مباحث مطرح شده در این جلسه:
- عدم دلالت «کلّ» بر عموم
یکی از آقایان اشکال کردهاند که اگر الفاظ برای عموم وضع نشده باشند و مفید عموم نباشند، لازمهاش عدم عمومیت و شمول دین و احکام الهی است. پاسخ اشکال آن است که این کلمات مفید عموم نیستند و معنای این کلام آن نیست که احکام الهی عام نیستند. احکام خدا در اکثر موارد قضایای حقیقیه هستند مثل اقیموا الصلاه، السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما و… احکام الهی عاماند به دلیل قضیه حقیقیه بودن نه به خاطر قضیه خارجیه بودن.
عدم دلالت «کلّ» بر عموم
در کتابهای اصول گفته شده است که کلمه «کلّ» از ادات عموم است ولی با توجه به آیات قرآن چنین مطلبی صحیح به نظر نمیرسد:
«ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَ جُزْءًا». (بقره/۲۶۰) همه کوههای دنیا منظور نیست بلکه کوههای خاصی مراد است.
«لَهُ فیها مِنْ کُلِّ الثَمَراتِ». (بقره/۲۶۶) آیا در باغ همه ثمرات بود یا بسیاری از میوهها در آن نبوده است؟ مثلاً میوههایی که به لحاظ آب و هوایی مختصّ مکان خاصی هستند.
«یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ کُلَ کَفّارٍ أَثیمٍ». (بقره/۲۷۶) این آیه از مشکلات قرآن است. طبق برخی از کتابها مثل مغنی ابن هشام، کل گناهکاران را دوست ندارد ولی بعضی از گناهکاران را دوست دارد، یا اینکه هیچ گناهکاری را دوست ندارد؟
«کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاً لِبَنی إِسْرائیلَ». (آل عمران/۹۳) آیا همه خوردنیها برای بنیاسرائیل حلال بوده است حتی شراب؟
«وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَقَةِ». (نساء/۱۲۹) مقصود بعضی از تمایلات است نه همه تمایلات.
«فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِ شَیْءٍ». (انعام/۴۴) همه اشیاء باب ندارند بلکه برخی از اشیاء باب دارند.
«وَ هُوَ الَّذی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کُلِ شَیْءٍ». (انعام/۹۹) بعضی از اشیاء نبات دارند.
«ثُمَّ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ تَمامًا عَلَی الَّذی أَحْسَنَ وَ تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیْءٍ». (انعام/۱۵۴) آیا توضیح و تفصیل همهچیز در کل تورات وجود دارد؟ یا در این آیه «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِ شَیْءٍ» (نحل/۸۹) آیه تبیین همهچیز در قرآن وجود دارد؟
«وَ کَتَبْنا لَهُ فِی اْلأَلْواحِ مِنْ کُلِ شَیْءٍ». (اعراف/۱۴۵) ده فرمان موسی، موعظه بعضی از مسائل بوده است نه همهچیز.
«وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِ مَکانٍ». (یونس/۲۲) از همه مکانها موج به آن نرسید.
«وَ تِلْکَ عادٌ جَحَدُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِ جَبّارٍ عَنیدٍ». (هود/۵۹) آنها از بعضی از جبارها که موجود بودند تبعیت کردند نه همه جبارها در همه زمانها و مکانها.
«ثُمَّ کُلی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکی سُبُلَ رَبِکِ ذُلُلاً». (نحل/۶۹) زنبورعسل همه میوهها را نمیخورد بلکه بعضی از میوهها که گل دارند را استفاده میکند.
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنّاسِ فی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِ مَثَلٍ فَأَبی أَکْثَرُ النّاسِ إِلاّ کُفُورًا». (اسراء/۸۹) همه مثلها در قرآن وجود ندارد.
«وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَ سَفینَةٍ غَصْبًا». (کهف/۷۹) پادشاه ظالم تمام کشتیهای دنیا را غصب نمیکرد بلکه کشتیهای آن دریا را غصب میکرد.
«وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِ زَوْجٍ بَهیجٍ». (حج/۵)
«وَ هُوَ الَّذی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًا». (نحل/۱۴)
«أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا یُجْبی إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنّا وَ لکِنَ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ». (قصص/۵۷) در مکه میوههای هندوستان وجود نداشت بلکه فقط برخی از میوههای یمن و حبشه.
«وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجِ عَمیقٍ». (حج/۲۷)
«إِنّا مَکَّنّا لَهُ فِی اْلأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِ شَیْءٍ سَبَبًا». (کهف/۸۴)
«یَحْسَبُونَ کُلَ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ». (منافقون/۴)
کلمه «کلّ» از ماده اکلیل است و اکلیل به تاجی گفته میشود که روی سر میگذارند. معمولاً تاج همه سر را نمیپوشاند بلکه بعض را دربر میگیرد.
در قرآن مواردی که دلالت بر عام میکند، قرینه دارد: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ». (آل عمران/۱۸۵) «قُلْ کُلُ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ». (اسراء/۸۴)
در اشعار عرب هم کل دلالت بر عموم نمیکند:
«وکل رفیقَی کل رَحل وَإِن هما… تعاطی القنا قوماهما أَخَوان»
ابن هشام در مغنی اللبیب درباره این شعر گفته است: «وَهَذَا الْبَیْت من المشکلات لفظا وَمعنی وإعرابا». (مغنی اللبیب ص ۲۶۰) اشکال ابن هشام در این است که قوماهما خوانده است درحالیکه او ما هما صحیح است.
کل رفیقَی هر دونفری که همسفر هستند را میگوید یا سه نفر و پنج نفر همسفر را هم شامل میشود؟
«وَإِن الَذِی حانت بفلج دِمَاؤُهُمْ… هم الْقَوْم کل الْقَوْم یَا أم خَالِد» در این شعر هم کل به افاده عموم نمیکند.
عجیب آن است که قطرب میگوید: «صرح بعضهم بان توجه توجه النفی الی الشمول اکثری لا کلی».