مباحث مطرح شده در این جلسه:
- اصول عملیه
- تفاوت اصول عملیه و قواعد فقهیه
- اشکال استاد به ضوابط مطرح شده
اصول عملیه
میتوان گفت اصول فقه چهار بخش دارد:
۱. بحث الفاظ (اوامر، نواهی، عام و خاص و …)
۲. بحث عقلی (مقدمه واجب، اجتماع عقل و نقل و … که کفایه این مباحث را ضمن مباحث الفاظ آورده است)
۳. مباحث حجج و امارات
۴. مباحث اصول عملیه.
در کفایه در ابتدای بحث برائت میفرماید: مهم از اصول عملیه ۴ عدد است یعنی اصول عملیه بیشتر است. اینکه برخی استدلال با حصر عقلی میکنند که اصول ۴ عدد است با کلام آخوند تهافت دارد.
تفاوت اصول عملیه و قواعد فقهیه
این سؤال پیش میآید که چرا قواعد فقهی در اصول ذکر نمیشوند؟ در پاسخ فرقهایی را ذکر کردند. مثلاً گفتهاند مسئله اصولی کبرای قیاس و استنباط قرار میگیرد ولی قاعده فقهی جری و انطباق بر مسائل فقهی را انجام میدهد.
اصول عملیهای هست که در کتابهای اصولی حتی در کتابهای مفصل هم نیامده است. مثلاً واجب تخییری یعنی امر به احد الاشیاء که مسئله اصولی است؛ اما در هیچ کتاب اصولی بحث نشده است که آیا میتوان حرمت تخییری یعنی نهی از احد الاشیاء هم داشت؟
قواعد فقهی هم بسیار زیاد است و فقط چند قاعده مثل اصاله الطهاره، قاعده امکان، قاعده تجاوز، قاعده تسامح، لاضرر و… بحث میشوند. قواعد فقهی فهرست مشخصی ندارند و شاید بتوان دو سه هزار قاعده را ذکر کرد.
مسائلی را هم در اصول فقه عنوان مسئله اصولی بحث میکنند و هم در فقه بهعنوان قاعده فقهی. مثل ابقاء ماکان که در کفایه بهعنوان یکی از اصول عملیه وصل شده است و در کتابهای فقهی زیادی بهعنوان قاعده فقهی بحث شده است.
شیخ انصاری در وسایل فرموده است: مسئله اصولی کار مجتهد است و باید بحث کند و تطبیق بر فقه بدهد اما قاعده فقهی هم کار مجتهد است و هم کار مقلد.
آخوند در کفایه میفرماید: مسئله اصولی آن است که شک و شبهه دارد ولی قاعده فقهی معمولاً مسلم است و باید بر مصادیق تطبیق شود. مسئله اصولی در کل فقه ری میشود اما قاعده فقهی معمولاً در یک یا دو باب جاری میشود.
اشکال استاد به ضوابط مطرح شده
قاعده «اعانه بر اثم، اثم است» قاعده فقهی است و در کل فقه جاری میشود و نیز این قاعده انقلت دارد، لذا کلام آخوند نقض میشود. اعانه بر اثم با قصد اعانه بدون قصد اعانه فرق میکند یا اعانه بر اثم بدون قصد عرفاً اعانه است و اینها شک و شبهه در این قاعده است.
امام خمینی فرموده است: آنچه در اصول فقه بحث میشود جنبه آلیت دارد اما آنچه در قواعد فقهی بحث میشود جنبه استقلالی دارد.
برخی قواعد فقهی ذکر میشود تا ببینیم آیا کلام علما درباره ضوابط اصول فقه و قواعد فقهی صحیح است؟
۱. تخصیص اللفظ العام بالنیة جایز ام لا. تخصیص عام با لفظ بحث اصولی است اما آیا تخصیص با نیت جایز است؟ مثلاً مولا گفته است شیر بخر به نیت او شیر گوسفند است. این قاعده استقلالی نیست بلکه آلی است.
۲. الترجیح بقوة العلة یا بکثرة العلة. در قرآن فقط یک آیه درباره خمس هست ولی دهها آیه درباره زکات یا صدقه مستحبی وجود دارد. آیا میتوان گفت صدقه مستحبی از خمس مهمتر است؟ این قاعده جنبه استقلالی ندارد و نمیتوان آن را به مقلد داد که عمل کند و نیز این قاعده بحث زیادی دارد و مسلم نیست.
۳. الاصل فی الکلام، الحقیقة.
۴. الاصل ان كل ما يصح جعل ثمنا في البيع يصح جعل مهرا في النكاح.
۵. الاصل في المنافع، الاباحة و في المضار، التحريم.
ادامه قواعد فقهی در جلسه آینده ذکر خواهد شد.