خارج فقه (مسائل مستحدثه قضا) حرم مطهر ۱۴۰۰

درس خارج فقه استاد عابدی

بررسی فقهی قانون تجارت؛ حجر مُغفَّل، حجر مجنون ادوادی، حجر مجنون

مباحث مطرح شده در این جلسه:
حجر مُغفَّل
حجر مجنون ادوادی
حجر مجنون

❋ ❋ ❋

معمولاً کتاب‌های فقهی اسباب حجر را شش چیز ذکر کرده‌اند: عدم بلوغ، سفاهت، جنون، رقیت، افلاس و مرض وفات. حصر این شش سبب واقعی نیست، بلکه استقرائی است. امام خمینی فقط عدم بلوغ، سفاهت، افلاس و مرض وفات را ذکر کرده است؛ درحالی‌که خواهیم گفت که اسباب حجر بیش از بیست مورد است.

حجر مغفَل
کسی که ساده است آیا محجور است. در عربی امروز به فرد ساده، بسیط می‌گویند اما در عربی قدیم، مغفَل می‌گویند. ساده غیر از مجنون و سفیه است. شاید بتوان گفت مغفل یا ساده کسی است که مانند سفیه عقلش کامل است اما به کسانی که نباید اعتماد کند، اعتماد می‌کند و لذا او را فریب می‌دهند. سفیه تدبیر و سیاست اداره مال را ندارد اما ساده به همه خوش‌بین است لذا فریب می‌خورد. در بعض کتب لغت مانند الرائد، مغفل را کم‌خرد معنا می‌کند، یعنی کسی که عقل معاش ندارد.
بعضی از مفسرین درباره آیه «فَإن کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لاَ یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِیدَیْنِ من رِجَالِکُمْ» (بقره/۲۸۲) گفته‌اند: ضعیفاً الی ذا غفلة. ذو غفلة یعنی انسان ساده، در این صورت مغفل، محجور است. لکن اثبات حجر مغفل بودن کسی احتیاج به حکم حاکم دارد.

حجر مجنون ادواری
معتوه در عربی زیاد استعمال شده است ولی معادل فارسی دقیق ندارد، مانند کلمه هضم که معادل فارسی دقیق ندارد. معتوه به معنای جنون ادواری نیست ولی نزدیک به آن است. کسی که حرف‌هایش گاهی شبیه عقال است و گاهی شبیه مجنون است را معتوه می‌گویند. البته این معنا دقیق نیست. دریکی از کتاب‌های لغت معتوه را به نادان معنا کرده است، درحالی‌که این معنا صحیح نیست. خلاصه کسی که رفتار عاقلانه ندارد معتوه است. آیا چنین شخصی محجور است؟
تصرفات سه گونه است: ۱- تصرفاتی که به نفع اوست، مثل آنکه هدیه‌ای را از دیگری بپذیرد؛ این تصرفات صحیح هستند. ۲- تصرفاتی که یقین داریم عاقلانه نیست، مثل آنکه همه اموالش را ببخشد؛ این تصرفات صحیح نیستند و او محجور است. ۳- تصرفاتی که شک داریم به نفع اوست. اگر در یک شخص شک کردیم که محجور است، همیشه اصل بر عاقل بودن است؛ چون فطرت انسان اقتضاء می‌کند که هر کس عاقل باشد و خروج از فطرت دلیل می‌خواهد. ظاهر هر شخصی آن است که خداوند او را سالم آفریده است و لازمه انسان، عقل داشتن است؛ اما اگر در یک معامله شک کردیم که نفع دارد یا ضرر، احتیاط آن است که باید ولی اجازه دهد، اما اصل آن است که معامله صحیح باشد برخلاف کسانی که اصل در معامله را فساد می‌دانند.

حجر مجنون
امام خمینی در تحریر الوسیله جنون را مطرح نفرموده است. کلمه جنون درآیات و روایات به‌کاررفته است؛ «أَفْتَرَی عَلَی اللَّهِ کَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ». (سباء/۸) اصل کلمه جَنّة یا جِنّة یا جُنّة، به معنای ستر یا پوشش است و مجنون کسی است که عقلش پرده دارد. مجنون یا به معنای کسی است که عقل ندارد، یا به معنای کسی است که افعال و اقوالش مثل بقیه عقلاء نیست. مجنون یا بالذات است یعنی مادرزادی عقل ندارد، یا بالعرض است که مثلاً جن‌زده شده است؛ «کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِ». (بقره/۲۷۵) شیطان در این آیه به معنای جن است.
مجنون ادواری با مجنون دائمی فرقی ندارد. اینکه مجنون محجور است از واضحات است و همه عقلاء قبول دارند. علاوه بر اینکه در روایات آمده است که از سه گروه قلم برداشته شده است که یکی از آن‌ها مجنون است؛ اما آیا رفع قلم به معنای برداشته شدن تکلیف است یا برداشته شدن احکام وضعی هم هست؟ اقرار مجنون نافذ نیست و نماز بر او واجب نیست، اما اگر مجنون دست نجس به‌جایی بزند، نجس می‌شود یا احکام ارتداد و نکاح را دارد.
کلمه مجنون در مقابل عاقل است. غزالی در المستصفی چندمعنا برای عقل ذکر کرده است که مجنون در برابر کدام‌یک است. غزالی می‌گوید: عقل یا نظری است و یا عملی. عقل نظری بر چهار قسم است: عقل هیولانی، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد. عقل هیولانی یعنی همین که کسی جنون ندارد و می‌تواند در آینده خیر و شر را تشخیص بدهد، مانند بچه یک‌ساله. عقل بالملکه یعنی اینکه بدیهیات را می‌فهمد و با این بدیهیات، نظریاتی را درک می‌کند. تا اینجا برخی از حیوانات هم عقل دارند، مثلاً هر حیوانی به یک انسان نگاه کند، می‌فهمد که عصبانی است یا خوشحال، یا وقتی انسان حیوانی را صدا می‌زند، می‌فهمد که با تشر صدا می‌زند یا با مهر.
عقل بالفعل یعنی علاوه بر فهم بدیهیات، مقداری از نظریات را هم درک می‌کند. عقل مستفاد یعنی همان عقلی که وحید بهبهانی آن را قوه قدسیه نامیده است و در پیامبران و ائمه وجود دارد. مجنون در مقابل عقل مستفاد نیست و در مقابل عقل هیولانی هم نیست. مجنون در مقابل عقل بالملکه و عقل بالفعل است. عقل عملی هم مربوط به اخلاق و هنر و قانون است.
صحیح آن است که نمی‌توان عقل را تعریف کرد و این مطلب غزالی، مراتب عقل است نه تعریف عقل. عقل امری مجرد است و امر غیرمادی قابل‌تعریف صحیح نیست. ملاصدرا پنجاه تعریف برای عقل ذکر می‌کند و در آخر می‌گوید این‌ها معنای واقعی عقل نیستند؛ مانند آنکه نفس و روح قابل‌تعریف جامع‌ومانع نیستند. همه می‌دانند که عقل چیست اما قابل‌بیان نیست. مجنون در مقابل عقلی است که می‌دانیم چیست اما نمی‌توانیم تعریف کنیم.

محل برگزاری