مباحث مطرح شده در این جلسه:
نشانه های بلوغ: حیض
بررسی روایات مربوطه
نشانههای بلوغ: حیض
اینکه حائض شدن یکی از علائم بلوغ است، اجماع المسلمین است. روایاتی نیز در این رابطه نقل شده است که به برخی از آنها اشاره شده و به لحاظ سندی و محتوایی بررسی میشود.
بررسی روایات
۱- «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عبدالرحمن بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ قَالَ أَبُو عبدﷲ ع ثَلَاثٌ یَتَزَوَّجْنَ عَلَی کُلِّ حَالٍ الَّتِی لَمْ تَحِضْ وَ مِثْلُهَا لَا تَحِیضُ قَالَ قُلْتُ وَ مَا حَدُّهَا قَالَ إِذَا أَتَی لَهَا أَقَلُّ مِنْ تِسْعِ سِنِینَ وَ الَّتِی لَمْ یُدْخَلْ بِهَا وَ الَّتِی قَدْ یَئِسَتْ مِنَ الْمَحِیضِ وَ مِثْلُهَا لَا تَحِیضُ قُلْتُ وَ مَا حَدُهَا قَالَ إِذَا کَانَ لَهَا خَمْسُونَ سَنَةً». (وسائل الشیعه ج ۲۲ ص ۱۷۹ باب دوم از ابواب العدد ح ۴)
«ثلاث هی تزوجن علی کل حال» یعنی برای ازدواج مجدد احتیاجی به عده یا استبراء نیست.
عده من اصحابنا معتبر هستند. سهل بن زیاد، توسط شیخ طوسی توثیق شده است هرچند برخی او را تضعیف کردهاند. حدود یکچهارم اصول کافی از سهل بن زیاد نقل شده است و این دلیل بر اعتماد کلینی است و همین کفایت میکند. سهل بن زیاد یکی از کسانی است که توسط قمیها به ری تبعید شد ولی این ایرادی ندارد. در مورد سهل بن زیاد گفتهاند: الامر فی سهل، سهل.
ابن ابی نجران یعنی عبدالرحمن بن ابی نجران که از بزرگان است. صفوان بن یحیی از مشایخ اجازات است. عبدالرحمن بن حجاج موثق است ولی در مورد او گفتهاند: «رمی بالکیسانیه». (رجال النجاشی ص ۲۳۷) او متهم است که زیدی مذهب است، لکن بعضی گفتهاند توبه کرده است. توثیق بهخصوص شده است و در مورد او گفتهاند: «ثقه ثقه». (رجال النجاشی ص ۲۳۷)
سند و دلالت حدیث خوب است.
۲- «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عبدﷲ ع أَنَّهُ قَالَ عَلَی الصَّبِیِّ إِذَا احْتَلَمَ الصِّیَامُ وَ عَلَی الْجَارِیَةِ إِذَا حَاضَتِ الصِّیَامُ وَ الْخِمَارُ إِلَّا أَنْ تَکُونَ مَمْلُوکَةً فَإِنَّهُ لَیْسَ عَلَیْهَا خِمَارٌ إِلَّا أَنْ تُحِبَّ أَنْ تَخْتَمِرَ وَ عَلَیْهَا الصِیَامُ». (وسائل الشیعه ج ۱۰ ص ۲۳۶ باب بیست و نهم از ابواب من یصح منه الصوم ح ۷)
سند شیخ طوسی به حسین بن سعید اهوازی صحیح است. چند قاسم بن محمد داریم یکی از آنها جوهری است که واقفی است و چون افراد دیگری در سند این حدیث از واقفیه هستند، معلوم میشود مراد از قاسم بن محمد، جوهری است. بههرحال توثیق شده است. علی بن حمزه همان است که در معالم درباره او فرموده است: «از پدرم سؤال کردم آیا علی بن ابی حمزه موثق است؟ پدرم گفت: چه فسقی بالاتر از فساد مذهب است». بهاحتمالزیاد علی بن ابی حمزه توبه کرد، اما بنیانگذار واقفیه است لذا نمیتوان به او اعتماد کرد. سند حدیث اعتبار ندارد گرچه شیخ صدوق در المقنع این حدیث را نقل کرده است که دلیل بر اعتماد صدوق به آن حدیث است. (المقنع ص ۱۹۶)
۳- «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عبدﷲ ع عَنِ الرَّجُلِ یُصَلِّی فِی ثَوْبٍ وَاحِدٍ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ فَالْمَرْأَةُ قَالَ لَا وَ لَا یَصْلُحُ لِلْحُرَّةِ إِذَا حَاضَتْ إِلَّا الْخِمَارُ إِلَا أَنْ لَا تَجِدَهُ». (وسائل الشیعه ج ۴ ص ۴۰۵ باب بیست و هشتم از ابواب لباس المصلی ح ۴)
حدیث میفرماید اگر کسی کنیز نبود وقتی حائض شد، حجاب بر او واجب است پس حیض سن بلوغ است. شاید کسی بگوید لا یصلح، دلالت بر وجوب و حرمت نمیکند، بلکه دلالت بر کراهت دارد. در صورتی این اشکال وارد است که فقط همین حدیث باشد، اما احادیث زیادی هست که لایجوز آمده است، پس دلالتش به قرینه روایات دیگر روشن میشود.
سند شیخ صدوق به یونس ین یعقوب چنین است: صدوق از پدرش از سعد بن عبدﷲ اشعری که از بزرگان است، از محمد بن عیسی بن عبید که برخی مثل نجاشی توثیق کردهاند و برخی تضعیف کردهاند. در رسائل در بحث حجیت خبر واحد میگوید: قمیها برخی از راویها را از رجال نوادر الحکمه استثنا کردهاند، (فرائد الاصول ج ۱ ص ۳۲۴) یعنی صدوق و استادش ابن ولید آنها را ضعیف میدانند و محمد بن عیسی یکی از آنان است، محمد بن عیسی از محمد بن سنان که ضعیف است برخلاف عبدﷲ بن سنان. محمد بن سنان از یوسف بن یعقوب از برادرش یونس بن یعقوب نقل میکند. هم یوسف ضعیف است و هم یونس ضعیف است و هر دو فطحی مذهب هستند گرچه برخی یونس را توثیق کردهاند. (من لا یحضره الفقیه ج ۴ ص ۵۲۳) بنابراین سند حدیث ضعیف است.
(البته در مشیخه الفقیه طریق شیخ صدوق به یوسف بن یعقوب است اما در طریق شیخ صدوق به یونس بن یعقوب چنین آمده است: «و ما کان فیه عن یونس بن یعقوب فقد رویته عن أبی- رضی اللّه عنه- عن سعد بن عبدﷲ، عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب، عن الحکم بن مسکین، عن یونس ابن یعقوب البجلیّ». من لا یحضره الفقیه ج ۴ ص ۴۵۲)
۴- «عبدﷲ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ إِذَا حَاضَتِ الْجَارِیَةُ فَلَا تُصَلِّی إِلَا بِخِمَارٍ». (وسائل الشیعه ج ۴ ص ۴۰۸ باب بیست و هشتم از ابواب لباس المصلی ح ۱۳)
صاحب وسائل ذیل این حدیث میفرماید: «أقول: المراد بالجاریة الصبیّة الحرّة و الحیض المراد به البلوغ و آنها تصلّی بعد انقطاعه إن بلغت به و ذلک کلّه ظاهر».
سندی بن محمد یعنی ابان بن محمد که از اصحاب امام هادی علیهالسلام است و توثیق ندارد، تضعیف هم ندارد. ابی البختری یعنی وهب بن وهب که سنی بوده و کذاب است.
۵- «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ آدَمَ بَیَّاعِ اللُّؤْلُؤِ عَنْ عبدﷲ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عبدﷲ ع قَالَ إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً کُتِبَتْ لَهُ الْحَسَنَةُ وَ کُتِبَتْ عَلَیْهِ السَّیِئَةُ وَ عُوقِبَ وَ إِذَا بَلَغَتِ الْجَارِیَةُ تِسْعَ سِنِینَ فَکَذَلِکَ وَ ذَلِکَ آنها تَحِیضُ لِتِسْعِ سِنِینَ». (وسائل الشیعه ج ۱۹ ص ۳۶۵ باب چهل و چهارم از کتاب الوصایا ح ۱۲)
آیتﷲ خویی درباره حسن بن سماعه میفرماید: «و علی ذلک لا وجود للحسن بن سماعة بن مهران أصلا؛ و الذی یدل علی ذلک أن العلامة و ابن داود و السید التفریشی و غیرهم ممن تقدم علی المیرزا، لم یذکروا الحسن بن سماعة بن مهران، أصلا و لم یقع فی سند روایة و لو کان فی الکشی، لتعرضوا له لا محالة». (معجم رجال الحدیث ج ۵ ص ۳۴۴) ایشان میفرماید احتمالا در این حدیث اشتباه شده یا افتادگی دارد، چون حسن بن سماعه وجود خارجی ندارد بلکه حسن بن محمد بن سماعه وجود دارد. البته همین حدیث و احادیث دیگر دلیل بر وجود چنین شخصی است لکن از او کم حدیث نقل شده است. حسن بن سماعه واقفی است ولی ثقه است. در مورد تو گفتهاند یکی از بزرگان واقفیه بوده و به واقفیه تعصب داشته و بسیار بحث میکرده است. (رجال النجاشی ص ۴۱)
آدم بیاع اللولو یعنی آدم بن متوکل از اصحاب امام هادی علیهالسلام که توثیق ندارد. عبدﷲ بن سنان موثق است.
سند شیخ طوسی به حسن بن سماعه چنین است: «و ما ذکرته عن الحسن بن محمد بن سماعة فقد أخبرنی به أحمد بن عبدون عن أبی طالب الأنباری عن حمید بن زیاد عن الحسن بن محمد بن سماعة». (استبصار ج ۴ ص ۳۲۸)
حمید بن زیاد واقفی است اما ثقه است ولی با این حال سند این حدیث اعتبار ندارد.
روایات فراوان دیگری از اهل سنت نقل شده است که برای ما اعتبار ندارد لذا نقل نمیکنیم.