مباحث مطرح شده در این جلسه:
- قرینه در علم رجال
- عدم وجود ضابطه در قرینه
- قرینه در آیات قرآن کریم
ابتدا چند آیه شریفه ذکر میکنم که در این آیات قرینه چگونه بهکاررفته است تا بعد نتیجه بگیرم که قرینه حد مشخص و ضابطه مشخصی ندارد و بیحدوحصر است. قرینه گاهی لفظ است و گاهی ابروی طرف مقابل است، گاهی عصبانیت یا خوشحالی قرینه است، گاهی قرینه عقلی و گاهی نقلی است.
قرینه در علم رجال
قرینه نسبت به آدمها نیز متفاوت است؛ گاهی چیزی برای یک نفر قرینه است و برای دیگری قرینه نیست. مثالی از علم رجال بیان کنم تا بعد آیات قرآن را بیان کنم. اکثر بحثهایی که در رجال آمده است، بحث قرینه است. قدیم علم رجال، شهادت حسی بود، مثلاً میگفت فلان راوی را دیدم گناه نکرده است پس عادل است و یا دیگری را دیدم که گناه کرده است پس عادل نیست. رجال کشی همینگونه است، مثلاً گفته است شهادت میدهم که این آقا عادل است و آن آقا فاسق است؛ اما امروز علم رجال، بیشتر با قرینه کار میکند چون هر چه ما در علم رجال بحث میکنیم، بحث حدس است. مثلاً در علم رجال میگوییم سهل ابن زیاد توثیق ندارد ولی کلینی یکچهارم کتاب کافی را از سهل نقل کرده است، یعنی حدود چهار هزار حدیث از ایشان نقل کرده است و وقتی کلینی چهار هزار حدیث را از او نقل کند این خود قرینه است بر اینکه به او اعتماد داشته است. اعتماد کلینی قرینه بر وثاقت سهل ابن زیاد است.
مرحوم آیتﷲ تبریزی فرمودهاند: پدر علی بن ابراهیم یعنی ابراهیم بن هاشم، شخص معروفی بوده است و در هیچ کتابی توثیق نشده و در هیچ کتابی هم قدح نشده است. بعد ایشان میفرماید همینکه قدح و عیبی راجع به شخص معروف، نقل نشود، دلیل بر وثاقت است و دلیل است بر اینکه قدح ندارد.
شیخ صدوق با آن عظمت در هیچ کتابی توثیق نشده است ولی صدوق فوق وثاقت است و اصلاً توثیق نمیخواهد. اینها همه قرینهاند، یعنی کتب رجال همه راجع به قرینه توثیق یا تضعیف روات هستند.
عدم وجود ضابطه در قرینه
قرائن نسبت به افراد مختلف هستند. برخی زودباور بوده و قرینه زیاد دارند، اما برخی قرینه کمی دارند. یکی از علمای اخباری در درس خود گفت شیخ صدوق توثیق ندارد. شیخ صدوق در خواب آمد و به او گفت فلانی ثقه است یا نه؟ گفت بلی ثقه است. شیخ صدوق فرمود از کجا میگویی؟ گفت شیخ صدوق در کتابش او را توثیق کرده است. گفت چطور حرفم را میپذیری اما خودم را بهعنوان ثقه قبول نداری؟ از خواب بیدار شد با خود گفت خواب که اعتبار ندارد. گفته شده است که سه بار این خواب را دید. لذا افراد متفاوتاند مثلاً یکی قرینه را قرینه نمیداند و یکی دیگر میداند. لذا قرینه ضابطه مشخصی ندارد، آنچه مهم است، این است که کلام باید ظهور عرفی پیدا کند و قرینه باید ظهور عرفی بیاورد.
قرینه در آیات قرآن کریم
حال چند تا آیه شریفه ذکر میکنم:
۱- «وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ مِنْهُ» (مائده/۶) این آیه شریفه در مورد تیمم است. در کتابهای فقهی هم این بحث را مطرح میکنند که تیمم باید بر وجه الارض و سطح زمین باشد؛ بنابراین بر روی خاک، رمل و سنگ درست است به دلیل اینکه آیه فرموده است صعیدا طیبا که اینها صعید هستند. آیا خلافا للفقهاء میتوان گفت: آیه قرینه است بر اینکه تیمم بر سنگ باطل است؟ چون در آیه آمده است: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ مِنْهُ» و من برای تبعیض است، یعنی بعضی آن صعید را به دست و صورت بزنید، اگر کسی دستش را روی سنگ بزند، سنگ که روی دست نمیآید که به دست و صورت بزند. کلمه «منه» را قرینه بگیریم که مراد از صعیدا طیبا خاک است چون وقتی به خاک دست میزنی، مقداری از آن روی دست میآید. ممکن است کسی «منه» را قرینه بگیرد که مراد خاک است نه سنگ و ممکن است کسی این حرف را قبول نکند و قرینه نداند.
۲- «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَفَ بِهِما» معمولاً ذیل این آیه شریفه این بحث را مطرح میکنند که سعی صفا و مروه واجب است نه اینکه جایز باشد؛ پس چرا خداوند متعال فرموده فلاجناح؟ میتوانیم بگوییم خود آیه قرینه دارد بر اینکه سعی صفا و مروه واجب است. شعیره یعنی عبادتی که رکن باشد، مثلاً در نماز، رکوع و سجود شعیره هستند و قرائت و تسبیح در نماز شعیره نیستند. شعیره یعنی چیزی که واجب و خیلی مهم باشد. از خود کلمه شعیره، وجوب سعی صفا و مروه را استفاده کنیم. مثلاً در یهود هفت شعیره وجود دارد که برای آنها مثل اصول دین هستند. ممکن است کسی هم بگوید این دلیل نمیشود.
۳- «إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ». (مائده/۳۳) جزای کسانی که محارب هستند این است که باید اعدام شوند یا به دار زده شوند یا دستوپایشان را بریده شود یا تبعید و زندان شوند که بستگی به مقدار جرمش دارد.
آیه بعدی میفرماید: «إِلاَّ الَّذینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَحیم» (مائده/۳۴) مگر اینکه قبل از دستگیری توبه کند که در این صورت حد ساقط میشود. آیا میتوان از این آیه استفاده کرد که محاربی که در این آیه چهار نوع حد دارد، محارب مسلمان است اما اگر محارب غیرمسلمان باشد این چهار حد را ندارد، بلکه حکمش فقط اعدام است؟ به دلیل آیه بعدی که فرمود الا الذین تابوا. توبه در مورد مسلمان است و توبه قرینه است بر اینکه امکان توبه داشته باشد و امکان توبه هم مربوط به مسلمان است نه غیرمسلمان.
۴- در مورد آیه تیمم که در بالا ذکر کردیم در لامستم النساء، اهل سنت میگویند اگر کسی به زن یا به عورت خود دست بزند وضویش باطل میشود. اینکه اهل سنت میگویند وقتی فردی خوابید و بیدار شد، باید وضو بگیرد به خاطر این است که در خواب ممکن است دست به عورت زده باشد و علت بطلان وضو را همین میدانند. شیعه میگوید لامستم النساء به معنای دست زدن به زن نیست، بلکه کنایه از وطی است. قرآن کریم در مورد حضرت مریم میفرماید: «وَ لَمْ یَمْسَسْنی بَشَرٌ» (مریم/۲۰) مس کنایه از وطی است به دلیل اینکه در این آیه کنایه از وطی است در آیه قبل نیز مس کنایه از وطی است یعنی یک آیه قرینه بر آیه دیگر است.
۵- وقتی هدهد به سبا رفت و آمد، برای سلیمان، ملکه سبا را که پادشاه یمن بود، توصیف کرد: «إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِ شَیْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظیم» (نمل/۲۳) هدهد گفت آن زن همهچیز داشت. حال سؤال این است که آیا آن زن عورت مرد هم داشت؟ معلوم است که آن زن همهچیز ندارد، مثلاً آن چیزهایی که دست حضرت سلیمان بود که آن زن ندارد. میتوان گفت این قرینه است که اوتیت کل شیء، عام نیست.
۶- «وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ» (بقره/۲۸۲) وقتی بیع میکنید شاهد بگیرید. ما باشیم و ظاهر اصول فقه، اشهدوا فعل امر است و بر وجوب دلالت میکند، یعنی واجب است در هر معاملهای شاهد باشد. دلیل ما این است که پیامبر معامله میکرد و شاهد هم نمیگرفت، یعنی عمل پیامبر قرینه بر معنای آیه است.
۷- قرآن در مورد قصاص میفرماید: «وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَه» از فَمَنْ تَصَدَقَ بِهِ، چند قرینه میتوان فهمید. اولین قرینه این است که این آیه در مورد مسلمان است چون صدقه را معمولاً مسلمان میدهد. کلمه کفاره هم قرینه است بر اینکه قصاص مسلمان مراد است چون کافر کفاره گناه ندارد. مثالی عرض کنم اگر کسی میوه آورد و شما گفتید و ﷲ میوه نمیخورم، معنای این حرف این است که هیچ میوهای نمیخورم یا این میوه را نمیخورم؟ مراد این میوهای که آوردید نه همه میوهها. لذا اگر در خانه خود میوه خورد، حنث قسم نکرده است و کفاره ندارد. در آیه شریفه هم فرمود هرکس عفو کند کفاره به عهده او میآید، کفاره همه گناهان نباید باشد، بلکه کفاره همین گناهش است.
همه اصول فقه بحث قرینه است، بحث حقیقت و مجاز بحث قرینه است، صحیح و اعم بحث قرینه است. اینکه صیغه امر دلالت بر وجوب میکند یا نمیکند هم بحث قرینه است. دلالت امر بر استحباب، دلالت امر بر فور یا تراخی، دلالت امر بر مره یا تکرار بحث قرینه هستند. بحث نهی و عام و خاص هم بحث قرینه است. اینکه اگر کلمهای استغراق بود بعد ضمیری به بعضی از این عام برگشت، قرینه بر تخصیص است یا نیست؟ بحث قرینه هست. اگر خاصی بر عام عطف شد، تخصیص است یا نیست؟ بحث مطلق و مقید، بحث مجمل و مبین همینگونه است. فراوان در اصول فقه قرینه بهکاررفته است اما متأسفانه خود قرینه بهصورت مستقل در اصول بحث نشده است.