارع به آن نمی‌رسد بلکه بماهو خالق دست او می‌رسد، مثل بلوغ، عقل یا وقت نماز. این امور تکوینی هستند و دست شارع به آن‌ها نمی‌رسد.

قسمی از امور تکوینی هست که شارع به‌نوعی می‌تواند دخالت کند، مثل استطاعت در حج که امری تکوینی است و شارع می‌تواند دخالت کند و بگوید این شخص باید خمس بدهد و چون باید خمس بدهد دیگر مستطیع نیست، یا این شخص مدیون است و بر او واجب است دین را پرداخت کند پس مستطیع نیست.

قسم سوم اموری است که تشریعی‌اند و فقط به دست شارع هستند، مثل همه احکام شرع.

قسم چهارم اموری است که هم می‌تواند به دست شارع باشد، هم به دست عرف؛ مثل نیابت، عرف می‌تواند کسی را نایب خود قرار دهد و شارع هم گاهی نایب تعیین می‌کند مثل‌اینکه مجتهد یا مرجع تقلید را نایب خود قرار می‌دهد.

قسم پنجم امور اعتباری یا تشریعی است که فقط به دست عرف است نه به دست شارع. مرحوم نائینی در اجود التقریرات فرموده است: اموری که فقط به دست عرف است نه به دست شارع، مثال ندارد. ولی این امور مثال دارند، مثلاً شرع فرموده است برای اهل‌بیت علیهم‌السلام عزاداری کنید، اما کیفیت عزاداری به دست عرف است. اینکه سینه‌زنی کنند یا زنجیرزنی، علم سیاه بلند کندد یا نخل، به دست عرف است. اگر در منطقه‌ای چیز دیگری عرف شود مثلاً وارونه پوشیدن لباس، آن هم عزاداری محسوب می‌شود. مثال دیگر احترام یا توهین است. در عرف ما متعارف شده است که ایستادن جلوی پای کسی، نوعی احترام است. این را شرع نگفته است. اگر در جامعه‌ای عرف بر این است که بلند شدن احترام است، چنانچه بزرگی وارد مجلس شد و کسی عمداً نایستاد، توهین است. احترام تابع عرف است و شرع در آن دخالتی ندارد.

۳- در اعتبارات شرعی و عرفی، گاهی شرع، عرف را تخطئه می‌کند و گاهی آن را تخطئه نمی‌کند اما خلاف آن است. مثلاً در باب طهارت و نجاست، گاهی شارع چیزی را طاهر می‌داند اما عرف آن را قذر می‌شمارد مثل سوسک، یا شارع خاک مالیدن و تیمم را طهارت می‌داند اما عرف آن را قذر محسوب می‌کند. در پاکی و طهارت و نجاست مثال‌های زیادی وجود دارد. مثال دیگر در بچه‌ای است از زنا متولد شده است، عرفا او را فرزند و ولد می‌دانند اما شرع او را فرزند زانی نمی‌داند.

۴- اعتبارات شرعی دو گونه هستند: الف- امری حقیقی است و شارع بر این امر حقیقی، امری اعتباری را بار می‌کند؛ یعنی امر اعتباری مترتب بر امر حقیقی است، مثلاً اتلاف مال مردم امری حقیقی است اما ضامن بودن امری اعتباری است که بر آن امری حقیقی مترتب شده است. ب- گاهی امر اعتباری بر امری اعتباری مترتب است، مثلاً زنا یا سرقت با وصف زنا یا سرقت، اعتبار هستند. برداشتن مال مردم، سرقت نیست بلکه با شرایطی سرقت محسوب می‌شود و وجوب قطع ید سارق هم امری اعتباری است که بر سرقت مترتب می‌شود. زنا امری اعتباری است چون تفاوت آن با نکاح در اعتبار است و خواندن عقد است و وجوب حد شرعی زنا هم اعتباری است.

۵- در اعتباریات، گاهی یک اعتبار برای شارع بسیار مهم است و گاهی یک اعتبار اهمیت چندانی ندارد. اعتباری مثل طهارت و نجاست برای شارع اهمیت زیادی ندارد (شارع طهارت و نجاست واقعی را نمی‌خواهد بلکه طهارت و نجاست علمی کافی است)، اما اعتباری مثل نکاح برای شارع بسیار مهم است. در مواردی که اعتبار اهمیت زیادی دارد، شارع سبب اعتبار را سهل و آسان می‌گیرد. نکاح و زنا بسیار اهمیت دارد اما شارع سبب نکاح را آسان گرفته است. مثلاً شاید عربی بودن صیغه در بیع لازم باشد اما در نکاح لازم نیست، یا در باب بیع شاید مجهول بودن ثمن موجب بطلان بیع شود اما در نکاح، مجهول بودن مهر موجب بطلان نمی‌شود. برای آنکه مردم در گناه نیفتند، شارع سبب نکاح را آسان گرفته است.

۶- در اعتباراتی که برای شارع بسیار مهم هستند، احتیاط به معنای مطابقت با واقع نیست. مثلاً در باب نکاح، اگر کسی انکحت را با هاء تلفظ کرد، احتیاط آن است که نکاح صحیح است. احتیاط در باب نکاح با احتیاط در باب صلاه به یک معنا نیست. در صلاه مطابقت با واقع، احتیاط است اما در نکاح، آسان گرفتن، احتیاط است.

احتیاط در شرکت‌ها به معنای اخذ به اهم یا اخذ به اصلح است. مردم وقتی با یک شرکت معامله می‌کنند، ضمانت بیشتری دارد تا وقتی‌که با یک شخص معامله می‌کنند. عدم نزاع و تضمین مال مردم برای شارع مهم است. در معامله با شرکت، مال مردم ضمانت بیشتری خواهد داشت. احتیاط در باب معاملات به معنای رعایت اصلح و اخذ به اهم است، لذا احتیاط به معتبر بودن شرکت‌ها است.

محل برگزاری