- نکاتی پیرامون امور اعتباری
جمعبندی بحث امور اعتباری
بحث در مورد شرکتهای تجاری یا بازرگانی بود که آیا ازنظر شرع اعتبار دارد یا نه؟ تا بعد بگوییم که احکام ورشکستگی شرکت چیست؟
نکته دیگر این است که انسان احتیاج و نیازهایی دارد که نیاز انسان بهمرورزمان، متفاوت میشود، زمانی به این شرکتها نیاز نبود، اما الآن به آنها نیاز داریم.
لازمه شهرنشینی، لازمه تکامل و رشد بشر، احتیاجات جدید است. مثلاً پنجاه سال پیش نه اینترنت بود و نه کامپیوتر اما الآن شاید جزء لاینفک زندگی خیلی از انسانها باشد. همینطور انسان در آینده نیازهای جدیدی پیدا خواهد نمود که تصوری از آن نداریم.
یکی از نیازهای که قبلاً نبود اما امروزه هست مسئله قانون است؛ قوانین راهنمایی رانندگی، تجارت، قوانین فردی و… نیازهای جدید بشر هستند که انسانهای اولیه و غارنشینان به آن نیاز نداشتند. مثلاً وقتی ماشین درست میشود قوانین رانندگی به همراه دارد و یا اگر آپارتمان درست میشود، قوانین خود را دارد که خانهها معمولی آن قوانین را ندارند.
شاید اولین تحولی که در نیازهای جدید بود، مسئله دولت بوده است. در زمان جاهلیت هیچ دولتی وجود نداشت بلکه زندگیها قبیلهای بود؛ اما وقتی پیامبر تشریف میآورد و تمدنی در جزیرةالعرب درست میکند، نیاز به دولت هم پیدا میشود. همینکه دولت درست شود احتیاج به بیتالمال هم هست، احتیاج به دیپلمات هم پیدا میکند. بیتالمال، گمرک و امثال اینها امور اعتباریاند. نقل شده است که دو سفیر از ایران خدمت پیامبر رسیدند و به دین اسلام توهین کردند. پیامبر فرمود اگر این نبود که سفیر را نمیکشند، دستور میدادم شما را بکشند: «لولا أن السفیر لا یقتل لامرهم بقتلکما». این کلام پیامبر یک قانون بینالمللی است که امنیت سفرا تضمین شده است. قوانین دیپلماتیک اعتباری است.
امور اعتباری دیگری که با مرور زندگی اضافه شده مدرسه، دانشگاه یا حوزه و بیمه هست. مثلاً میگویند فلان چیز مال حوزه یا دانشگاه است.
شرکتها هم امور اعتباریاند، شبیه شناسنامه، سند ازدواج، سند ملکیت، حقالتألیف، حقوق معنوی کتاب، بِرند یا لوگوی یک شرکت؛ همه اینها به خاطر تحولات زندگی بشر به وجود آمده و نوعی اعتبارند و عقلاء به اینها احترام میگذارند. گاهی به اینها حقوق معنوی یا غیرمادی هم گفته میشود یا گاهی به اینها شخصیت حقوقی گفته میشود. قوانین محترماند تا زمانی که خلاف عقل و شرع نباشد، مثل همجنسبازی و…
نیازهای بشر روزبهروز گسترش پیدا میکنند و نیازها پاسخ میخواهند و قانون پاسخ اعتباریاند. بهعبارتدیگر یک عوامل مادی داریم و یک عوامل معنوی؛ هماکنون در همه جای دنیا پذیرفته شده است وقتی جرمی اتفاق میافتد، میگویند این جرم یک عوامل مادی دارد و یک عوامل معنوی. عوامل مادی جرم این است که چه کسی آن شخص را کشت، با چه اسلحهای کشت، در کدام شهر یا نقطه این جنایت را انجام داد. عوامل معنوی این است که انگیزه و هدف از جنایت و جرم چه بوده است، دوره قحطی بوده است یا غیر قحطی، آیا مجرم آبونان نداشت و این جرم را مرتکب شد یا میخواست آشوب به پا کند؟ که این دو فرق میکند. یا مثلاً اگر کسی تجاوز کرد به کسی آیا همسر داشت که زنای محصنه محسوب شود یا نداشت تا محصنه حساب نشود.
عوامل معنوی بهراحتی قابلاندازهگیری نیستند و نمیتوانیم قانون مشخصی برایش بنویسیم. در قانون عوامل مجرمانه و یا نیت بد مینویسند. مثلاً در قانون مینویسند هرکس دزدی کرد از سه ماه تا شش ماه زندان دارد. چرا این محدوده را معین کردهاند؟ به خاطر اینکه سه ماه برای عوامل مادی جرم در نظر گرفته شده است و تا شش ماه را برای عوامل معنوی جرم در نظر میگیرند. نمیتوان عوامل معنوی را حساب کرد بلکه به دست قاضی میگذارند. عوامل معنوی در همه جای دنیا پذیرفته شده است و جایی که به عوامل معنوی کمتوجهی کرده است کشور ما ایران هست. در بقیه دنیا از شرق آسیا گرفته تا غرب، این امر بسیار مهم است. حتی میگویند این معاملهای که انجام داد انگیزهاش چه بوده است، یعنی حتی عوامل معنوی را در معاملات در نظر میگیرند. مثلاً میگویند این را خرید به خاطر اینکه کمبود در بازار ایجاد نماید یا به خاطر این بود که نیاز داشت. در کشور ما این مسائل نیست اما در کشورهای دیگر به خاطر امنیت و آرامش بازار این قوانین را دارند.
زمان طاغوت در ایران، قانون بود که نیازهای کارخانههای بزرگ را از یک شهر کوچک تأمین نمیکردند که مبادا آرامش بازار به هم بخورد. مثلاً ذوبآهن اصفهان حق نداشت نیازهای خود را از اصفهان تأمین نماید یا نیشکر خوزستان حق نداشت نیازهای خود را از خوزستان تأمین نماید. یعنی این قوانین را میگذاشتند تا نظم بازار و نظم زندگی مردم به هم نریزد. اینها امور اعتباریاند و در هر جامعهای لازم است.
نکته بعدی این است که این اعتبارات، تابع مصالح و مفاسد بودند، وقتی فرمایشات علامه طباطبایی را نقل میکردیم گفتیم لازم نیست بگوییم اینها طبق واقعاند. اگر این کارها مصلحت داشته باشد در اعتبارات کار درست است. اینکه بگوییم هر شرکت اساسنامه، بازرس، تراز مالی داشته باشد اینها خوباند و به نفع بشرند. بهعبارتدیگر عقل جمعی بشر به چیزهایی رسیدهاند و چیزی که عقل جمعی به آن رسیده است، نباید خراب نمود.
زمانی بحث بود که سپاه درجه داشته باشد یا نداشته باشد، آن زمان ارتش درجه داشت و اینها اعتبارات هستند. یکی از اشکالات این بود که اینها در شرع نیامده است و لذا نباید روی افراد گذاشت. حرف مقام معظم رهبری این بود که عقل جمعی بشر به اینها رسیده است که یکی را سرهنگ و دیگری را سرتیپ و امثالهم بنامیم. اینها لازمه پیشرفت بشرند.
شرکت نیز از همین قبیل است که عقل جمعی بشر به آن رسیده است که شرکتها را درست کنند.
تا اینجا عرض کردم که این اعتبارات اگر تابع مصلحت بود صحیح است، اگر خلاف مصلحت بود باطل است. بهعبارتدیگر باید دید که کدامیک عبث و بیهوده نیست و کدامیک عبث و بیهوده است. اگر درست شدن شرکتها عبث بود، آن موقع میگوییم شرعاً اینها اعتبار ندارند اما اگر عقلاء میگویند عبث نیستند بلکه مصلحت هم دارند و مردم هم نوعاً با شرکتها معامله میکنند، به خاطر اینکه تضمین مالی شرکت بیشتر است پس یک امر عقلایی است. شارع مقدس هم از این کارها نهی نکرده است. اگر شارع از آن نهی کرده باشد مثل همجنسبازی یا ازدواج با سگ، در این صورت اعتبار ندارد.
حال چند تا مثال میزنم که چقدر تأثیر دارد:
رودکی میگوید: بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی
لشکری دو سه سال درجایی زمینگیر شده بود، با همین شعر رودکی لشکر حرکت کرد و رفت. یک شعر که اعتباری است کارش از هزار آدم هم بیشتر تأثیر داشت.
پروین اعتصامی شعری داستانی نقل میکند که گدایی میگفت خدایا گره از کار ما بگشا. یک کسی گونی گندم به این گدا داده بود و او این گونی را حمل میکرد و میگفت خدایا گره از کار ما بگشا. ناگهان دید که گونی گره داشته و باز شده و گندم زمین ریخته است. عصبانی شد و گفت خدایا گرهای که من میگفتم این گره نبود که باز کردی، فرق بین این گره و آن گره را نمیدانستی و به خداوند توهین نمود. نشست که گندم را جمع کند، دید سکه طلا در اینجا افتاده است. گفت خدایا این گره را باز کردی به این خاطر بوده که گره اصلی را بازکنی، خدایا مرا ببخش و عفوم کن! اینها همه اعتبارند ولی خیلی زیباست. این اعتبارات در زندگی ما تأثیر دارد.