خارج اصول (اجتماع امر و نهی) حرم‌مطهر ۱۴۰۰

درس خارج اصول استاد عابدی

نواهی؛ دلالت نهی بر فساد؛ نهی از وصف و شرط

مباحث مطرح شده در این جلسه:

بررسی اقسام متعلق نهی در مسئله
تعلق نهی به وصف
تعلق نهی به شرط
نظر استاد

❋ ❋ ❋

تعلق نهی به وصف
گاهی شارع از وصف چیزی نهی می‌کند مثل آنکه بفرماید: نباید نماز ظهر جهری خوانده شود. جهر و اخفات از اوصاف قرائت است و خلاف آن مورد نهی شارع است. افرادی مثل آخوند بین وصف لازم و وصف مفارق فرق گذارده‌اند. اگر شارع از وصف لازم نهی کرد، نهی از وصف نهی از موصوف است. اگر شارع از وصف مفارق نهی کرد، مثل نگاه به آسمان در نماز، نهی از وصف به موصوف سرایت نمی‌کند. (کفایه الاصول ص ۱۸۴)
آیت‌ﷲ خویی فرموده است: ملاک، لازم یا مفارق بودن وصف نیست؛ بلکه باید ببینیم وصف و موصوف عرفا یک‌چیز هستند یا اینکه عرفا دو وجود دارند. اگر عرف بین وصف و موصوف تفکیک قائل شود، نهی از وصف به موصوف سرایت نمی‌کند و صحیح است اما اگر عرف بین وصف و موصوف تفکیک قائل نشدند و آن‌ها را یک وجود متحد بداند، نهی از وصف به موصوف سرایت کرده و باطل است. (مصباح الأصول( مباحث الفاظ- مکتبة الداوری) ج ۲ ص ۲۴۶)

تعلق نهی به شرط
آخوند بین شرط عبادت و شرط معامله فرق گذارده و می‌فرماید: اگر شرط عبادت، خودش عبادت باشد مثل وضو، وقتی شرط باطل باشد، مشروط هم باطل است. نهی از شرطی که عبادت است هم دلالت بر فساد و هم دلالت بر افساد می‌کند؛ اما اگر شرط عبادت نبود، چه شرط عبادت باشد و چه شرط معامله، مانند کراوات زدن در نماز یا انگشتر طلا انداختن در نماز، نهی دارد ولی نماز صحیح است، اگر هم نماز باطل باشد، دلیل دیگری می‌خواهد. (کفایه الاصول ص ۱۸۵)
آیت‌ﷲ خویی فرموده است: اصل این بحث اشتباه است که شرط عبادت است یا غیر عبادت. چون شرط عبادت نداریم، گاهی شرط را مصدر معنا می‌کنند مانند وضو که غسلات و مسحات است و گاهی شرط را اسم مصدر معنا می‌کنند مانند طهارت. شرط به معنای مصدر کی تواند عبادت باشد اما شرط به معنای اسم مصدر حتماً عبادت نیست، مثلاً تبلس در نماز که هیئت و شکل است نه مصدر. جایی که چیزی را شرط نماز قرار می‌دهند، مراد اسم مصدر است که عبادت نیست، لذا اگر نهی هم داشته باشد موجب بطلان عبادت نمی‌شود. شاهد بر اینکه مراد اسم مصدر است نه مصدر آن است که نماز با غفلت از طهارت صحیح است درحالی‌که عبادت توجه می‌خواهد لذا طهارت توصلی است نه تعبدی. ایشان مثال می‌زند به اینکه شارع بگوید در این زمین غصبی راه برو اما حرکت نکن، یعنی حرکت را وصف راه رفتن قرار داده است، در این مثال باید بحث کرد که آیا نهی از حرکت به راه رفتن هم سرایت می‌کند؟ (مصباح الأصول( مباحث الفاظ- مکتبة الداوری) ج ۲ ص ۲۴۷)
ولکن در این مثال بحث شرط و مشروط یا وصف و موصوف نیست، بلکه بحث امر به محال است؛ چون معنای این امر، راه برو راه نرو است. حرکت و مشی دو چیز نیستند، بلکه حرکت همان مشی است و مشی همان حرکت است.

نظر استاد
صحیح این است که بگوییم اگر شرط یا وصف، مرتبه‌ای از مراتب خود مشروط یا موصوف بود، نهی از شرط یا وصف موجب بطلان است. مثلاً وقتی شارع می‌گوید نماز ظهر را بلند نخوان، جهر و اخفات مرتبه‌ای از قرائت است نه اینکه قرائت غیر از جهر و اخفات باشد. در مواردی که نهی از وصف یا شرط به مرتبه‌ای از مراتب موصوف یا مشروط تعلق گرفت، موجب بطلان است اما در مواردی که نهی از وصف یا شرط، مرتبه‌ای از مراتب موصوف یا مشروط نبود، موجب بطلان نیست مانند کراوات زدن یا انگشتر طلا به دست کردن در نماز.
در بحث امر به شیء مقتضی از ضد گفته شد که متلازمین در وجود لازم نیست متلازمین در حکم باشند. چیزی که محال است این است که دو چیز متلازمین در وجود باشند ولی دو حکم ضدین عرفی داشته باشند. اگر نماز با کراوات ملازم باشد، اشکالی ندارد که بگوییم نماز واجب است اما کراوات واجب نیست.

محل برگزاری