خارج فقه (خیارات) حرم مطهر ۱۳۹۸

استاد احمد عابدی

تحریر محل نزاع

❋ ❋ ❋

مقـدمـه: کلام در باب ادله¬ای بود که شیخ به نفع قول مشهور آورده است و چند دلیل را ذکر نمودیم.

ادامه¬ی دلایل مشهور: یکی دیگر از دلایل مشهور که شیخ انصاری ذکر نموده است، روایات باب عینه است. در وسایل ج ۱۸ ص ۴۰، ابواب احکام العقود است که در باب ۵ و باب ۸ روایاتی وجود دارد که به آن¬ها عینه گفته می¬شود. در کتب قدیمی بحثی تحت عنوان بیع عینه بود که شیخ در مکاسب ضمن مباحث این را مطرح نموده است.
مقصود از عینه اینست که اگر کسی چیزی را نسیه بخرد و سپس همان را درجا و نقد به بایع به قیمت کمتری بفروشد به این عینه گفته می¬شود. می-خواهیم بدانیم معنای روایات عینه اینست که انسان در زمان خیار مالک می¬شود و می¬تواند مجدد بفروشد.
روایت اول: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ شُعَيْبٍ الْحَدَّادِ عَنْ بَشَّارِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَبِيعُ‏ الْمَتَاعَ‏ بِنَسَاءٍ فَيَشْتَرِيهِ مِنْ صَاحِبِهِ الَّذِي يَبِيعُهُ مِنْهُ قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ بِهِ فَقُلْتُ لَهُ أَشْتَرِي مَتَاعِي فَقَالَ لَيْسَ هُوَ مَتَاعَكَ وَ لَا بَقَرَكَ وَ لَا غَنَمَكَ.»
کسی جنسی را نسیه می¬فروشد؛ پس همین بایع، آن را از مشتری می¬خرد. امام ع فرمود: اشکالی ندارد. عرض کردم همان جنس خودم را می¬خرم. امام ع فرمود این متاع و غنم و جنس شما نیست. (یعنی مال دیگری را می¬خری.)
بررسی سندی: روایت صحیحه است.

روایت دوم: «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ سُوقَةَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُنْذِرِ قَالَ: قُلْت‏ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ ع يَجِيئُنِي الرَّجُلُ فَيَطْلُبُ الْعِينَةَ فَأَشْتَرِي لَهُ الْمَتَاعَ مُرَابَحَةً ثُمَّ أَبِيعُهُ إِيَّاهُ ثُمَّ أَشْتَرِيهِ مِنْهُ مَكَانِي قَالَ إِذَا كَانَ بِالْخِيَارِ إِنْ شَاءَ بَاعَ وَ إِنْ شَاءَ لَمْ يَبِعْ وَ كُنْتَ أَنْتَ بِالْخِيَارِ إِنْ شِئْتَ اشْتَرَيْتَ وَ إِنْ شِئْتَ لَمْ تَشْتَرِ فَلَا بَأْسَ فَقُلْتُ إِنَّ أَهْلَ الْمَسْجِدِ يَزْعُمُونَ أَنَّ هَذَا فَاسِدٌ وَ يَقُولُونَ إِنْ جَاءَ بِهِ بَعْدَ أَشْهُرٍ صَلَحَ قَالَ إِنَّمَا هَذَا تَقْدِيمٌ وَ تَأْخِيرٌ فَلَا بَأْسَ.»
به امام ع عرض کردم کسی پیش من می¬آید و طلب عینه می¬کند، من هم چیزی را به صورت مرابحه برای او می¬خرم (یعنی سود آن را به صورت مشخص اعلام می¬کنم) سپس همینی که از او خریدم را به او می¬فروشم؛ سپس همین را درجا مجدد می¬خرم. فرمود اگر مشتری مخیر است و اجباری در کار نیست و شما هم مخیری و اجباری نداری، اشکالی ندارد. پس عرض کردم اهل مسجد (مراد اهل سنت) می¬گویند این بیع باطل است البته اگر این معامله بعد از چند ماه باشد درست است. امام ع فرمود: این فقط یک دیر و زود شدن است پس اشکالی ندارد.
بررسی سندی: حسین بن منذر ضعیف است اما چون ابن ابی عمیر از او نقل نموده است، کسانی که در رجال اعتقاد به اصحاب الاجماع دارند، نتیجه-اش موثقه شدن این روایت می¬شود. اما اگر کسی این نظر را قبول نداشته باشد
بررسی دلالی: این روایت می¬گوید کسی می¬آید چیزی را می¬خواهد که من ندارم؛ من آن را می¬خرم که به او بفروشم. در اینجا اگر بایع و مشتری هر دو مخیر باشند و مثلا اگر مشتری نیامد اجباری نباشد یا بایع مال را وقتی آورد به دیگری بتواند بفروشد، در این صورت معامله صحیح است و در غیر این صورت باطل است زیرا اگر طرفین مجبور باشند بیعشان بدین صورت بوده که چیزی را فروخته¬اند و معامله کرده¬اند که ندارد.
حال بحث ما اینست که کسی چیزی را نسیه بخرد و سپس نقد به فروشنده بفروشد. اهل سنت این معامله را حرام می¬دانند. اما امام ع فرمود اشکالی ندارد. شیخ انصاری در ذهنش این بوده که روایایت را بدین صورت معنا می¬کند که انسان وقتی چیزی را می¬خرد خیار مجلس دارد و در زمان خیار مالک شده است و در زمان خیار چیزی را که مالک شده است به بایع می¬فروشد. امام ع هم می¬فرماید اشکالی ندارد.
ما احتمال می¬دهیم روایات این معنی را نداشته باشد و موضوع این روایات ربا باشد. به بیان سهل این گونه است که کسی در مغازه ای می¬رود چیزی را قرض بگیرد و ربا هم بدهد. راه شرعی¬اش این است که بیاید کالایی را نسیه بخرد به قیمتی بالاتر و به نقد و قیمتی پایین تر بفروشد. این روایات از حیل ربا است و ربطی به مالک شدن در زمان خیار ندارد. امام ع هم می¬فرماید اگر واقعا قصد بیع داشته باشند، عیبی ندارد.

روایت سوم: «وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَأْتِينِي يُرِيدُ مِنِّي طَعَاماً أَوْ بَيْعاً نَسِيئاً وَ لَيْسَ عِنْدِي أَ يَصْلُحُ أَنْ أَبِيعَهُ إِيَّاهُ وَ أَقْطَعَ لَهُ سِعْرَهُ ثُمَّ أَشْتَرِيَهُ مِنْ مَكَانٍ آخَرَ فَأَدْفَعَهُ إِلَيْهِ قَالَ لَا بَأْسَ.»
شخصی چیزی را نسیه از من طلب می¬کند و من هم ندارم. آیا صحیح است که من این را به این شخص بفروشم و قیمتش را قطعی کنم و از جای دیگر بخرم و به او بدهم؟ امام فرمود اشکالی ندارد.

روایت چهارم: «وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ خَالِدِ بْنِ الْحَجَّاجِ‏ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يَجِي‏ءُ فَيَقُولُ اشْتَرِ هَذَا الثَّوْبَ وَ أُرْبِحَكَ كَذَا وَ كَذَا قَالَ أَ لَيْسَ إِنْ شَاءَ تَرَكَ وَ إِنْ شَاءَ أَخَذَ قُلْتُ بَلَى قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ إِنَّمَا يُحِلُّ الْكَلَامُ وَ يُحَرِّمُ الْكَلَام‏»
مشتری پیش من می¬آید و می¬گوید این پیراهن را بخر و به من بفروشو این قدر هم به تو سود می¬دهم. امام ع فرمود آیا بدین صورت است که اگر بخواهد بگیرد و اگر نخواست بتواند آن را نخرد؟ عرض کردم بله. امام ع فرمود اشکالی ندارد.
بررسی دلالی: در ذهن صاحب جواهر و شیخ اینست که انسان وقتی چیزی را می¬خرد خیار مجلس دارد و در زمان خیار مجلس آن را می¬فروشد و این یعنی در زمان خیار مالک شده است و چون مالک بوده، چیزی را که مالک بوده می¬فروشد.
اما این استدلال مخدوش است و اشکال جدی دارد. بحث این بود که انسان در زمان خیار مالک می¬شود یا خیر؟ کسی که در مجلس نشسته و خیار مجلس دارد همین که اراده کند چیزی را که خریده بفروشد، آناماً قبل از انشا عقد برای فروختن خیار ساقط می¬شود و مالک می¬شود و مال خود را می-فروشد و این خلاف شیخ طوسی نیست. پس شخص چیزی را می¬فروشد که مالک است و این مطابق نظر شیخ طوسی است. غایت خیار مجلس افتراق و یا تصرف است و این تصرف است.

محل برگزاری